آرشیف

2017-2-9

داستان وفات حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آلـه و اصحاب و سلـم

داستان وفات حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آلـه و اصحاب و سلـم

آورده اند که به تاریخ هشتم ذولحجه حضرت محمد (ص) با جمع یاران به عرفات رسید و دو رکعت نماز ادا کرد در اثنأ جبرائیل (ع) آیت سفر آخرت آورد. قوله تعالا ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا )، سوره 5: المائده آیه 120 ، ترجمعه :- امروز کمال کردم بر شما نعمت من و راضی شدم برشما دین اسلام را ، پیامبر (ص) دانست که سفر آخرت قریب است و صدیق (رض) فرمود ای یاران از مضمون این آیت معلوم میشود که جناب رسالتمآب از میان مایان تشریف فرما شده به حضور مقدس متوجه شود جمله اصحاب (رضوان الله تعالى علیه اجمعیمن) آب در دیده کرده نوحه زاری آغاز کردن آن حضرت (علیه السلام) به تسلی دل شان پرداخته به استغفار مشفول شد پس بعد از ادای حج و معاینه مکانات جد و آبای خود به سوی مدینه تشریف فرما شده فرمودند به سال دیگر به مکه معظمه آمدنم نخواهد شود و در پهلو از آن مقام پیدا شد چنانچه 13 نماز به اقتدای ابوبکر صدیق (رض) گزرانید هر گاه به مدینه منوره رسید اهل مدینه به استقبالش آمده اندورن مدینه برده اند ، القصه آخیر ماه سفر به روز چهار شنبه به خانه میمونه خاتون پیدا شد چون شدد مرض ظاهر ګشت همه ازواج مطهرات برای تیعمار داری به خانه میمونه خاتون تشریف آوردند آن حضرت (علیه السلام) فرمود که مصلحت شما چیست بګوید که به خانه کدام خاتون بیمانم؟همه دانستن که مریضی مبارک جهتی بودن  به خانه عایشه خاتون مایل بل متفیق ګفته که به خانه عایشه (رض) تشریف ببرید ، آن حضرت به دوش اهل بیت دست  نهاده به حجره عایشه خاتون در رفت و سر مبارک بر زانوی خاتون نهاده بیاراید ، عایشه خاتون دست بر سینه مبارک نهاده ګفت یا رسول الله اندام مبارک بسیار ګرم است ، پیامبر فرمود یا عایشه (رض)فرمان حق تعالا چنین است که در ماه ربیع اول از دارلفنا به دارلبقا رحت نمایم،حضرت عایشه آه سرد از دل پر درد برآورد {پیامبر(ص) فرمود یا عایشه (رض‎)این شربت موت همه کس را چشیدنی است} باز روز دوهم که جمعه بود بلال به در حجره عایشه در آمد و آواز بلند داد اصلات رحمکم الله اصلات ، چون آواز بلال به ګوش مبارک رسید رسوالله فرمود یا عایشه بلال را اندرون طلب کن، حضرت عایشه بلال را طلب کرد ، پیامبر (ص) فرمود ای بلال در مسجد باز برو و بانګ نماز بدی و اصحاب را بګو که من ضعیف حالم و ابوبکر را بګو که امامت کند ، بلال به حکم خواجه عالم در مسجد در آمد ګفت ای ابوبکر صدیق (رض) فرمان خواجه عالم است که تو امامت کنی ، همه یاران شنیده و در ګریه و زاری شدن ، باز رسول بلال را فرمودند که هر چهاریار را طلبیده بیار چون یاران درون حجره آمدن حضرت رسالت پنا(ص) دست راست خود را به کُتوفی امیرالمومین عمر بن خطاب و دست چپ خود را به کُتوفی امیرالمومنین عثمان نهاده  در مسجد آمد و به هزار تشویش نماز ادا کرده ، بعد از نماز وصیت آغاز نمود که ای یاران و ای برادان میان شما من پیامبر بودم ، آنچه  وی حضرت جبرئیل آورد به شما میګفتم آنچه حلال بود امر مینمودم و آنچه حرام بود منع میکردم ،همه یاران در ګریه و زاری شده جامه های خود را پاره پاره میکردن و به سرخود خاک ها انداختن و آواز بر آوردن ، ابوبکر صدیق (رض) دست بر سینه پیش پیامبر (ص) استاد ګفت، یا رسول الله من دیشب خواب دیدم ، رسول الله (ص) فرمود خیرباد  بګو چی خواب دیدی ؟ ګفت چنان خواب دیدم که چادر از سر عایشه بر هواشد .پیامبر(ص) فرمود کسیکه این چنین خواب بیند داماد او بیمیرد .  وامیرالمومین عمر ابن خطاب گفت یا رسول الله من نیز دیشب خواب دیدم رسول الله (ص) فرمود. ای عمر خطاب بګو چی خواب دیدی ؟ گفت چنان دیدم که عدل من شکسته شد، پیامبر(ص) فرمود ای عمر عدل جمله جهان من بودم چون از این جهان بروم عدل تو خواهد شکست، و عیرالمومین عثمان ګفت یا رسوالله (ص) چنین خواب دیدم که یک ورق از قرآن برهوا پریده است ، پیامبر (ص) فرمود ، ای عثمان میان شما مانند ورق قرآن من بودم پس از جهان خواهم رفت، جبرئیل (ع) برمن وحی آورد ، بعد از من وحی نخواهد آمد ، امیرالمومنین علی (ک) ګفت یا رسول الله من هم خوابی دیدم پیامبر(ص) فرمود ګفت چی خواب دیدهی بګو؟ګفت سپرمن شکسته است.پیامبر(ص) فرمود ای علی (ک) سپرتومن در جهان بودم ، چون از این جهان بروم سپر تو بشکنت ، امیرالمومنین حسین وحسن(رض) ګفتن یا رسول الله(ص)امشب  مایان هم خواب دیده ایم ، پیامبر(ص)فرمود ، ای جګر ګوشه های من چی خواب دیده ایت بګوئید؟ ګفتن ای جدمن دیده ایم درخت بزرګ بر زمین افتاده ، پیامبر(ص) فرمود ای فرزندان من میان شما درخت بزرګ بوده ام که از این جهان خواهم رفت ، حضرت عایشه ګفت یا رسول الله من هم خواب دیدم،پیامبر(ص) فرمود چی خواب دیدهی؟ گفت ستون خانه من شکسته است.پیامبر(ص)فرمود هر زنیکه چنین خواب بیند شوهر او بیمیرد. و بعد همه یاران در گریه شدن و آه بر آوردن پیامبر(ص)فرمود. ای یاران زحمت بیماری غالب شد. بلال را بگوید که در مدینه ندا دهد که دو روز مانده است که رسول الله از دارالفنا به دارالبقا رحلت خواهد فرمود. اگر کسی دعوای داشته باشد بیاید واز دنیا از ما بیستانت تا فردای قیامت حق کسی بر من نباشد. بلال از حکم سیدعالم در مسجد آواز بلند داد هیچ کس جواب نداد مگر عکاشه نام مردی به جوابش پرداخته دعوای تازیانه کرد پس بلال به حضور پیامبر(ص) آمده عرض کرد که یا رسول الله (ص)عکاشه نام مردیست دعوای تازیانه میکند پیامبر(ص)فرمود تا او را اندرون طلب کرده اند .چون عکاشه آمد حضرت فرمود ای عکاشه چی دعوای داری ؟عکاشه گفت. یا رسول الله روزیکه بر جنگ{احد} رفته بودی یک تازیانه بر پشت من رسیده است بعد پیامبر(ص) فرمود ای بلال برو در خانه فاطمه  تازیانه هفت منی  بیار بلال به فرمان خواجه عالم رفت وگفت اسلام علیکم یا خاتون حضرت فاطمه فرمود علیکم سلام یا بلال برای چی آمدهی گفت خواجه عالم تازیانه هفت منی طلبیده اند . حضرت فاطمه خاتون فرمودبلال در این وقت تازیانه کی راخواهد زد ؟ گفت عکاشه نام مردیست که بر پیامبر(ص) دعوای یک تازیانه میکند خاتون جنت فرمود که بگیر بعد بلال تازیانه هفت منی گرفته پیش خواجه عالم آمد. امیرالمومنین ابوبکرصدیق (رض) گفت ای عکاشه مبادله یک تازیانه 10 تازیانه بر پشت مت بزن وپیامبر را ببخش .عکاشه گفت ای ابوبکر تو برجای خود باش امیرالمومنین عمرخطاب (رض) گفت ای عکاشه مبادله یک تازیانه به 20 تازیانه بر پشت مت بزن وپیامبر را ببخش .عکاشه گفت ای عمر تو بر جای خود باش امیرالمومنین عثمان (رض) گفت ای عکاشه مبادله یک تازیانه تا 30  تازیانه بر پشت مت بزن وپیامبر را ببخش .