X

آرشیف

آشنایی بـــه اصطلاحات محلی مردم ولایت غور!

زبـان مـادری تـاج سـر مـاسـت
همین تاج افتخار کشور ماست

” انوری غوری”

ــ عرض ادب دارم بخدمت همه دانشمندان ، دوستان وعـلاقه مندان وبسایت جام غوراگردرنوشتاری و یا تکراراصطلاحات ویا از لحاظ املا وانشا کدام مشکلی دیده میشود معذورم بدارید زیراکه نوشتن اصطلاحات محلی بعد ازمدت (36) سال که نه آن تکلم شده باشد و نه تحریر.خواندن ونوشتن آنهاخیـلی مشکلات خود رادارد .
ــ به یاد بود لهجه شرین مردم عزیزم تقریبآ به تعداد (600) اصطلاح محلی زادگاه ام راکه بیادم آمده به رشته تحریر درآورده و بخدمت وبسایت جام غور فرستادم امید منحیث سند حفظ گردد. از لطف شما قبلآ متشکرم .
ــ آنعده دوســتان که دراصلاح اصطلاحات همـــکاری میــنمایند جهان سپاس وقدر دانی دارم.
ــ از مسول وبسایت جام غور احترامانه تقاضامندم که اصطلاحات قبلی را دیلیت و اصطلاحات جدید راکه تقریبآ کار بالای آن ختم گردیده تنظیم و جا گزین فرماید .
ــ از گذشته ها یاد نمودن عقب گرای نه بلکه بسوی آینده به امیدو آرزوها حرکت کردن است .
ــ در رابطه به زبان ، تاریخ ایجاد زبان، اهمیت زبان وریشه یابی زبانها کتابها نوشته شده است نمیخواهم باعث ضیا وقت گرانبهای شما شوم . دررابطه به موضعات دو فرد که در فوق تحریر نمودم تکافو مینماید.
ــ نقادان همیش نور چشم من میباشند .

الف: ــ
• ــ ایشلون : ــ بوته است که از برگ های آن بخاطر پاک نمودن کالا استفاده میشود .
• ــ آخله : ــ شاخچه های درخت که زیر افتیده بخاطر سوختاندن جمع آوری مینمایند .
• ــ استق : ــ به کوه ها سبز شده ولی یک متر طول داشته و از آن گاه گاهی انسانها استفاده مینمایند .
• ــ او : ــ آب .( الف پیش دارد)
• ــ اشیل :ــ یک نوع غذای وطنی میباشد .
• ــ اوریزک : ــ مانند تشناب یرو جان شویی میباشد که دارای یک تخته سنک کلان میباشد در اثنای شوستن بالای آن استاده میشوند.
• ــ اوتک: ــ جای که آب در آن همیش جاریست .
• ــ آوست: ــ حیوانات که بار دار میشود.
• ــ آتش : ــ شعله آتش .
• ــ آهار : ــ آرد همرا آب مخلوط نمودن به گاو ها و حیوانات دادن.
• ــ اوغون : ــ برادران پشتون را گویند .
• ــ اسمایلی : ــ دو الی سه چپاتی را بالای هم انداختن و پخته نمودن و بعد چرب نمودن.
• ــ اوماس : ــ پندیده .
• ــ ایشتو: ــ شتاب .
• ــ اولنگ : ــ چمن .
• ــ آذوقه : ــ خوراکه انسانی و حیوانی .
• ــ اسپخون:ــ علف حیوانی بوده که تابستان و زمستان از آن حیوانات استفاده مینمایند .
• ــ آغاز: ــ چوب کج که به نوک تناب بسته میشود . و هکچنان زمانیکه تبر وغیره را دسته می اندازند اگر دسته خورد تر باشد چند تا آغاز هم بنوک دسته میکوبند که خوب محکم گردد .
• ــ اوقروت : ــ آب ترش که در زمان قروت ساختن در اخیر دیگ باقی میماند و رنگ جگری دارد مانند قروت آماده شده زمانیکه چربی زیاد استاده گردد بخاطر حضم آن میل میگردد .
• ــ اشکی : ــ کسیکه دندان های دراز دارد .
• ــ اوجوشی: ــ آب گرمی .
• ــ اول: ــ یک نوع بوته کلان خاردار کوهی بوده که مردم آنرا جکع آوری نموده آتش مینمایند .
• ــ آلنج : ــ درختی کوهی بوده که بحیث مواد سوخت از آن استفاده میگردد .
• ــ آروشمک جواری: ــ ریشک جواری .( ش پیش دارد)
• ــ اسپ تازی : ــ اسپ دوانی .
• ــ آسمون: ــ آسمان .

