آرشیف

2016-3-19

سعدالدین غوروال

صدای فرخنده

بمناسب 28 حوت 1394
صدای  فرخنده
بشنوید که آنجاه روزنبود
شبیه یک ابرسیاه شب
چون هیولای ازکنج دیوارهای کهنه
سربلند کر ده بود
من مخالفم ، با حجامت گریکه
باچهره کاذب ،زبان هجا ء 
به حیله ونیرنگ او
نشانه گرفته بود
ازپشت پنجره ائ
به قنبله ازضلالت وضنین  راه ، ابلیس
فرمان داد که
هجوم آوردند چون زنا آوران جنگل  
بامشت ولگد بیشمارزند برسرم  
چراء ؟
با سنگ وچوپ فروبستند به تنم
به آتش کشیدند پیکیرم
چرا ء؟
درقدوقامت نیمه بسملم
همچون درنده گان جنگل
قناعت نکردند با مشت لگد ، با سنگ وچوب زند ند برسرم
به آتش زدند پیکرم چرآ؟
مرد چون غضنفر گرسنه
گوئی تازه ازجنگل وحشت آمده است
موترش راند برسرم
چرا؟
همه حلقه زدند به دوروبرم
گویند که نه صاحب دختر ونه صاحب همسرند
چراء میکوشند مرا ء
همه چون شیادین جهنم
فرویختن آتش برپیکیرم
چراء
من صداکردم با صدائی انسان صدا کردم
نشنید ضجه  راکسی که من یکدخترم
ازقربان گاه جهالت وحشت
من صدا کردم به دربار کبریا
به عرش علیا
                               ’ بگوش فرشته ها
به روح احمد مصطفی صداکردم
چراء میزنند مرا ؟   
چراء به آتش کشیدند پیکرم ؟
من چه گناه کردم ، گناهیکه مخالفت باریاکردم
صدا به دربار کبریا کردم
به عرش علیا 
بگوش فرشته ها کردم
به روح آحمد مصطفی  کردم                           
غوروال – هرات
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
بمناسب 28 حوت 1394
صدای  فرخنده
بشنوید که آنجاه روزنبود
شبیه یک ابرسیاه شب
چون هیولای ازکنج دیوارهای کهنه
سربلند کر ده بود
من مخالفم ، با حجامت گریکه
باچهره کاذب ،زبان هجا ء 
به حیله ونیرنگ او
نشانه گرفته بود
ازپشت پنجره ائ
به قنبله ازضلالت وضنین  راه ، ابلیس
فرمان داد که
هجوم آوردند چون زنا آوران جنگل  
بامشت ولگد بیشمارزند برسرم  
چراء ؟
با سنگ وچوپ فروبستند به تنم
به آتش کشیدند پیکیرم
چرا ء؟
درقدوقامت نیمه بسملم
همچون درنده گان جنگل
قناعت نکردند با مشت لگد ، با سنگ وچوب زند ند برسرم
به آتش زدند پیکرم چرآ؟
مرد چون غضنفر گرسنه
گوئی تازه ازجنگل وحشت آمده است
موترش راند برسرم
چرا؟
همه حلقه زدند به دوروبرم
گویند که نه صاحب دختر ونه صاحب همسرند
چراء میکوشند مرا ء
همه چون شیادین جهنم
فرویختن آتش برپیکیرم
چراء
من صداکردم با صدائی انسان صدا کردم
نشنید ضجه  راکسی که من یکدخترم
ازقربان گاه جهالت وحشت
من صدا کردم به دربار کبریا
به عرش علیا
                               ’ بگوش فرشته ها
به روح احمد مصطفی صداکردم
چراء میزنند مرا ؟   
چراء به آتش کشیدند پیکرم ؟
من چه گناه کردم ، گناهیکه مخالفت باریاکردم
صدا به دربار کبریا کردم
به عرش علیا 
بگوش فرشته ها کردم
به روح آحمد مصطفی  کردم                           
غوروال – هرات