آرشیف

2015-6-28

سعدالدین غوروال

به سراغ که آمده بودی

به سراغ که آمده بودی ؟
آمده ام زیبائیهای ازبهاررا به بینم ،
گلدسته های ازرنگین کمان را،
زیبائی های پیراهن سبز زمین ؟ 
آمده ام تا هستی بهار به بینم،
رنگ عاشقانه سنبل را  ،
درچمن سبز به کنارلاله ها ،
که تازه  جوان شده اند ،
آنقدر زیباست است که ،          
سر به زیبا پسندان خم نمیکند،
درکنار این همه  ،
ریحان وسوسن به شبنم صبح ،
تازه سرو صورت شستشو کرده اند ،
اینها "عطروعنبر به دشت کوه وصحراه ،
پاشیده اند،
مثل اینکه همه تازه جوان شده باشد ،
چون عروس بهار ،
به گل های روی زمین ،
 تازه آرایش کرده اند ،
من به سراغ همه اینها آمده بودم،
تا عشق را بیابم ،
زنده گی را ،
هستی را ،
امده بودم تا سراغ تورا بکنم ،
سراغ بهار،
سراغ  زنده گی من تو که ،
درجستجوی زیبائی ها،
آمده بودم تا زیبائی های بهار به بینم ،
 غوروال – هرات