ب: ــ
• ــ بزغله : ــ بز غاله ( چوچه بز).
• ــ بره گوش : ــ علف که برگ آن کلان بوده بعد از جمع آوری زمستان به حیوانات داده میشود.
• ــ بوزنه: ــ شادی .
• ـ بوچه: ــ بریدن قطع کردن.
• ــ بالی توشک : ــ روی دوشک .
• ــ بلغر : ــ صدای گاو . ( ب پیش دارد )
• ــ بوس : ــ ماچ .
• ــ برار : ــ برادر. ( ب پیش دارد)
• ــ بالی: ــ بالای .
• ــ بلقچ: ــ شانه انسان .( ق پیش دارد)
• ــ بلگ : ــ برگ .
• ــ بلسک : ــ بلس.
• ــ باله خانه : ــ منزل بالاس خانه .
• ــ بافچه : ــ پدر کلان .
• ــ بن : ــ مقعد.
• ــ بوچه : ــ قطع .
• ــ بازی دادن : ــ فریب دادن.
• ــ بجسته : ــ فرار نموده .
• ــ بنگ : ــ غو غو . ( ب پیش دارد)
• ــ بد قلق : ــ ناز دانه (حرکات بی ادبانه) .
• ــ برقلبیدن : ــ جوشیدن.
• ــ برک : ــ جست و خیز اطفال .
• ــ بوجولک گرگ : ــ انسانهای قد کوتاه .
• ــ بلوک: ــ گروه(دسته و جمع). ( ب پیش دارد )
• ــ بند جامن : ــ ایزار بند .
• ــ بابه: ــ پدر .
• ــ بغبند : ــ بستره پیچ .
• ــ برتکیدن : ــ در خواب تکان خوردن .
• ــ باسکت : ــ واسکت .
• ــ بزگر: ــ دهقان .
• ــ بخش کردن: ــ تقسیم نمودن .

پ: ــ
• ــ پلاس : ــ از موی بز ساخته میشود البته توسط تنسته و بعد مانند جوال ساخته شده و از آن در موارد مختلفه کار گرفته میشود.
• ــ پیتوبه : ــ پاپیچ از بند پای الی زیر زانو بسته میشود .
• ــ پنلی : ــ یک نوع غذای وطنی میباشد .
• ــ پستمبه : ــ چوب که از طرف شب پشت دروازه انداخته میشود.
• ــ پت کنک : ــ پشم گوسفند را بعد ار حلال نمودن توسط دست کندن .
• ــ پس مرگ : ــ پس مانده یا طفل که از مادر شیر خور میماند .
• ــ پونه: ــ پودینه .( نانا). ( پ پیش دارد )
• ــ پاکی: ــ پل ریش.
• ــ پالیز : ــ فالیز.
• ــ پالون: ــ پالان .
• ــ پس او : ــ کالایکه دفعه دوم به ازآب کالای اولی شسته میشود .
• ــ پرزه : ــ پارچه .
• ـــ پارو : ــ راش بیل .
• ــ پینک : ــ پیشانی .
• ــ پیچه کردن : ــ پت نمودن .
• ــ پجمرده: ــ پژمرده .
• ــ پی یر: ــ پدر .
• ــ پسکشک: ــ خود را از امورات عقب کشاندن ( عقب گرایی ) .
• ــ پوز:ــ بینی .
• ــ پود کک: ــ پوپک .
• ــ پس خزیدن :ــ ( عقب رفتن) زمانیکه کسی استراحت باشد برایش گفته شود که پس خز.
• ــ پیتی : ــ پوچق ( کسیکه بینی آن هموار باشد).
• ــ استخوان پک شده : ــ استخوان که از مغز خالی شده باشد آنرا پکی استخوان گویند . (پ پیش دارد)
• ــ پلر: ــ علوفه حیوانی بوده که در لب آب سبز شده و برگ های کلان دارد .
• ــ پس مال : ــ قروت های میده که بعد ار سایدن بدست میآید .
• ــ پوچک : ــ پاچه .

ت : ــ
• ــ تاس : ــ جام آب .
• ــ تپل: ــ سست، لدرو تنبل .
• ــ تنوچه : ــ از موی و پشم بافته شده و از تناب خورد تر میباشد.
• ــ تنه مال : ــ دستمال سر زنها .
• ــ تلشک : ــ علاشه .
• ــ تی : ــ تحت دریا صحن خانه .
• ــ ته بالا : ــ طرف بالا رفتن .
• ــ تند : ــ تیز حرکت کردن .
• ــ توس : ــ کمپل .
• ــ تنه : ــ اندازه قد .
• ــ تکمه : ــ دکمه .
• ــ ترشه : ــ پاره .
• ــ ترخت : ــ گاو که دم خود را شخ نموده و میدود .
• ــ تیرچو : ــ درازچوب که در اثنای قلبه نمودن کنده را با چوب گردن گاو ها ارتباط میدهد.
• ــ تی سری : ــ بالشت .
• ــ تفتادن: ــپاین افتیدن .
• ــ ترقص: ــ سرو صدای اشیای بیجان .
• ــ تنور : ــ تندور .
• ــ تا سکی : ــ زدن سلی محکم به روی.
• ــ تپین: ــ سرگین تازه گاو راهموار نمودن به دیوار ها ردن و خشک نمودن.
• ــ تکیه : ــ پشتی .
• ــ تنو : ــ تناب .
• ــ توشک : ــ دوشک .
• ــ تاقچه : ــ سوراخهای روی چلمشت بخاطر گذاشتن اشیا آماده میسازند .
• ــ ترقیده : ــ کفیده .
• ــ تاس : ــ کل .
• ــ توتله: ــ کلالت زبان( لکنت زبان) .
• ــ تپل: ــ کج کج راه رفتن .
• ــ توقاج : ــ مانند داس بوده و دسته دراز داشته و تیغه آن راست بوده مانند داس کج نمیباشد و برای درو نمودن رشقه از آن زیادتر استفاده میشود .
• ــ تلخک : ــ علوفه تلخ بوده و برای حیوانات داده میشود .
• ــ توروش : ــ ترش .
• ــ توشک : ــ دوشک .
• ــ تیپ : ــ تایپ .
• ــ تلو : ــ چوب دازیکه داخلش تراشیده شده و آب جوی از جر به جوی مقابلش وصل میگردد . ( ت زبر دارد)
• ــ تخته : ــ دروازه .
• ــ توطه بخاری : ــ نل بخاری .
• ــ توداشتن: ــ تب داشتن . ( ت پیش دارد )
• ــ توخال :ــ تب خال . زمانیکه تب بالا میرود لب ها تب خال میکشد و به آن گفته میشود که تو خا کشیده است.
• ــ تنه تو به گور: ــ به اطفال شوخ گفته میشود که قد تو به گور.
• ــ تقاره : ــ قروت مال .
• ــ تاختن : ــ دواندن .
• ــ تلخه : ــ صفرا.
• ــ تی بغل : ــ زیر قل .
• ــ تی گوش : ــ داخل گوش .

