آرشیف

2016-10-15

علاوالدین جلالی

خاطرات کالین دیروز وعبدالرحمن امروز‎

 

 

خاطرات کالین دیروز وعبدالرحمن امروز‎

دوستان بزرگوار و قلم بدستان محترم!
تقریبن داستان داکتر کالین رید شهروند نیوزلند امریکایی که به دین اسلام مشرف شد تکمیل گردیده اما در آن کاستی های فراوان وجود دارد . خواستم بخاطر اصلاحی آن باشما شریک بسیاز تا  توسط شما بتوانم این داستان را بصورت درست به دست رس امت اسلام قرار بدهم ، شاید بتوانند از آن استفاده در امور زندگی خویش نمایند.
شبی  بمن گفت :
 شما ادعا دارید مسلمان ها برحق اند وباهم برادر، چرا فرقه گرایی بین مسلمان ها وجود وجنگهای براه انداخته میشود ویک فرقه ، فرقه دیگر را قبول ندارد مثلن ایران را کشورهای عربی منحیث کشور اسلامی قبول ندارد وکشتن شعیه برای شان جواز دارد، وشعیه های عراق به بی باکی  سنی مذهب هارا میکشتند حتی به جسد شان بد ورد میگفتند من مدت دوسال به عراق بودم واز مسایل دینی وعنعنات شان خوب آگاه ام وبسیار چیزهای را میدانم .
من پایم را به جنگ عراق از دست دادم ومیبینی که درست نشسته نمیتوانم  و چیز دیگر که باید بپرسم این است رویش مسلمان های عراق تا افغانستان خیلی متفاوت است  مثلن در عراق بسیارشان ریش خود را میتراشیدند مگر در افغانستان ریش تراشیده را به چشم بد مینگرند بعضی ملاهای شما آنهارا کافر میگویند .
پس به این معنی است هرکشور اسلامی به سلیقه خویش مسلمان اند وهرکدام راهروی از کتاب خود اند.
گفتم بلی مسایل که شما مطرح کردین اختلافات به سر فروعات است به سری اصل کدام اختلاف دربین مذاهب وجود ندارد .
 مثل ایمان به خدا، ایمان به رسول وایمان به زنده شدن بعد از مرگ.
وگذاشتن ریش سنت است وتراشیدن آن از سوی علما سنی مذهب کار ناجایز به حساب میاید وتمام مسلمانها به حکم همنظر اند اما اندازه و چکونگی ریش در بین امت اسلام اختلافات وجود دارد تراشیدن آن هیچ کس کافر نمیشود و موضوع که ریش به چی اندازه باشد علمای اسلام نظرات مختلف دارند مثلن مذهب شعیه اندازه معین را معیار قرار داده و مذاهب اربعه (سنی ها ) اندازه دیگر را روایت میکنند با عرض معذورت معلومات زیاد راجع به ریش گذاشتن و تراشیدن ندارم و اگر خواسته باشی میتوانم معلومات برایت جمع آوری نمایم اما من فکر میکنم آن قدر مهم نیست که با فروعات بپیچیم . این یک اختلاف داخلی است نه مذهبی .
 
 
پاره دیگر از خاطرات داکتر کالین دیروز و عبدالرحمن امروز .
دیوارسازی بین مکتبی وملا ؟
بسویم نگاه کرد وبه تمسخرگفت ملا چرا ملاها با مکتبی ها درکشور شما در تضاد اند ؟ یکی علیه دیگری رد بد میگویند که نشان دهنده تمسخر به یک دیگر است باوجودیکه هردو گروه  ادعای مسلمان بودن را دارند.
دو نکته را باید قبلن به خدمت شما یاد آورشوم  آقای عبید و آقای ذکی این متن را میخوانند وشاهد قضیه نیز بودند ، در قدم اول هربحث که در بین من و کالین صورت میگرفت آنرا به نورالله (عبید) یکی از همکاران ودوست خیلی نزدیکم  در جریان میگذاشتم که من باکالین چنین گفتم.
 هروقت که از نورالله عبید پرسان مینمود آقای عبید عین چیزکه من برایش گفته بودم تصدیق مینمود.
درحقیقت من به گفته های خود کاملن اعتماد نداشتم که حقیقت دارد یا خیر، زیرا مدت  زیاد میشد که ازعلوم دینی به دورمانده بودم .
 خلاصه خوده در نزد کالین کم نمیاوردم.
به این خاطر بارها تکرار مینمود که شما ، نورالله (عبید )و محمد رضا (ذکی) یک نظریه وبرداشت دارید ولی  با تفاوت بسیار کم ، تو و ذکی زیاد نماز میخوانید اما عبید کمتر.
 خوشبختانه خبرنداشت که من وقت اورا میدیدم به نماز ایستاد میشدم.
ونکته دوم:  شاید معلومات دینی  من کامل ودرست نبوده باشد ازشما آرزومندم مرا از بزرگواری خود مورد عفو قرار دهید زیرا آنچه گذشت باید به شما یاد آور شوم.
آنچه گذشت وهرچه میدانستم صورت موضوع را بیان نمایم وبمن دارای اهمیت خاص است است. اگر در آینده کدام برادر به چنین موقعیت قرار میگیرد از نکات منفی من پند واز نکات مثبت من استفاده نماید، ناگفته نماند این داستان دراز ودنباله دار است.
گفتم آنچه من میدانم دیوار سازی در میان مکتبی وملا، یکی از اسباب و ابزار بسیار  دیریـنۀ دشمنان  اسلام بوده است واین برنامه های استعماریِ مکتب " پاپ"* به رهبریِ انگلیس ها بوده که برای تداوم حاکمیت شان به مسلمان ها  تحمیل گردیده وما  مسلمان ها به عصابانیت آنرا دنبال میکنیم وهیچ نمی سنجیم که چی عواقب در آینده دارد.
 شکی نیست غربی ها با این دیوار سازی میان ملا و مکتبی توانستند  با یک تیر، سه هدف" را  به کشور های مسلمان بدست بیاورند.

