آرشیف

2015-1-10

ویدا عزیزی

تقدیم به تمام مادران، که عمری را درپرورش نهال زندگی فرزندانشان کوشیدند

امروز روز مادراست
مادرم  نیست
انگارهمه هستی برایم بی رحم ترین نامادری هاست
ای کاش که بی مادری هرگذ ازمادر نزاده بود
ای مادر عزیز!
زندگی از دست رفته یعنی :
نوازش دستهای تورا ازدست دادن

ستایش میــــــــــکنم مـن مـادرم را
یـگـانـه یــــــــــاوروالا ســــرم را
 
که اوبودست دست گیرم بـه هـرجا
مرا درکوره زارزنـدگــی هــمـراه
 
مرا با شــــــــــیرپستان پـرورانـیـد
مرا با خــــــون دیده سـرورآنــیــد
 
به لالائی او من خـــواب مـیـرفـتـم
ســـحرگاهان اورا آماده مـیآفـتـم
 
که میگفت جان مادر روبـه مکتب
زمـکـتـب حـاصـل آیـد جـملــه ادب
 
مرا اشتیـــــاق اوآوردبـه مکـتــب
که هرچه کسب کردم ازدودرصـد
 
ادب وعلــــم وتحـصـیل وشـرافــت
مرادادست خـــداوند ازاوبــرکــت
 
چوتب میگداخت جـانـم رابه شبها
مرا بودســــــت مــادرتـاسحـرگاه
 
نشسته وگریسته بادلهره وانتـظار
کــــه تا جویم شـفـا ازپـروردگـار
 
که خــــــــانه دیرمیـرفتـم زهـرجا
مرابودست دوچشم نگران درراه
 
منــــــــم مفخر بدین جـاومقـامش
که است عزت به امردرزیرگامش

ویداعزیزی- کابل بهار1386