ث: ــ

ج: ــ
• ــ جق : ــ چوب مخصوص که دراثنای قلبه کردن بگردن هر دو گاو گذاشته میشود .( ج پیش دارد)
• ــ جول جول : ــ شور خوردن .
• ــ جرقالو : ــ دو دانه گوشت اضافی پوپک مانند که زیر گلون بزها رشد نموده و در اثنای حرکت کردن تکان میخورند .
• ــ جامن : ــ تنبان .
• ــ جغ کردن: ــ صدا کردن.
• ــ جزک : ــ ججق دمبه گوسفند .
• ــ جاله : ــ ژاله .
• ــ جولونگ: ــ بوته خربوزه .
• ــ جیلو: ــ پیشروی.
• ــ جوز: ــ چهار مغز .
• ــ جاروف : ــ جاروب .
• ــ جزه وفزه : ــ گیریه و بابیلای زیاد و سروصدا را براه انداختن .
• ــ جم مرگ : ــ نامراد و کسیکه بخوانی میمیرد (فوت میشود) .
• ــ جستن : ــ کوریختن ( فرار نمودن) .
• ــ جست : ــ نوده زدن .
• ــ جیک : ــ بلند .
• ــ جنده: ــ ژنده .
• ــ جرکن : ــ سیل بر های خورد و کوچک .

چ: ــ
• ــ چپات : ــ مانند چپلی بوده ولی با تفاوت اینکه یک بند در عقب داشته و از رابر ساخته میشودو خیلی محکم میباشد .
• ــ چاموک : ــ قاشق چوبی کلان مانند ملاقه که هم دیک را همراه آن شور میدهند و هم توسط آن بکاسه شوربا می اندازند .
• ــ چپات : ــ ( سلی ) سلی محکی است که بروی جانب مقابل زده میشود .
• ــ چلمشت : ــ دیوار تقیبآ یک متره بین دروازه و خانه نشیمن واقع استبخاطر حفاظت و باخبری.
• ــ چنته : ــ کسیکه دستش قطع باشد .
• ــ چولر: ــ آدم لوچک . ( چ پیش دارد)
• ــ چارق: ــ پای پوش مخصوص زمستانی میباشد.
• ــ چیلم: ــ چلم .
• ــ چرم : ــ پوست .
• ــ چاخو: ــ چاقو.
• ــ چولی : ــ از خومچه ساخته میشود.
• ــ چار پک رفتن : ــ خمیده رفتن . ( پ پیش دارد)
• ــ چسپاندن: ــ نصب کردن .
• ــ چراغ موشک : ــ شیطان چراغ .
• ــ چقک: ــ گنجشک.
• ــ چوک کردن: ــ برش نمودن .
• ــ چالو: ــ جت .
• ــ چغ: ــ خمچه های باریک نی که باهم توسط تار بافته شده و در اطراف خیمه ها نصب میگردد
• ــ چرکوه: ــ آب که بعد از شوستن ظروف وکالابدست میآید .
• ــ چرت: ــ گوی مرغ .
• ــ چوکه: ــ میده کردن .
• ــ چلک : ــ پنج لیتره ( گیلنه) .
• ــ چپلاق : ــ سلی .
• ــ چقد: ــ شقیقه .
• ــ چاک : ــ درز کالا .
• ــ چلپک : ــ نان روغنی مانند پراته.
• ــ چل : ــ مخلوط کردن.
• ــ چاپ : ــ رقص .
• ــ چکه زدن : ــ کف زدن .
• ــ چولوکه: ــ سوراخ بین دیوار بخاطر روشبی( روشن انداز) .
• ــ چارق : ــ از پوست گاو ساخته شده و زمستان پوشیده میشود .
• ــ چگس : ــ آسا چوب .
• ــ چرشو: ــ از پشم ساخته شده متر مربع میباشد زمانیکه خمیر میکنند الی رسیدن خمیر را در آن می پیچانند .
• ــ چمبر : ــ دوره کلا یا دایره وغیره .
• ــ چقل : ــ مخبر .
• ــ چت : ــ سر را خوب پل زدن و پاک کردن از موها .
• ــ چنگش: ــ خرچنگ .
• ــ چپراستی : ــ ملازم مکتب .
• ــ چالان کردن : ــ روشن نمودن تایپ و تلویزیون و غیره .
• ــ چپر : ــ سایه بان که در بین زمینهای زراعتی ار چوب ساخته شده و بخاطر حفاظت حاصلات مورد استفاده قرار میگیرد .
• ــ چو : ــ چوب .
• ــ چکس : ــ یک نفطه نگفتن در برابر حرف که شنیده است .
• ــ چگسه : ــ چوب دست ( اسا) .
• ــ چالوس: ــ چاپلوس( حرزه گوی) .
• ــ چنگش بید :ــ مجنون بید .