عکاشه گفت ای عثمان تو برجای خود باش . امیرالمومنین علی (ک) گفت ای عکاشه مبادله یک تازیانه 40 تازیانه بر پشت مت بزن  وپیامبر را ببخش . عکاشه گفت ای علی تو برجای خود باش . امیرالمومنین حس و حسین (رض) گفت ای عکاشه مبادله یک تازیانه میان را 50 تازیانه بر پشت مت بزن  وپیامبر را ببخش .عکاشه گفت شمایان نیز برجای خود باشید.پیامبر(ص) فرمود ای عکاشه تازیانه بیستان که چندان که خواهی بزن عکاشه تازیانه گرفته گفت یاخواجه عالم من پشت برهنه تازیانه خورده بودم وتو پراهن پوشیده یی پیامبر(ص) پراهن بیکشاد و عکاشه برجانب پشت مبارک استاده شد و مهر نبود دیده به سرعت تمام بوسیده تازیانه را از دست انداخت وبر قدم مبارک افتادگفت ای سرورانبیا من بر پشت تو هرگیز نمیتوانم زد مرا چی قدرتیست که من سگ کمینه یی اصحاب توام روزیکه تازیانه برپشت من رسیده بود همان روز بخشیده ام مرا مطلوب این بود که مُهرنُبود را ببینم تا از آتش دوزخ رهای یاببم وآتس دوزخ برمن حرام ګردد وپیامبر(ص) فرمودای عکاشه اکنون تواز آتش آذادشدی چون دوم تاریخ ماه ربیع الاول شدحق تعالا فرمان کردکه ای ملکلموت تو پیش محمد (ص)برو و دست بسته استاده شو هرچی محمد(ص)گوید بشنو وجواب بدی اگر گویدجان قبض کن بعد ملکلموت به صورت اعرابی پیش حجره رسالت پنا (ص) آمده دستک زد و آن روز دوشنبه بود علی مرتضی زود به خانه خود رفت وگفت ای فاطمه برو دیدار پدر خود حاصل کن حضرت فاطمه چادر برسر کشیده گریه و زاری کنان به خانه پدرخود آمد پیامبر(ص)فرض بامداد اداکرده بودکه آواز ملکلموت شنیده فرمود که فاطمه کدامی آواز میدهد دریاب پس فاطمه بیرون آمد و صورت ملکلموت دیده بیهوش شد بعد از آن پیش پیامبر(ص) آمدگفت که مردی به صورت اعرابی آست و ذالفقار دردست دارد خواجه عالم فرمود آن اعرابی نیست بلکه شخصی است که زنان را بی شوهر کند وفرزندان را بی پدر او را اندرون طلب کن چون ملکلموت درون حجره آمده دست بسته استاده شد پیامبر (ص) فرمود که ای اعزرائیل پیش دست بسته چرا استاده ایی ملکلموت ګفت یا رسول الله فرمان حق تعالا بر این نوع است پیامبر(ص) فرمود ای برادر به زیارت من آمدهی یا به قبض کردن جان ملکلموت گفت بهشت برای دیدار تو در انتظار و حوز کوثر موج گلآب میزند وتاؤسان طوطی یان وقمریان جمله در انتظار آمدن شما اند و حوران بهشت را برای تو آراسته کرده اند منم ملکلموت برای قبض جان پاک توآمده ام پیامبر(ص) فرمود یا برادر عزرائیل ساعتی توفق کن تا اخی جبرائیل بیاید چون جیرائیل (ع) آمد پیامبر(ص)فرمودای جبرائیل فرمان بود که عمرمن 90 سال است 63 سال گذشته جبرائیل(ع)گفت فرمان اینست که 27 سال ترا در شب معراج گشته است بعد پیامبر (ص)  فرمود ای جبرائیل بعد از من در دنیا فرود خواهی آمد یانه ؟گفت یا رسول الله بعد از شما هیچ وقت فرود نخواهم آمد. مگر 10 بار که 10 گوهر از دنیا خواهم برد . پیامبر(ص)فرمود که کدام 10خواهی برد.جبرئیل (ع) گفت:یارسول الله (ص) 1بار گوهرصبر از دنیا خواهم برد.که هیچ درویش را صبر نخواهد ماند. 2 بار گوهر شرم از دنیا خواهم برد که هیچ کس شرم حیا نخواهد ماند . 3 بار گوهر مهر از دنیا خواهم برد که هیچ کس را مهر نخواهد ماند .4 بار گوهر عدل از دنیا خواهم برد که پادشاهان عدل انصاف نخواهدماند.5 بار گوهر برکت از دنیا خواهم برد که هیچ چیز را برکت نخواهد ماند . 