آرشیف

2017-2-10

داستان عاشقی واقعی پسر خاله و درختر خاله
فهیمه جان برای من زیبابودی وبرای همیشه زیبای تورا احساس میکنم وهمیشه باتمام خاطرات که دارم همرای تو وتمام تصورات زندگیم را فقط با تو فهیمه زندگیم ساخته بودم میگذرانم وهیچ وقت باورنمیتوانم که دیگرتورا ندارم وبرای همیشه مراتنهاگذاشتی ودیگرنمیتوانم تورابیبینم ، خاطرات زیبای را با تو داشتم فهمیه جان هرلحظه که به یاد تو قرار میگیرم امید داشتم تمام خیالات زندگیم را همرای تو برنامه ریزی کرده تا اینکه باتو زندگی مشترک با تمام خوبی وخوشی را آغازنمایم مدت های زیادی شد که با توبودم درفکر وخیالم و درنوشته هایم ولحظه های زندگیم تورا میدیدم وهروقتی تورا نگاه میکردم خوب ترین لحظه های زندگیم را حس میکردم ، فهیمه درحقیقت غزل زندگی من بودی وتو شادابترازبهاربودی برایم و سرشا رترازآبشارهای بودی که هروقت تورا درزندگیم احساس میکردم و همه غم واندوه گذشته را فراموش میکردم هروقتی خیال تورا میکردم وهروقت در فکرخداوند ودر فکر تو بودم هروقتی تورا تصورمیکردم درزندگیم زیباترین تصویردردنیای ذهنم بود،امروزکه تو میروی و ازمن جدا میشی ومرا تنهاترازهمیشه میگذاری برو فهیمه به سلامت همیشه زندگی مملوازخوشی ها وخوبی ها داشته باشی،فهیمه اگرتو زندگی زیبای را آغازکنی وداشته باشی بازهم من خوشم مقصدم خوب بودن توعالی بودن توست چون میدانم من شاید لیاقت زندگی کردن با تورا نداشتم وشاید نمیتوانستم آنطورکه شایسته بودی برایت زندگی را مهیا کنم به آن لحاظ بهتراست تو درخوشی ها وزیبای ها باشی همین که تو خوب وخوش باشی من هم خودم را خوب و خوشحال احساس میکنم.تورا به پیمانه بی نهایت دوست دارم وقتی نام تورا به یاد می آورم فهیمه عزیز همه چیزرنگ وبوی محبت وعشق را به خود میگیرد فهمیه عزیز تورا برای همیشه دوست خواهم داشت حتی اینکه دیگه هیچ وقت وهیچ زمانی یادم نکنی معلوم است که دیگه تو دنبال زندگیت میروی وشاید مرا کاملا فراموش کنی اما این را بدان هدیه من برای تو قلب من است که همیشه پیش توست، تو اولین کسی بودی که من کلمه دوستت دارم . را لایق دانستم وبه تو دل دادم درمقابل اینکه زمانهای زیادی را صرف کرکردن برای تو داشتم وازتمام برنامه های زندگی دست کشیدم میخواستم فقط با تو باشم زندگی همرای تو برایم یگ رویای فراموش ناشدنی است که هروقت یادی میکنم درآن لحظه فکرزندگی همرای توبه سراغم می آید، کاش هیچ وقت با تو وخانواده نجیبت این قدرصمیمیت واخلاص پیدانمیکردم وکاش هیچوقت فکرزندگی همرای تو درفکروذهنم پیدا نمی شد وکاش تو مرا به عشق خود دعوت نمیکردی وکاش هیچوقت گل سرخ عاشقانه به من هدیه نمیکردی وکاش نگاه های که برایم پیام علاقمندی میداد نمیداشتی وکاش هیچوت خنده ای زیبای همیشگی ات را به من هدیه نمیکردی تا اینکه من به تواینقدراسیرنمیشدم وتااین حد افسوس جدای تورا نمیداشتم، این را میدانستم