ح: ــ
• ــ حمبار: ــ پشکل گوسفند وغیره حیوانات .
• ــ حجامدگر: ــ کسیکه خون ناصاف را از وجود انسان میکشد .
• ــ حلقه دیگدان : ــ سه پایه .
• ــ حک :ــ خمیده .( ح پیش دارد )
• ــ حلقوم : ــ گلون .
• ــ حوکک: ــ حه کک .( ح پیش دارد )

خ: ــ .
• ــ خیز زدن : ــ دویدن .
• ــ خلوک :ــ یک نوع غذای وطنی میباشد .
• ــ خوروج : ــ قوق آتش .
• ــ خزبه : ــ بوته خار دار که به کوه ها یافت شده و از آن بحیث هیزم استفاده میشود .
• ــ خلمه ها: ــ بره ها و بزغاله ها .
• ــ خیک : ــ ( چرب) پوست که بین آن شیره و یا روغن محافظه میگردد.
• ــ خبیس : ــ انسان بد کاره.
• ــ خروار: ــ صد من یک خروار است .
• ــ خشکی لنگ: ــ ساق پای .
• ــ خنجک: ــ درخت است که در کوها رویده و دانه دار بوده و دانه هایش بنام دانه خنجک یاد میشود ( و به پشتو برایش اشنه گویند) دانه هایش رنگ سبز دارد ودانه های خام آن مــابل به سرخی میباشد .
• ــ خار شیدن : ــ خاریدن .
• ــ خیرات: ــ ختم کردن .
• ــ خاک انداز : ــ کنار آب .
• ــ خجل : ــ شرمیدن.
• ــ خاکستری شده : ــ بد هضم شده.
• ــ خیک : ــ روغن دانی .
• ــ خمیر ترش : ــ خمیر مایه .
• ــ خفبند : ــ گردن بند مهره یی .
• ــ خالکک:ــ مانند سیچ بوده و کوتاه تر از سیچ میباشد غذای خوب سیزی است که بعد از پختن میل میگردد .
• ــ خفچ: ــ خمچه.
• ــ خرک: ــ جاهایکه سیل بر است موانع چوبی را ایجاد نمودن و تمام خس و خاشاک در آن بند شده یک سد را تشکیل میدهد .
• ــ خیگنه : ــ تخم مرغ را همرا با روغن پختن .
• ــ خرمبارک : ــ بیروبار .( خ زبر دارد )
• ــ خزبه : ــ بوته در گیران .
• ــ خرخر : ــ خور زدن در خواب .( هردو خ پیش دارد)
• ــ خینه : ــ حنا .
• ــ خالو : ــ ماما .
• ــ خوشلوچه : ــ خاشنه .
• ــ خسیل : ــ گندم زمانیکه از زمین سر میزند .
• ــ خیله : ناز دانه .
• ــ خونوک : ــ سرد .
• ــ خل لوک : ــ کسیکه گلویش صاف نبوده یا صحبت نماید یا خور بزند .

د: ــ
• ــ دولخت : ــ گــــرد باد و زمانیکه خانه را جـــــــــارو میـــــکنند به گرد باد آن دولخـــــــــت میگویند.( زمانیکه مهمان نشسته باشد کس دولخت نمی کند)
• ــ دیق : ــ خفه .
• ــ دیگچه: ــ دیش خورد .
• ــ دل : ــ قلب .
• ــ دیمه : ــ للمی .
• ــ دلاق: ــ جراب که از پشم ساخته میشود .
• ــ در باچه : ــ کلکین چوبی .
• ــ دگلاچو : ــ از چوب ساخته شده بالای آن پشم را می ریسند.
• ــ دیگ دون: ــ دیگدان .
• ــ دلغر: ــ بز نر.
• ــ دریچه :ــ سوراخ خانه که صرف یک شیشه خورد در آن بخاطر روشنی جابجا میشود.
• ــ دوس: ــ بی غیرت.
• ــ درشتک: ــ گربه خورک.
• ــ دوکارد :ــ قچی که بز ها و گوسفند ها را ذریعه آن کل مینمایند.
• ــ توشک : ــ دوشک .
• ــ دانه خنازل: ــ دانه چرک دار که در وجود ظاهر میشود .
• ــ دم چوک : ــ دم غزه .
• ــ درگه : ــ دروازه .
• ــ ده زدن: ــ چکه کردن .
• ــ دماغ : ــ بینی .
• ــ دل : ــ ماده سگ .
• ــ دم ترشکنک : ــ گاو که دم خویش را شخ گرفته میدود.
• ــ درندن: ــ پاره کردن .
• ــ دورون : ــ داخل .
• ــ دلدرد : ــ شکم درد .
• ــ ده ده: ــ مادر .
• ــ دولم: ــ پت کشیدن .
• ـــ در منده کودن : ــ مصروف ساختن .
• ــ دوال : ـــ دیوار.
• ـــ دم : ــ تیغه .
• ــ دم چوک : ــ چهار بند ( دم گوسفند) .
• ــ درگنه : ــ یلاگرد ( ولگرد) .
• ــ درونه : ــ بوته لب جوی بوده که برگ های آن به دلدردی خیلی مفید است .
• ــ درشتک : ــ گربه خورک .
• ــ دیگرک : ــ دیگ گیرک ( از دو پارچه تکه ساخته شده و توسط تارکه به اندازه سی سانتی بوده باهم وصل گردیده همراه آن دیگ که داغ باشد گرفته میشود).
• ــ دول مل: ــ جواری خام را به آتش بریان نمودن . (د . م پیش دارد)
• ــ داغ : ــ چیزی را زیاد سرخ نمودن .
• ــ دسمال : ــ دستمال ( دست پاک) .
• ــ دیگ بر : ــ دیگ خورد المونیمی .
• ــ دیره: ــ دایره .
• ــ درگنه : ــ نفر یلا گرد ( ولگرد) .
• ــ دلبند : ــ دلو جگر .
• ــ دیگچه : ــ ریش المونیمی .

