آرشیف

2015-6-19

سید احسان الدین طاهری

خشونت بــــــر زنان سبب ناهنجاری و بدبختی بیشتر در جامعه

بنام خدای پاک
 
سوره توبه، آیت 71: 
"… مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند كه به كارهاى پسنديده وا مى‏دارند و از كارهاى ناپسند باز مى‏دارند و نماز را بر پا مى‏كنند و زكات مى‏دهند و از خدا و پيامبرش فرمان مى‏برند آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد كه خدا توانا و حكيم است …"
خشونت واژه ی منفی و بد ترین پدیده ی عقده بر انگیز، ناموزون و تقویت کننده ضدیت ها میباشد که در زندگی خانوادگی یا اجتماعی انسان ها به وجود آمده و طعم زنده گی را که باید شرین و لذت بخش باشد، تلخ و ناگوار می سازد. این واژه از ریشه ی بی عدالتی، حق تلفی، زورگویی و نا سازگاری آب میخورد. بعضی از افراد رفتار خشونت آمیز خود را کشمکش های عصبی و یا شخصی می نامند. خشونت محبت و دوستی را از بین برده، بدبینی و رنج را جاگزین آن میکند. با واژه ی خشونت، سوالی بوجود میآید که چرا خشونت در زنده گی انسانها پیدا شده و چرا به وجود می آید؟
زنده گی در صورت لذت بخش است که مملو از محبت و سر شار از عشق و وفا باشد. اما، خانواده هایی وجود دارند که به دلیل جنجالهای خانوادگی در سر راه شان، نه تنها هیچ لذتی از زندگی نمی برند بلکه همیشه سعی می کنند تا زندهگی را به حیث یک بار سنگین تحمل کرده و ادامه  حیات نمایند. 
میتوان گفت تا اندازه ی خشونت در آدمیان ریشه فطری دارد که همواره مردان بر زنان تفوق طلبی مینمایند. این سبب میگردد تا ظلم و خشونت بر زنان از انجا سرچشمه بگیرد. همیشه و اکثراً زنان به واژه های منفی و کشنده ی  به صفت موجود ناقص العقل، سیاسر و ضعیف البنیه خوانده میشوند. اینکه چرا با چنین نامهای زنان که مهمترین پیکر جامعه را تشکیل داده و به گونه ی دیگر که مادران آینده میباشند، خطاب میگردند، ضعف را در دانستن ارزش و احترام اسلامی و انسانی زنان نشان میدهد. احادیث زیادی از پیامبر گرامی اسلام در مورد ارزش و احترام زنان گفته شده است. زن یا مادر بر اساس حدیث پیامبر (ص)، بهشت برین زیر پایش قرار دارد. چون زن و مادر است که خانواده و سپس جامعه را میسازد. 
ما همواره شاهد خشونت بارترین رفتار از سوی مردان خانواده بر زنان استیم و میتوان گفت که زنان افغانستان  در طول تاریخ این سر زمین قربانی ذهنیت های ناشی از تبعیض بوده است. این تبعیض در هر زمان و هر مکانی وجود داشته و به عنوان یک ارزش فرهنگی در جامعه ما از گذشته های بیسار دور ریشه دوانده است.
خشونت بر زنان اشکال مختلف دارد. ازدواجهای غیر قانونی، اجباری،خرید و فروش زنان در بدل پول، مال و مواد مخدر و در بعضی مناطق دور دست کشور در تبادله این موجود عاجز ولی مهربان با حیوانات اهلی، شکنجه و ظلم، وادار کردن زنان به کارهای شاقه مثل قلبه ی زمین و فقر و تنگدستی در خانواده از انواع و شیوه های است که خشونت را در مقابل زنان به بار میآورد. 