  1. تفرقه انداختن و حکومت کردن؛
    2- هرچه بیشتر باشد با دوامدارتر خواهد بود یا نگه داشتن جامعۀ ما در دام جهالت و عقب مانده گی؛
    3- بد نام سازیِ اسلام و مسلمانان در نزد دیگر ادیان.

گفت :حرف کسی را قبول نکنین این کدام مشکل نیست .
گفتم : بخاطراینکه ما تا هنوز مسلمان حقیقی نشده یم حرف هرکس ونا کس را می پذیریم.
ما با چشمان خود می بینیم که سرزمین بلا دیده ما با همه انسانهایش، سالهای زیادی است که در زیر سایۀ  سیاه و تاریک و مملو از زهر کشنده  این دیوار سده  ساز شده است و هر نوع فکر و اندیشه ای روشن و مترقی را فلج ساخته است.
ما می بینیم که غافله های روشن اندیش انسانی در دیگر کشورها ، همه از پیش رو و از هر طرف به هدف میرسند ، رشد دارند و  به خوبی دیگرگونی می آورند و دست آورد های علمی و انسانی دارند و به قله های بالای زنده گی انسانی گام گذاشته اند و حتی   فضارا در حال تسخیر اند .
اما؛ ما مسلمان ها ازین دیوار ایجاد شده  که ساخته و پرداخته استعمار گران یعنی دشمنان ترقی امت اسلام و خصوصن کشور ما بوده  با جهل خود آبیاری میکنیم وهیچگاه  تا کنون بطور کامل نتوانسته یم ازین گودال عبور نمایم  وهمیشه درتضاد بوده ایم و یکدیگر را رد بد میگویم.
با تاَسف، ما خود آگاهانه  متاثر ازین عمل ویرانگرو جبهه سازی و یا فرقه گرایی بین ملا و مکتبی شده ایم .
این جبهه گیری ها بخوبی  هدف برنامه های دشمن را بر ما عملی ساخته،  قبول دارم ما خون ریخته یم ، تاریکی ،عقب مانده گی علمی ، فرهنگی ، اقتصادی و دینی را به خود سوقات داشته ایم .
 که حال  نفرت جهانیان علیه امت اسلام آشکار است باید فکر کنند که اسلام یعنی عقب گرایی.
مگر دراصل چنین نیست .
 امروز. با استفاده ازین  دیوار مکتب ملا تراشی"و فتوا زائی  غربی ها ازچهره  اسلام و کشورهای مسلمان چهرۀ خیلی هولناک و بد نامی را به جهانیان، به نمایش گذاشته اند که این برای هر ملا و مکتبی  واقعی درد ناک است.
شکی نیست غربی ها از غرور کاذب امت اسلام استفاده کرده، و حال هم بخوبی استفاده میکنند.
 فکر کنم، این واقعیت در طول تاریخ  بوده ،  وامت اسلام ازین عمل استعمار، بیشترین علمای واقعی عزیز ما، آسیب پذیر و متاثر بوده اند و همیشه نقطه ضعف  علما پنداشته میشده است.
 غربی ها خوب میدانند که مسلمان ها ساده اند ، صادق  و خوش باور ومیتوان بسیار چیزهای را بالای آنها تحمیل نمود.
ما خوانده ایم وهم دیده ایم  واین دیوار سازی،  مستحکم  دشمن،  در بین امت اسلام  ماهرانه ساخته شده است ازبین بردن آن کار ساده یی نیست .
گفت : این دلیل شده نمی تواند  قرآن  شما یک کتاب واز جانب خداوند است .
پس چرا تفرقه وجدای؟ چرا اختلاف ؟ واختلافات به سر چی ؟ وقتی که خداوند یکی باشد واز یک پیامبر پیروی نمایند پس کدام اختلاف بوجود نمیاید.