ذ: ــ
• ــ ذوق: ــ عشق و علاقه .
• ــ ذوقک زدن : ــ خوشحالی نمودن .
• ــ ذغا ل: ــ ذوغا ل.

ر: ــ
• ــ رون : ــ نوبت .
• ــ ریشتن : ــ ریسیدن پشم ( از آن تار را آماده ساختن) .
• ــ رواشک : ــ رواش .
• ــ راس نمودن : ــ آرایش کردن .
• ــ رس: ــ برف کوچ .
• ــ روندن : ــ قلبه نمودن .
• ــ ریدن: ــ جواب چای نمودن .
• ــ رسه: ــ مغز زردآلو را جیل نمودن رسه نامیده میشود .
• ــ رنگ : ــ روی ( گاگاهی در وقت عصبانیت به اطفال گفته میشود که رنگ تو به گورشود).
• ــ رووه : ــ روبا.
• ــ رن : ــ ران .( رپیش دارد)

ز: ــ
• ــ زانو خزک: ــ طفل که به زانو میخزد .
• ــ زنجیرک: ــ کشک پطلون وغیره .
• ــ زخ : ــ گره چوب .
• ــ زنکه : ــ زن (خانم) .
• ــ زنخ : ــ زناق .
• ــ زرده :ــ تیزاب معده .

ژ: ــ

س: ــ
• ــ سبست : ــ رشقه .
• ــ سفچه: ــ خربوزه که بچه خورک میباشد .
• ــ سل : ــ مرض توبر کلوز.
• ــ سنگ من : ــ سنگ که سونیم کیلو میباشد .
• ــ سیر : ــ خورد .
• ــ سیجاف: ــ تکه که از رنک جمپر فرق داشته باشد بدور گردن و آستین بخاطر جلوگیری ازچرک شدن دوخته میشود.
• ــ سر بلندی:ــ سر بالایی .
• ــ سی روک: ــ از حنجک بدست امده یک نوع قـتق غذاست .
• ــ سبق : ــ درس خواندن .
• ــ سوزنه : ــ پن .
• ــ سیه نو : ــ از گرسنگی ضعف نمودن .
• ــ سر لق : ــ سر لوچ .
• ــ سفر : ــ مسافرت .
• ــ سلمک: ــ سبزی که بعد ار پختن خورده میشود .
• ــ سفره: ــ دستر خوان پشمی .
• ــ سوی: ــ نسل خوب و بد مثلا فلان حیوان سوی خوب ندارد.
• ــ سوده گر: ــ دست فروش یا فروشنده .
• ــ سوس مارک : ــ از خاندان شلند بوده و از شلند کرده خورد میباشد .
• ــ سربا گوی : ــ کسیکه تب داشته باشد یاوه گوی کند .
• ــ سولاخ: ــ سوراخ .
• ــ سرک زای : ــ نوزاد که بعد از هفت ماه تولد میگردد .
• ــ سفید خوردن : ــ چشم روشنی دادن.
• ــ سر تمبه: ــ انسان سر کش .
• ــ سیخ : ــ چوبک .
• ــ سیه قاق : ــ گندم ها که در اثنای حوشه داشتن دانه های آن سیاه میشود.
• ــ سیه چو: ــ سیاه چوب درختی کوهی بوده که برای دسته نموده بعضی افزارهای کاری از آن استفاده میگردد .
• ــ سفیدار: ــ سپیدار .

ش: ــ
• ــ شلم : ــ شیره درخت .
• ــ شیژدره: ــ بوته که در کو ها یافت شده به سرعت آتش گرفته و زود گل میشود.
• ــ شیوه : ــ پاین .
• ــ شقز: ــ سورین .
• ــ شنگل : ــ کفشک های پاهای حیوانات .
• ــ شکل : ــ روی .
• ــ شیشه : ــ آینه روی .
• ــ شال: ــ فرش.
• ــ شل: ــ اوگار .
• ـــ شیش : ــ شش .
• ــ شیون : ناله و فریاد .
• ــ شتر: ــ اشتر .
• ــ شاندن : ــ غرس نمودن .
• ــ شانه سرک : ــ پرنده هد هد .
• ــ شوی : ــ شوهر .
• ــ شفتل : ــ شبدر .
• ــ شیرک : ــ جواری خام ( نارس).
• ــ شاخ شاخ : ــ پارچه پارچه .

• ص: ــ .
• ــ صقیر چه : ــ طفل یتیم .
• ــ صوف :ــ مقعد .
• ــ صورت : ــ روی .

ض: ــ

ط: ــ
• ــ طوی: ــ عروسی .
• ــ طایفه : ــ قوم وقبیله .

ظ: ــ

ع: ــ
• ـــ عمو: ــ کاکا .
• ــ عکسه : ــ عطسه .
• ــ عاجزه : ــ خانم .
• ــ عرسی :ــ کلکین . ( ع پیش دارد )

غ: ــ
• ــ غ : ــ ق .
• ــ غار: ــ سوراخ .
• ــ غال : ــ آشیانه .
• ــ غال مرغی : ــ مرغانچه .

