آرشیف

2015-1-9

سوسن سپیده

نتیجة نیت بــــد

برای چند برادر یک باغ میوه دار میراث مانده بود. در کار آن باغ دیگر اعضای خانوادة آنها نیز حصه میگرفتند. وقتی که پدر زنده بود و میوه های باغ را جمع میکرد برای همه مردم از آنها میداد. از برکت همین صدقه به حاصلات باغ برکت می افتاد. زمانی که پدرشان فوت کرد، دو برادر باهم گفتند: این قدر میوه ای که ما به مردم میدهیم اگر خود ما بخانه ببریم برای ما خیلی فایده خواهد داشت. وقتی که میوه ها پخته شد، آنها یک روز، صبح وقت بباغ رفتند که مردم هیچ خبر نشوند و انشاالله هم نگفته بودند از همین خاطر بود که درشب یک بلا بالای باغ آمده و میوه های آن باغ را از بین برده بود. وقتیکه آنها به باغ رسیدند دیدند که باغ شان میوه ندارد و کسی میوه های اورا برده است و هیچ آثاری از میوه نمانده است. ایشان باغ خود را نشناختند و فکر کردند که شاید راه باغ را غلط کرده باشند. این برادران بعد از چند لحظه دقت و فکر نمودن فهمیدند که باغ همان است. در بین دو برادر یک برادر کوچک که همراه شان بود و در اثنای مشوره نمودن به برادران بزرگتر گفته بود : برادرانم الله تعالی را در هر کار بیاد داشته باشید. چنانچه این همه احسان خدا است که برای شما فرستاده است و شما باید به مسکین و بیچاره کمک نمائید. اما وقتیکه دید حرف او تاثیر ندارد خاموشانه با آنها همدست شده بود. برادران که خرابی باغ را به چشم سر دیده بودند برادرکوچک همان حرف اولی خود را تکرار کرد. آنها گفتند راستی که برکت حاصلات زمین در کمک به فقیران میباشد . ما میوه های امسال باغ خود را از دست دادیم اما بازهم دروازة رحمت خداوند بروی ما بسته نیست. ما میتوانیم بعد ازکوشش و تلاش باغ خود را دوباره به حاصل بیاوریم و منبعد به غریبان هم کمک نمائیم پایان