که شاید روزی شود که با یگ بهانه ای ازکنارتو بروم وفاصله بگیرم فکرمیکردم میگه کارقلب دوست داشتن است هرکه را دوست دارد اما اینطوری هم نیست من که اندک آدمها را دوست دارم هرکس لیاقت دوست داشتن را ندارد گاهی برای تو فکرمیکردم خوش می شدم آرزوی خوشبختی میکردم وگاهی به حال خودم گریان میکردم که چرا به این مدت های زیادی درگیرهم بودیم وکنارهم بودیم همه چیززندگی را تقریبا رها کرده بودیم برای اینکه درکنارهم باشیم اما برعکس روزی رسید که از من جدا شدی من تنهای وناامیدی را احساس میکنم اما تو شادترین لحظات عمرت را جشن گرفتی اکنون درظاهرخودم را خوب میگرم ولی دردلم فریاد همیشه وآرامی مرا آزارمیداد فهیمه جان لحظه به لحظه به ذهنم خطورمیکند که تو در کنارم هستی اما متحسفانه که نیستی  فهمیه جان توو عالی ترین معشوقه ای زندگیم بودی دیدن تو بهارلحظه های عمرزندگیم بود ونشستن با تو شاداب ترین قسمت های زندگی بود ورفتن با تو وصحبت کردن با تو عاشقانه ترین ثانیه های عمرم حساب می شد پس معلوم بود که من تورا به آسانی به دست نیاورده بودم وبه آسانی ازدست نمیدادم مدت ها وسالها فقط برای تو فکرمیکردم وهمه برنامه ریزی های زندگی ام همرای توطرح شده بود چرا نخواستی که من وتو یک زندگی مشترک را آغازمیکردیم ولی من نهایت تلاش خود را نموده بودم که فهمیه جان تو را ازدست ندهدم، ولی نمیدانستم تو اینقدر بی انصافانه با من رفتارنمایی بلکه این را امید داشتم که حداقل بامنی که اسیرزیبای وعشق خودت ساختی درقبال درنظرگرفتن جدایت مشوره میکردی ویا برایم ازقبل نشان میدادی که دیگربامن نیستی تا اینکه من مسیرخود را دراین رابطه مشخص میکردم کاش خداوند ازاول تقسیم میکرد وهرکسی را ومالش را مشخص میکرد که کسی به مال کسی دل ندهد که اینطوری نیست هرانسانی را می بینیم وابسته واسیریکی است ولی نمیدانیم واقعا ارزش دارد که یک انسان گرانبهاترین زمان هایش را سپری نماید تا اینکه به یک دختربگوید من تورا دوست دارم بامن زندگی کن درصورتیکه شاید هم بتواند بدست بیاورد ولی زمانیکه بدست آورد متوجه شود که این شخص مطابق به خواستش نبوده ودور ازانتظارش باشد، اما من تورا به صورت درست مطالعه کرده بودم ودرست شناختم وبه درستی عاشقت شدم همرا با مطالعه که نسبت به تو داشتم با آنکه امید این را نداشتم که بتوانم با تو ازدواج کنم اما این خودت بودی که با تقدیم گل سرخت این فکرو خیال را به ذهنم دادی ومن را ازهمان خیال آرامم دورساختی واسیرخودت ساختی ومن هم برای همیشه تصویر تو را درصنف درسی ودیگرامورات درپیش چشمانم ترسیم میکردم ودرنوشته هایم وشعرهایم نام تو و خیال عاشقانه تورا تعریف میکردم فهیمه عزیز اما بعد ازاین نوشته یادگاری دیگرهیچ وقت مزاحم تو نمیشوم ومزاحمت تورا درذهنم جای نمیدهم وبرای همیشه باتو یگانه زیبای زندگیم خداحافظی میکنم  فهمیه جان  برو همیشه  شاد و خرم باشی……………