ف: ــ
• ــ فلار : ــ بوته کوهی بوده که از ریشه آن جهت پاک نمودن کالا استفاده میشود.
• ــ فال بین: ــ شخصی که طالع انسان را می بیند .
• ــ فاته خونی : ــ شیرینی خوری .

ق: ــ
• ــ قنج : ــ از پلاس ساخته شده زیادتر علوفه حیوانی توسط آن به کادان ها آورده میشود.
• ــ قنجوقه : ــ خورجین که عقب زین اسپ بسته میشود.
• ــ قلتیدن : ــ افتیدن .
• ــ قشلاق : ــ قریه .
• ــ قلور : ــ یک نوع غذای وطنی میباشد .
• ــ قرص : ــ توسط تار زری دوختن سرچادر، آستـین، کـولا وغیره لباس ها .
( ق پیش دارد)
• ــ قش کردن : ــ ضعف کردن .
• ــ قش بازی: ــ کج روی .
• ــ قنار : ــ جوال که در آن آرد زمستانی را جابجا مینمایند .
• ــ قشقه: ــ آدم شق .( ق پیش دارد)
• ــ قسیون: ــ استفراق .
• ــ ق : ــ غ.
• ــ قروت مال : ــ قروت مال .
• ــ قچاق : ــ کسیکه زور در بازو داشته باشد.( ق پیش دارد)
• ــ قوشاد: ــ سرگین.
• ــ قلبه : ــ سوراخ .( ق پیش دارد)
• ــ قایم نمودن : ــ محکم نمودن .
• ــ قق کشیدن: ــ فریاد زدن( صدا زدن) .
• ــ قم قم کردن : ــ زیر زبان حرف زدن .( هردو ق پیش دارد)
• ــ قروتی : ــ یک نوع غذا که نان با قروت تر شده و بالای آن روغن زرد را می اندازند .
• ــ قی : ــ استفراق .
• ــ قبل : ــ یک چهار دیواری بدون سر پوش الی دو متره و دارای آبخور ها بوده و در تابستان حیوانات را در آنجا جابجا مینمایند .
• ــ قوره : ــ زرد آلوی نارسیده .
• ــ قلتیدن: ــ افتیدن .
• ــ قمزه : ــ نخره کردن .
• ــ قولونج : ــ درد های قوی پس شانه .
• ــ قو: ــ کچلو رادربین آتش بریان نمودن قو کردن است .