بعضی علل اصلی خشونت بر دختران و زنان، عادات، رسم و رواج های ناپسند در جامعه، ضعف اقتصادی و فرهنگی، بیسوادی و عدم اگاهی از ارزشهای زنان در اسلام و قرآن و قوانین حقوقی و شرعی میباشد. وقتی فردی از اعضای خانواده تعهد خود در مقابل دیگر اعضای خانواده اش را درک نکند و خودسرانه کاری را انجام دهد، در آن صورت ممکن است عملش مخالف اعمال دیگران واقع گردد و این خود راه را برای پیدایش خشونت در زندگی خانوادگی هموار و باز میسازد.
در جامعه کنونی ما خشونت تنها بالای زنان نیست بلکه هستند خانواده های که حق انتخاب همسر را از پسرهای خود نیز میگیرند. این هم خشونت است. مرد سالاری، سلب حق انتخاب سرنوشت آینده توسط دختران و زنان، محرومیت از تحصیل، سلب حق شرعی زنان در تصمیمگیریهای خانواده ای، اقتصادی و سیاسی، ازدواجهای اجباری زنان بیوه توسط اقارب شوهر در حالیکه وی نمیخواهد ازدواج کند، از دیگر عوامل است که خشونت را تبارز  میدهد. 
خشونت وقت تبارز میکند که مشکلات از قبیل عقبمانی های فرهنگی، عدم پیشرفت جامعه از نگاه آموزش و پرورش، کمبود اتحادیه مخصوص زنان، عدم برنامه های آگاهی عامه از طریق ادارات مربوطه ی دولتی برای تبارز حقوق خانوادگی و ارزشهای انسانی و اسلامی زنان و مردان و حقوق آنها و … در جامعه موجود باشد. بسیاری از زنان و مردان کوشش می کنند تا زندگی شان عاری از خشونت و سر شار از مهر و محبت باشد، ولی چیزی که بعضی اوقات مانع خوشبختی و بهروزی آنها میگردد، فقر و تنگدستیست. این دو از موانع مهمیست که خانواده ها را به خشونت و بدبختی سوق میدهد. 
همچنان، در خیلی موارد قانون هم مردم (اعم از مرد و زن) را تحت خشونت قرار می دهد. مثلاً، پولیس که دریشی دولتی را به تن دارد در حیطه ی صلاحیت خود بر خلاف قانون در برابر افراد برخورد می کند. وی قانون را سلاح خود دانسته و با آن به آزار و اذیت شهروندان می پردازد. چشمدیدهای زیادی دیگری از خشونتها در قبال اجتماع نیز دیده میشود. آموزگاری که در صنف تدریس می کند را نیز میتوان مثال آورد که برای تنبیه شاگردان، از خشونت کار می گیرد و با شاگردان با عصبانیت، دشنام و چوب بر خورد میکند. 
اثرات خشونت بر جامعه افغانستان و تاثیر متقابل آن در شکست ارزش و شخصیت فردی و اجتماعی برایست که خشونت از گذشته ها در فرهنگ عنعنوی این مرز و بوم، داخل گردیده است. خشونت نه تنها در کشور ما دیده میشود، بلکه در همه نقاط دنیا نیز موجود است. مگر، این سرزمین خشونت را جزوی فرهنگ خود ساخته است. مشکلات که در گذشته بوده و پدید آمده سبب آن شده است که خشونتها به گونه های مختلف بروز نموده و سبب کسر در جامعه و مشکلات خانوادگی گردد. بر علاوه، از لحاظ روحی و روانی به شدت مردم ما در گذشته ها آسیبهای زیادی را دچار گردیده اند و آن سبب شده است که زنان و دختران، قربانی اصلی خشونتهای بی معنی گردند. 
خشونت، واژه یست که در میان خانواده بروز نموده و راهی اجتماع شده و سایه می افگند. زندگی عادی جامعه و مردم را مختل نموده و زندگی فردی و خانوادگی را از بین میبرد. دولت و ملت هر دو مکلف اند تا عوامل را جستجو و تحقیق نموده و برای حل این بحران اجتماع سوز، برنامه های برای روشن ساختن اذهان عامه در قبال وظایف فردی و اجتماعی آنها مهیا سازند. همچنان مردم را آگاهی دهند تا از ارزشهای فردی و خانوادگی خود باخبر گردیده و مشکلات را آهسته، آهسته از میان بردارند.