6 بار گوهر سخاوت از دنیا خواهم برد که هیچ فقیران را دوست نخواهد داشت 7بار گوهر راستی ازدنیاخواهم برد که هیچ کس راراستی نخواهد ماند8 بار گوهر حلال را از دنیا خواهم برد که هیچ کس حلال وحرام نشناخت. 9 بار گوهر عمل را از دنیا خواهم برد که عالمان برعلم کار نخواهند کرد.و10بار گوهر برکت قرآن مجید را ازدنیا خواهم بردبعداز آن آثار قیامت پدید خواهدشد. اسرافیل صور خواهد دمید.{پس پیامبر(ص)فرمود یا اخی جبرئیل حالی امتان من چی خواهدشدجبرائیل(ع)گفت فرمان حق تعالا آورده ام که محمد رابگوامتان خود را به من سپارند}تا به روزقیامت به او سپارم « پیامبر(ص)فرمودالحمد الله» بعدفرمود جبرئیل مراغسل که خواهد داد؟و کفن می پوشاند؟وامامت کی خواهد کرد؟و دفن کجا خواهم شد؟ جبرئیل به درگاه رب العزت رفت و باز آمد گفت یا رسول الله فرمان اینست که ابوبکرصدیق امامت کند وغسل دهد وعلی مرتضی کفن پوشاند و درحجره عایشه دفن شوی بعد از آن همه یاران برخواستن و گفتن یا رسول الله (ص) تو از دنیا فانی با دار جاویدانی رحت میفرمایی مایان راچیزی وصیحت کن که قدر از آن اطمینان خاطر باشیم پیامبر (ص) فرمود که ای یاران حلال را حلال دانید و حرام را حرام دانید و از مال تان زکات دهید فقیران را محروم نگذارید و همسایگان را مرنجانید و به زنان و فرزندان و یتیمان شفقت کیند پس همه یاران رخصت شدن مگر حضرت فاطمه جدا نمیشد میگفت که من چگونه رخصت شوم امروز خدمت پدرم کنم زیرا که از دالفنا به دالبقا رحمت مینمایند و زار زار میگریست حضرت علی (ک) منع میکرد پیامبر (ص) فرمود یا علی گریه ایشان نیست که بی پدر میشود و باز فرمود که ای جگر گوشه من بعد از مدت 6 ماه به ما خو اهی آمد حضرت فاطمه چون این سخن شنید شاد شد و از گریه باز ماند و از پیش پدر برخواست پیامبر فرمود ای عزائیل استاده شو وهر قدر شدت قبض جان است بر من کن و بر امتان من مکن که ایشان طاقت ندارند و بسیار ضعیف وکم قوت اند ملکلموت عهد کرد و گفت که یا رسول الله هرامت تو که بعد ازنماز فریضه آیت الکرسی را تلاوت نماید جان او چنان قبض کنم که طفل شیرخوره از پستان مادر شیر بنوشد و در خواب رود مادرش پستان خود بکشد طفل را معلول نباشد. بعد ملکلموت دست بر سینه مبارک نهاد و پیامبر آه بر آورد عزائیل گفت چرا آه بر آوردی ؟ پیامبر فرمود که ای ملکلموت من دانستم که کوه های دنیا بر سینه من نهادی ترسم بر امتان من همچنین کنی. بعد همه یاران برخواستن وپرسیدن یا رسول الله از این جهان میروی میایان را نصیحت کن پیامبر (ص) فرمود که از بدی پرهیزکنید و کینه را از دل بدر کیند باز یاران پرسیدن که یا رسول الله قیامت کی خواهد شد؟ پیامبر جواب نداد مگراز انگشت شهادت اشارت کرد بعضی گمان بردن که بعد از یک سال خواهد و بعضی قیاس بعد از هزار سال و بعضی گفتن که به جز خداوند متعال کس نداند و همه یاران هم چنین گمان بردن (( پس  جان   مبارک   به حق تسلیم کرد ))(قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ) بعد همه جمع شدن و زار زار بگریستن ابوبکرصدیق (رض) غسل داد و علی مرتضی کفن پوشانید و همه یاران آمدن و نماز جنازه ادا کردن و جبرائیل(ع) تمام فرشتگان هفت آسمان آورده شریک نمازشده اند و به حجره عایشه (رض) دفن کردن و حسب وصیحت آن حضرت خلافت به ابوبکرصدیق(رض) رسید …. الهی  به حرمت جان پاک محمد مصطفی صلی الله علیه و آلـه و اصحاب و سلـم توفق خیر مرحمت فرمأ .. 

بااحترام

شایق الله دلدار اندرابی