ک: ــ
• ــ کاتوک : ــ گلون .
• ــ کوش : ــ کفش .( ک پیش دارد)
• ــ کلبیزن : ــ تخم پزی ولی با تخم پری شهری کمی تفاوت دارد یعنی دارای زبانک نیز میباشد .
• ــ کوتک : ــ چوب که چوپانها با خود میگردانند و سر چوب کج بوده و گره هم دارد .
• ــ کوله : ــ گوخانه وخانه گوسفند هاو بزها وغیره حیوانات .( ک پیش دارد)
• ــ کاکچه : ــ کلا.
• ــ کرند : ـ کلند .
• ــ کومای : ــ علف کوهی بوده در حدود یکونیم متر طول داشته و جمع آوری شده و به حیوانات از طرف زمستان داده میشود و درو نمودن آن باعث لکه های سفید روی، گردن و دست میگردد.
• ــ کاچول :ــ فلج .
• ــ کرباشه : ــ شلند.
• ــ کله : ــ سر .
• ــ کفچ :ــ ریشه علف کوهی بوده مانند سا جق جویده شده و به ترقیده گی پا ها از آن استفاده میشود .
• ــ کاچی : ــ یک نوع غذای وطنی میباشد .
• ــ کولاوش : ــ سگ که پوزش را بطرف هوانموده و صدای خود را از ترس کمتر بلند مینماید.
• ــ کولاک : ــ غو زدن .
• ــ کاچول: ــ ظرف که از استفاده خارج شده و مانند پیپ کهنه شده باشد .
• ــ کچل : ــ کسیکه مادر زاد پای آن کج باشد.
• ــ کچه : ــ آدم بد روش .
• ــ کولوچ :ــ ذغاله نان که به تندور می افتد و در همان جا پخته میشود .
• ــ کوش: ــ بوت. ( ک پیش دارد )
• ــ کولگن : ـــ بوته کوهی بوده که از آن استفاده میشود.
• ــ کجک : ــ موی پیشانی زنها که از ابرو بلا تر را فچی مینمایند .
• ــ کرک: ــ ذلف زنها که بالای رخسار شان تاب و پیچ خورده .
( ک اول پیش دارد )
• ــ کود خلمه : ــ خانه بره ها و بز غاله ها .
• ــ کوکنه: ــ ریسمان دراز که دارای حلقه های بخصوص خودش بوده سر بره ها و بزغاله ها را در آن حلفه ها داخل مبنمایند .
• ــ کاکه : ــ خواهر (همشیره) .
• ــ کارد : ــ از چاقو کلان تر میباشد.
• ــ کباره : ــ شکم (معدده).
• ــ کلپ : ـــ علاشه های دندان ها .
• ــ کرکر: ــ زیر زبان گپ زدن .( هردو ک پیش دارد )
• ــ کاتوک : ــ گلون.
• ــ کشال کردن : ــ آویزان کردن .
• ــ کوناورنگ : ــ آرنج دست .
• ــ کود مود: ــ عینآ .
• ــ کون پای : ــ کوری پای .
• ــ کلک : ــ انگشتر .
• ــ کیسه : ــ جیب .
• ــ کنده تو: ــ خانه را از حد زیادتر گرم نمودن توسط چوب. (ک . ت پیش دارند )
• ــ کوخه : ـــ سلفه .
• ــ کلتک : ــ انداختن .
• ــ کاج کور : ــ قیچ .
• ــ کون چولک: ــ نشستن سگ سر دو پای .
• ــ کور موش: ــ کسیکه چشمان تنگ داشته باشد .
• ــ کفتر : ــ کبوتر .
• ــ کرک : ــ بودنه .
• ــ کله جوش : ــ قتق غذایی .
• ــ کلیچک : ــ انگشت .
• ــ کیلیک: ــ انگشت .
• ــ کند : ــ چقری .
• ــ کلاق : ــ زاغ .
• ــ کته : ــ کلان .
• ــ کرچک : ــ قاقی نان .
• ــ کند زدن : ــ قطع نمودن و پارچه نمودن نان.
• ــ کشت کردن: ــ بزر نمودن .
• ــ کلبیزن : ــ تخم پزی.
• ــ کله : ــ سر.
• ــ کر : ــ گوسفند که گوش های خورد داشته باشد .( ک پیش دارد)
• ــ کمر : ــ سنگ لاخ کوه که بالا شدن در آن مشکل نباشد.
• ــ کوند: ــ ضعیف بودن به درس .
• ــ کلیز: ــ زنبور زرد .
• ــ کومبه:ــ یک نوع نان خشک بوده که زیادتر چوپانها پخته نموده و استاده مینمایند .
• ــ کلبیزنک : ــ چوچه بقه .
• ـــ کوکنک : ـــ بوم .
• ــ کفت: ــ شانه .
• ــ کتری : ــ چای جوش .
• ــ کتره : ــ کنایه .
• ــ کلتک : ــ انداختن .
• ــ کند وکپر :ــ عواض راه وغیره .
• ــ کنتی : ــ گوشه گیر .
• ــ کودک : ــ طفل .
• ــ کف : ــ قف دست و پای .
• ــ کتکت کردن : ــ صدای که مرغ بعد از تخم دادن بلند میکند . ( هردو ک پیش دارند)
• ــ کاکه : ــ خواهر .
• ــ کالوکون : ــ لگن خاسره .
• ــ کی: ــ چه وقت .
• ــ کدون: ــ کادان .( ک زبر دارد و د پیش)
• ــ کف آستین : ــ سر آستین .
• ــ کورک : ــ زرد آلوی نارسیده که ترش باشد .
• ــ کخ : ــ زرد آلوی خام .
• ــ کاکرتک: ــ حنجره .
• ــ کارتوس: ــ مرمی .
• ــ کیشته : ــ کشته .
• ــ کنتی : ــ یک بغله ( کج ) ( ک پیش دارد).
• ــ کند : ــ طفل که درس را یاد نمی گیرد و همچنان دم تیغ و یا چسری دیگری کند شده باشد ( ک پیش دارد )
• ــ کوچوکک : ــ زبانک ( گوشت که در ختم زبان از بالا به پاین آویزان میباشد .
• ــ کوترمه: ــ کنایه .
• ــ کوخک : ــ کرمهای سفید رنگ خورد که در مقعد اطفال پیدا میشود .

گ: ــ .
• ــ گیلوک : ــ آب گل آلود که قابل خوردن نباشد .
• ــ گنده : ــ بد رنگ و بد قواره
• ــ گلندن :ــ (تکاندادن) مشک ماست را تکان دادن و بدوغ تبدیل نمودن و مسکه اش را گرفت
• ــ گیلیم : ــ گیلم .
• ــ گوتک تار : ــ کلوله تار .
• ــ گو رونی : ــ قلبه نمودن . ( گ پیش دارد )
• ــ گوخزه : ــ چار غوک نمودن اطفال . ( گ پیش دارد )
• ــ گو قرک: ــ گاو خسی شده .
• ــ گنک: ــ گنس .
• ــ گربه : ــ پشک .
• ــ گرمشتی: ــ مشتی که به پشت زده میشود .
• ــ گرماس: ــ شیر و دوغ را یکجا نمودن و میل کردن .
• ــ گلوشه : ــ گل را بروی چیزی مالیدن .
• ــ گیلوک : ــ آب گل آلود.
• ــ گل کردن: ــ خاموش کردن .
• ــ گرد او: ــ گرد آب .
• ــ گز : ــ متر .
• ــ گور : ــ قبر .
• ــ گوشتک : ــ سمارق .
• ــ گوره سرک: ــ آدم های کلوله .
• ــ گولی : ــ تابلت .
• ــ گله : ــ جمع از حیوانات .
• ــ گردم پای : ــ گوشت زیر زانو و بالاتر از بجولک پای .
• ــ گور پالک : ــ گورکن .
• ــ گشت گر: ــ گتدای گر.
• ــ گوچران : ــ پادوان .( گ پیش دارد )
• ــ گوله : ــ مرمی . ( گ پیش دارد )
• ــ گودوشه: ــ دیگ المونیمی که سر آن خورد و پاین آن گرد وکلان بوده و برای دوختن گاو از آن استفاده میکردد .
• ــ گاش : ــ دیوار یک متره که در ساحه وسعی اعمار میگردد و در تابستان به اثر گرمی زیاد گوشفندان را در آن جابجا مینمایند .

