آرشیف

2015-1-9

سوسن سپیده

اسب سوار و الخـتـــو

 

روزی از روزها یک مرد سوار اسپ بسوی خانه اش میرفت درساحه بین کوه،جنگل وبیابان که درختان زیاد  داشت رسیده بود که ناگهان یک الختو ( شعبیه یک زن ) از بین بته های جنگل  به چالاکی به عقب اوسوار میشود ومرد سوارکار موقع ومجال نیافت تا با او بجنگد.  میگویند « این موجود وحشی بشکل  انسان ازجنس زن بوده وموی های بسیار بلند وپستان های بزرگ دارد واکثرآ دیده شده که پستانهای خودرا سر شانه می اندازد.این جانور را مردم به اصطلاح محلی الختو میگویند. که در مناطق دیگر بنام  مرد ازمای وشیشک نیز یاد میشود این جانور بسیار قوی وچالاک است.  حکایات درمورد الختودربین زنان،مردان از سالیان قبل تا هنوز وجود داشته بعضی وقت ها بخاطر آرام کردن اطفال وجلوگیری از گریه ایشان نام الختو را برای آنها تکرار میکنند و الختو درذهن خورد وبزرگ جای داشته همه  ازاومیترسند. همچنان الختو میتواند خودرا از نظر انسان پنهان کند وبعضی اوقات همرای انسانها شوخی کرده بآنها ضررمیرساند ، نظر به به گفته های مردم الختو میتواند به اشکال مختلف ظاهر شود و به سواری اسب بسیار علاقه دارد »  اسب سوار که  به چنگ الختو افتاده بود فکر کردچه کند فورآ دستار خودرا از سرش برداشته و اورا از ناحیه کمر با خود محکم بسته کرد وبه سفر خود ادامه داد وقتی نزدیک قریه رسید صدای سگ ها بگوش شنیده میشد الختو وارخطا شد و ازمرد خواست تا اورا رها کند.
مردگفت: به این آسانی رهایت نمیکنم در قریه که رسیدیم ترا دربین سگ ها آزاد خواهم کرد. میگویند الختو از سگ بسیار میترسد الختو با شنیدن این حرف به زاری وعذر شروع کرد ، الختو درحالیکه سر اسب عقب مرد بسته بود کوشش میکرد فرار کند.  اما اسب سوار اورا آنقدر محکم بسته کرده بود که نمیتوانست خودرا خلاص کند لیکن الختو درحال بیچاره گی گریه میکرد و زاری والتماس مینمود مرد سواری دلش بحال او سوخت وگفت: من ترا به شرط رها میکنم که قسم یادکنی هیچ وقت به اولاد من ضرر نرسانی ویادت باشد این شوخی باری دیگر با من و افراد منطقه ما تکرار نشود. الختو شرط را بزودی وخوبی قبول کرد مردسواری استاد شده  اورا از اسب پایین کرده همان قسمیکه میدانست قسم داد وبعد رهایش کرد الختو با یک چشم به هم زدن از نظراسب سوار ناپدید شد ومرد مسافر بسلامت بخانه رسید وبا دلاوری از شر الختو خودرا نجات داد.

  
پایان
چغچران
سنبله ١٣٨٨