گفتم این ریشه بسیار عمیق دارد واین بصورت بسیار ماهرانه رهبری میشود ، ساختن مکاتب ومدارس ضد دینی از طرف کشور های مداخله گر، پیروان زیاد از خود بجای گذاشته است که نمیتوان بسادگی راه حل را جستجو نمود. وازطرف دیگر امت اسلام نتوانستند به رسیمان خداوند چنگ بزنند وتلاش میکنند داشته ها و اعتقادات خویش را بزور بالای یک دیگر بقبولانند .
مسلم است  چیزیکه به زور قبولانده شود نتیجه آن ازین بیش نیست.
گفت علاوالدین بسیار نکته جالب را اشاره نمودید ومن معلومات کامل دارم ،مدارس را درکشورهای اسلامی در عراق، پاکستان و حتی به عربستان سعودی فعالیت دارند و تمام امکانان وحتی آموزگارهای مدارس از طرف امریکا وانگلیسی ها استخدام می گردند وهدف شان از بین بردن افراط گرای است.
گفتم نه خیر،  آنها افرادگرایی را کم نه، بلکه افراط گرای را بیشتر رشد میدهند من معلومات درباره تاریخ اسلام دارم از زمان حکومت عثمانی ها جلو فتوحات کشورهای اسلامی  توسط کشورهای ضد اسلام توسط بعضی اشخاص تحت نام ملا ومجاهد مسدود وسد گردید است و باوجودیکه همه علما درباره جهاد یکپارچکی بسیار چیزهای را  میگویند مگر توجیه درست وهمه پذیر کرده نمیتوانند که جهاد به کجا؟ وچی گونه؟
آیا جهاد با گروهی امت اسلام و یا دیگران؟
گفت تو جهاد را قبول نداری ؟
گفتم جهاد برای هرمسلمان فرض است ومنکرین جهاد کافر اند ، من جهاد میکنم وجهاد را دوست دارم مگر به طریقه سنت آنچه خداوند امرکرده وتوسط رسول الله  فعل شده  باشد، پیابر اسلام هزگیر غیر دین را بدون موجب نکشته است چی جایکه مسلمان را کشته باشد وهرگیز نخوانده ام که کافر را به زور شمشیر مسلمان نموده باشد .
دین اسلام تحمیلی نه بلکه ارایه کردنی وخواستنی است آنچه من میدانم.
خودت فکر کن مسلمان ها تا اسپانیا را تصرف نموده بودند وکشورهای عربی کاملن زیرسلطه مسلمان ها بود وامپراتور بزرگ در سطح جهان بشمار میامد و درآن زمان 38 هزار یهودی در مدینه منوره زندگی میکردند هیچ مسلمانی یهودی را نکشت و حقوق شان به اندازه حقوق مسلمانان بود، حتی مستمندان یهودی از بیت المال مسلمانها  مخارج داده میشد .
آیا مسلمان ها نمیتوانستند که مدینه منوره را از وجودی یهودی ها پاک سازند؟ شکی نیست که این توان را داشتند ، مگر دین اسلام  برای شان اجازه قتل وغارت را نمیداد.
 خلاصه برایت بگویم در دین اسلام دوچیز خیلی اهمیت دارد،  اول اینکه خون و دوم آبروی یک انسان .
محدیثین روایت میکنند روزی حضرت پیامبر به دروازه حجره خود با جمعی از صحابه نشسته بود و جنازه یهودی از نزدیکی شان به طرف گورستان درحرکت بود،  حضرت پیامبر بیدرنگ به جلو جسد بخاطر ادای احترام بالاشد .
صحابه اعتراض نمودند یا رسول خدا !
 کسیکه ازین جاه گذشتانده شد یهودی بود نه مسلمان.
حضرت پیامبر گفت آیا او انسان نبود؟ گفتن بلی که بود وفرمودند انسان جایگاه خاص خود را در نزد خداوند دارد و انسان قابل احترام است.
کالین خندید و گفت :
علاوالدین نمیدانم یا تو مسلمان نیستی یا ملاهای شما .
این حرف کالین برایم خیلی درد ناک بود.
گفتم نه خیر من باجمع آنها مسلمانیم مگر به طرز دید مختلف ……….

ادامه دارد………..