آرشیف

2015-1-16

سید نظام الدین وحدت

بــــــه مناسبت فاجعۀ هفت و هشت ثور

 

تنها پیش قاضی نروید!
 از تاریخ و اذهان عامه حقایق مخفی نگهداشته نمی شود!
 
 وقتی اصرار بر این باشد که قاضی را به تنهایی دید، در واقع اصرار بر این است که از مواجهه با حقایق طفره رفت؟؟؟
اگر مدعا پاک و بی آلایش است، پس تشویش از رفتن به محکمه چیست؟!
پس از کودتای هفت ثور 1357 شمسی و بدنبال آن تجاوز نابخردانۀ روسها به کشور عزیز ما، جنگ در افغانستان تعبیرات مشخص داشت. جنگ جنگی بود مشروع، برای دفاع از استقلال، تمایت ارضی و حاکمیت ملی که دوستان و حتی دشمنان ما به دلایلی از آن حمایت کردند که خانۀ نیکوکاران آباد.
ولی در ثور 1371 شمسی (اپریل 1992) ناگهان چه قیامتی به پا شد که اهداف و عناوین باشکوه و مشعشع، یکباره به بهای ناچیز و مبتذلی معاوضه گشت؛ اهداف عالی و درجه اول جنگ و جهاد ملت افغانستان از میان برچیده شد و عناوین کوچک، بی ارزش، جاهلانه و در عصر ما مضحک و خنده آوری جای آن حقایق برازنده و بالیدنی را گرفت.
تقسیم کدام غنیمتی در کار بود که انسانیت و اهداف عالی آن فراموش گشت، دین بازیچۀ دست یکعده قرار گرفت، ارزش مبارزه ملت به شمار هیچ آمد، مردمی که آزادی و اسلام او بهانه بود، صد تا، هزار تا و صد ها هزار، مورد هجوم و قتال و تجاوز و تعدی قرار گرفت و به حدی تنزل داده شد تا هویتش را از دست داد و اصالتش به خرمهره بدل گشت؛ یکباره چوپان به گرگ مبدل شد و داغی بر پیشانی انسانیت زده شد، خرقه های مقدس و پر آوازۀ آزادی طلبی به سرعت از تن رهبران به اصطلاح جهادی از شرم فرو افتاد و در عوض لباس شرمگین تن خواهی، من خواهی، خویش خواهی و قوم خواهی «سکتریزم» بر تن ها نمایان شد، گویی قدرت این رهبران از مبدأ دیگری غیر از دامن ملت بود که چنین با تحقیر و استهزأ از تن ها بدور گشت و این کتلۀ شریف یعنی ملت افغانستان با همان توپ و تانکی که از خود این قربانی بود، یکبار دگر قربانی گردید.
امروز ملت ما با حسرت به سالهای از دست رفته و مصایب دوران جنگ و اشغال نگاه میکند. کجا رفت آن همه عظمت و افتخاری که ملت ما آرزو داشت بر اساس آیندۀ درخشان و خواستنی برای خود و نسلهای بعدی سازد.
این ملت مظلوم وارث حقیقی عناوین بزرگی "صرف نظر از القاب درخشان کهن" در همین قرن بیستم است. در اوایل این قرن ملت افغان طریق نجات را بروی اسیران دست انگلیس گشود و در نهایت همین قرن، جبار دیگری را به زانو در آورد؛ ولی مزد این دو کارنامۀ بزرگ را کدام دست ها و دسته ها چاپیدند که به خود این قربانی جز مجازاتهای عظیم نصیبی نرسید؟
ای کسانی که همچنان به این ملت پابرهنه ظلم میکنید و مست در غرور دوام سلطه و حاکمیت تان، همچنان تمام امکانات کشور و فرصت های مغتنم را در خدمت اهداف شوم خود گرفته اید، بدانید که این ملت که سالها در برابر تجاوز و تعدی بیگانگان با قامت نحیفش ایستاد، شما خواب دیده اید، ملت ما به این جهت ملت بزرگی شمرده می شود که همواره با همین ترکیب امروزی اش از همین حدود دفاع کرده است و آن را برای خود یکپارچه نگهداشته است. اقوام این سرزمین بدون تفاوت کشور خود را با افتخاراتش تا این منزل و مقام رسانیده اند.
در گذشته ها نیز بودند عظمت طلبان بی خبری که بسی کوشیدند تا این اقوام و فرهنگ های بهم دوختۀ شان را از هم جدا سازند، ولی به آرزوی شان نرسیده اند. در بارگاه بی مثال تاریخ کشور و ملت ما، اگر حملۀ سکندر بود و یا هجوم چنگیز، اگر تجاوز انگلیس بود و یا دست درازی روسها، همین پشه ای ها، نورستانی ها، ترکمن ها، هزاره ها، ازبک ها، بلوچ ها، تاجک و پشتون ها و هموطنان سیکهـ و هندوی ما اجنبی را از سرزمین شان راندند و این خانۀ مشترک را حفظ کرده اند. حتی در جریان تشرف مردم ما به دیانت اسلام در جنگهای که سالها با اعراب در گوشه گوشۀ این سرزمین صورت گرفت، تمام اقوام این سرزمین در کنار هم ایستادند.
