آرشیف

2015-1-27

محمد دین محبت انوری

باشه بـــــــــال شکسته

 
روزی از روز ها پسری از راه میگذشت دید درکنار راه باشه (1) بالش شکسته وپرواز کرده نمیتواند.علت شکستن بالش معلوم نبود.
دلش برای پرنده میسوزد اورا گرفته بخانه اش می آورد. پسر پرنده شکاری بال شکسته را درکنار کلکین خانه رها کرد واز او نگهداری مینمود. برای پرنده آب ودانه گذاشت، ولی پرنده شکاری از آب ودانه نمیخورد. پسر فکرکرد چون پرنده شکاری است باید برایش گوشت بدهم؛ کمی گوشت برایش پیداکرد ونزدش گذاشت .در ابتدا پرنده گوشت را نخورد ولی بعدآ گوشت را خورد بدین گونه از پرنده کوچک شکاری  پسران دیگر خانواده هم مواظبت ونگهداری میکردند. پرنده که درخانه دلتنگ میشد هرچند کوشش میکرد، جای رفته وپرواز کرده نمیتوانست .پسران خانواده به امید اینکه چند روزی بگذرد وبال وپر پرنده خوب میشود وبعد اورا رها میکنیم تا پرواز کند وبه زنده گی اش ادامه بدهد.
اما درتشویش بودند که قبل ازخوب شدن اگرازخانه بیرون شود شاید سگ ویاپشک اورا بخورد.
آنها درخانه یک پشک هم داشتند پشک بادیدن پرنده نزدیک او میرفت ومیخواست اورا بخورد ولی پسران مانع نزدیک شدن پشک به پرنده میشدند بعضی اوقات پشک از پشت شیشه کلکین نزدیک پرنده  میشد وخیال میکرد میتواند به پرنده  حمله کند وپرنده نیز فکرمیکرد پشک میتواند براو حمله کند وپرنده آماده میشد و درمقابل پشک از خود دفاع میکرد. پشک از پشت شیشه بالایش حمله مینمود وپرنده با چنگال های کج شکاری خود، خودرا به پشت می انداخت وچنگالهایش را برروی شیشه میزد.
بعضی اوقات بچه ها پرنده را بیرون از خانه میبردند تا هوای تازه بگیرد ودلتنگ نشود پشک هم به دنبال پرنده میرفت وبه اونزدیک میشد لیکن پرنده با همان حالت زخمی وبال شکسته اش با مهارت خاص پشک را از خود دور میکرد وهرچند پشک تلا ش مینمود، نیمتوانست به پشک ضرر برساند ودل پشک با دیدن پرنده زخمی آب میشد ودلش میخواست هرچه زودتر پرنده را بخورد ولی زمانیکه نزدیک پرنده می آمد پرنده بازهم خودرا می انداخت وتوسط چنگال های تیز ونول کجش پشک را میزد وپشک نمیتوانست پرنده را بخورد.
چند روز پرنده بال شکسته وزخمی درآن خانه بود واز طرف پسران خانواده از او مواظبت ومحاظفت میشد. چون پرنده طبیعت آزاد داشت وازجنس فضا بود طاقت نه آورد بال وپرش پژمرده شده وهیچ چیز نمیخورد وهمچنان کنار شیشه کلکین آرام ودلگیر نشسته بود وحرکت نمیکرد. پسرها هرچند تلاش می نمودند تا پرنده زنده بماند  روزانه زخم بال اورا دوا میزدند ویکبارهم پرنده را نزد داکتر بردندو داکتر گفته بود ما داکترحیوانات نداریم از تداوی پرنده معذرت میخواهیم.
درشب آخر پرنده شکاری درحالیکه پنجه اش به روی پرده کلکین چسپیده بود نفس ازتنش بیرون رفته  وفردای آنروز وقتی پرنده را می بینند  مثل اینکه زنده  باشد درجایش استاده وچنگالش بر روی پرده کلکین بند مانده جان باخته است.پسران خانواده از دلسوزی هرچه از دست شان برمی آمد انجام دادند و از پرنده وحشی شکاری غمخواری کردند. اما راه تداوی وزنده ماندنش را نیافتند که سرانجام پرنده نگون بخت از هوا به زمین آمده بود،درخانه پسران رحم دل جان به جانان سپرد درحالیکه این مرگ ناگهانی برایش ناگوار وغیر قبول بود.
پایان
چغچران
سرطان 1392
 
(1): باشه یک نوع پرنده کوچک شکاری است که اکثرآ گنجشک ها وپرنده های کوچک وموش ها را شکارمیکند منقار کج وپنجه های چنگ وتیز داشته برنگ خاکی خاکستری میباشد.