پس از مرگ نادر افشار، این ملیت زیر یک پرچم واحد قد برافراشت و افغانستان امروز به وسیلۀ مردم این مرز بوم به قیادت احمد شاه بابا، موسس نامدار تشکیل گردید، میراث میراث همۀ اقوام ساکن این سرزمین گردید.
اکنون اگر در آزمایش دیگری قرار گرفته، حلقات آتش افروز و نفاق افگن بهتر است به گذشتۀ این ملت دقت کنند، ما را به همین ترکیب امروزی از آریانای تاریخی تا افغانستان امروز مطالعه کنند. این ملت حتی در زمان هایی که حکومات ملوک الطوایفی داشته است، اشتراک میان فرهنگ های شان باعث یکپارچگی و وحدت ملی آنها بود و هست!
مردم ما از هر قوم، طائفه، مذهب، اندیشه و سطح زندگی، امروز هم به شاخص اساسی توجه و ایمان دارند. وحدت ملی، صلح و تمامیت ارضی، این سه شاخص را مخصوصا ً در این مرحله بخاطری بیش از هر زمان در مد نظر دارند که چند روزی طعم تلخ شهد بیگانه را نیز چشیده اند؛ سپس آن را با نفرت بدور ریخته و به این حقیقت رسیده اند که یگانه چشمۀ آب حیات شان یکپارچگی شان است. نسل های پی در پی ملت ما به ریش مغروران و شعبده بازانی خواهند خندید که وجود یکپارچۀ این ملت را تردید کنند و چشم طمع بر جدایی و نفاق این ملت ببندند. این ملت چون لحاف قورمه ای از اقوامی دوخته شده است که یکی بر دیگری عزیز اند و یکی بر دیگر دلسوز بوده اند. این حرف من به تنهایی نیست، این صدای انعکاس چکاچاک حماسه های تاریخ است. چند هزار سال زندگی دوشادوش پدران و نیاکان ما و اینک فرزندان ما، مگر بازیچه و مسخرۀ افراد و محافل بیگانه است که ما در دامن همین میهن داشته و داریم. افتخار، وقار و سربلندی را که ما طی قرون درکنار هم داشتیم، وای اگر چشم به عطایی غیر دوزیم و زیر سایۀ مکر او را، خانۀ خویش پنداریم! مگر راحت و رضایتی را که در همین خانه زیر یک پرچم واحد داریم در جای دیگری سراغ شده میتواند؟ هر که این اشتباه را مرتکب گردد و بخواهد بنام عضوی از اعضای این پیکر واحد قد برفرازد، در نهایت خود را در دره یی تنها خواهد یافت و در نهایت مزۀ انتقام این ملت را خواهد چشید! زیرا هیچ قومی از اقوام ملت ما حتی اندیشۀ یک لحظه جدا زیستن را از این پیکر واحد به سر راه نمی دهند و بد اندیش را بهتر که به همین قدر تقلا بسنده کند، هرگز به مصالح اجنبی و عوامل داخلی آن نخواهد بود، تا از حماقت جنجال دو برادر را روی آب و علف جدی بشمارد و چشم طمع به گوشۀ از این سرزمین بدوزد.
بر ملت ما نیز شایسته است تا در این لحظۀ حساس با استواری تمام باور داشته باشد که قدرت قدرت اوست و سوال نیز سوال او. اگر کسی نیرویی در خود سراغ دارد، آن نیرو نیز از همین ملت است، امروز اگر قدرت و اسلحه هم در دست یکعده جاهل افتاده است، این قدرت نیز مال ملت است. ما ملت خود در این دقایق حساس همچنان پایبند اصول تاریخی شان میدانیم و به بدخواهان و شعبده بازان مجال هیچ حیله و توطئه را نمی دهیم و نخواهیم داد.
ما می مانیم و دشمنان ما میروند!
مردم افغانستان تنها پیش قاضی رفتن ها را بسیار دیده اند. مردم ما هرگز به چیزی کمتر از اجرای عدالت راضی نمی شوند، چون بحث اجرای عدالت صرف بخاطر گذشته نیست بلکه حال و آیندۀ ما هم به آن بستگی دارد. آنهایی که استدلال می کنند که صلح و امنیت بسیار مهم است، ما هم میگوییم که بلی مهم است ولی صلح و امنیت واقعی با اجرای عدالت به وجود می آید و تضمین می شود، نه با صلح نام نهاد و مصالحۀ باطل که طی سی سال اخیر چندین بار شاهد آن بوده و هستیم. بناءً طرح به اصطلاح مصالحه را که پارلمان افغانستان تأسیس کرده است نه انسانی میدانیم، نه اسلامی و نه هم قانونی چون متهم نه تنها پیش قاضی نرفته است بلکه خود در مقام قضاوت نشسته است و خود را تبرئه کرده است. اگر ادعا پاک و بی آلایش است پس چرا آقایان از رفتن به محکمه تشویش دارند؟ جالب است که میگویند: "ما با هم جنگیدیم و ما با هم صلح می کنیم." این چه ربطن به ملت و متضررین دارد؟!