ل: ــ
• ــ لحافت : ــ لحاف .
• ــ لوده: ــ بیقل ( خیله ) . ( ل پیش دارد )
• ــ لوفچه : ــ چوبیکه همراه آن آتش را شور میدهند.
• ــ لکه تو:ــ آویزان .
• ــ لنگ: ــ تمام پای را لنگ گویند.
• ــ لقچک : ــ اطفال لوچ .
• ــ لوکه نمودن: ــ جمع کردن .
• ــ لاخ : ــ کوه که سنگ لاخ باشد.
• ــ لرکند : ــ سیل بر های کوچک و کلان .
• ــ لخشک : ــ از بالا به پاین خود را لغزاندن .
• ــ لمبر : ــ سورین .
• ــ لای : ــ مابین .
• ــ لچ : ــ چکه .
• ــ لاله : ــ برادر.
• ــ لکر : ــ مانند چوب دست بوده و از آن بزرگتر و دبلتر میباشد .
• ــ لامبوس : ــ گوشت روی( که در اثنای پف کردن می پندد) .
• ــ لوف سوزن: ــ سوراخ سوزن .
• ــ لورگ: ــ جایکه بعد از زدن خمچه سرخ شده و می پندد .
• ــ لچر : ــ انسان شلیته .
• ــ لق : ــ لوچ .
• ــ لکه : ــ کوتاه .
• ــ لگر: ــ علوفه کوهی بوده که گاگاهی انسانها از ریشه آن استفاده مینمایند. ( ل پیش دارد )
• ــ لته : ــ پارچه های تکه .
• ــ لوکنته: ــ لونگی .( ل.ک پیش دارند )
• ــ لپس : ــ آب خوردن سگ .
• ــ لکک : ــ چیزیکه خورده یی زارید شود.
• ــ لت کردن : ــ زدن وهمچنان کوبیدن خرمن را نیز گویند .
• ــ لوکه نمودن: ــ بعد از خواب خیستن جا ها را جمع نمودن .
• ــ لمش :ــ در خانه که هر چیز تیت و پرگنده باشد .
• ــ لوچ مرغ: ــ آدم که از لحاظ اقتصاد ضعیف باشد و چیزی نداشته باشد .
• ــ لق روی : ــ بچه های که ریش نکشیده باشند .
• ــ لنگ و لاش : ــ گوشفند های لاغر و ناتوان .
• ــ لکه : ــ کوتاه .

م: ــ
• ــ مزک: ــ از کوبیدن خنجک بدست می آید که درخت آن در کو ها یافت میشود.
• ــ مد گو: ــ ماده گاو.
• ــ مونسک: ــ جمپر که زنها از پارچه های تکه های مختلف میسازند.
• ــ مونجورک : ــ زرد سرک .
• ــ منگال : ــ داس .
• ــ مکد : ــ انگشت که کوتاه و کلوله میباشد . (م پیش دارد)
• ـــ مد گو: ــ گاو ماده .
• ــ میش : ــ گوسفند .
• ــ ماکین: ــ مرغ ماکیان .
• ــ موچک : ــ بازو.
• ــ مسل : ــ عسکر ( سرباز) .
• ــ ماه: ــ مهتاب .
• ــ مرتکه : ــ شوهر .
• ــ مولایم : ــ نرم .
• ــ مگلک : ــ بقه .
• ــ منگالچه :ــ از داس کرده خورد تر میباشد و زیادتر اطفال توسط آن علف درو مینمایند.
• ــ موزی: ــ آدم گرسنه .
• ــ مشک: ــ از پوست بز بدست میآید بین آن دوغ ، ماست و روغن و غیره را می اندازند.
• ــ ماشکوله : ــ مشک دوغ .
• ــ مرغاز : ــ غچی .
• ــ منجورک: ــ زرد سرک .
• ــ ماس : ــ ماست .
• ــ من : ــ وزن آن سونیم کیلو میباشد .
• ــ موره تندور: ــ سوراخ هواکش تندور.
• ــ موک زدن : ــ نوزادان شیرپستان مادر را با فشارکش کردن و به سر زدن .
• ــ متب: ــ مکتب .

ن: ــ
• ــ نغز :ــ مقبول .
• ــ نان قلفی : ــ نان که بین د یگ چودنی پخته میشود.
• ــ نمال: ــ چادر زنها .
• ــ نازه : ــ ناخن .
• ــ نسر : ــ نشر . ( ن زبر دارد)
• ــ نیلچو: ــ سرمه چوب .
• ــ نودم : ــ تازه نفس . ( ن پیش دارد )
• ــ ناجه :ــ پره خانه بینی .
• ــ نازه : ــ شرمیده .
• ــ نودون : ــ ناوه .
• ــ نخره کردن: ــ بناز رفتن ( ناز کردن) .
• ــ ناجور: ــ مریض .
• ــ نی طولک: ــ طوله که نواخته میشود.
• ــ نازه گیر : ــ ناخون گیر .
• ــ نه نه: ــ مادر .
• ــ ناله : ــ نالش کردن .
• ــ نول : ــ منقار .
• ــ نخشار : ــ نشخار حیوانات بعد از خوردن غذا .
• ــ نوحه : ــ بلند نمودن صدا در حال گیریه کردن .
• ــ نرم و نوحور : ــ خوب لت نمودن( خوب نرم کردن) .
• ــ نجست : ــ مردار.
• ــ نقط : ــ یک حرف هم نزدن در برابر کسی .
• ــ نکس : ــ در برابر کسی یک حرف نگفتن . ( ن پیش دارد )
• ــ نوشون زدن : ــ نشانه زدن .
• ــ نوتک : ــ نوده زدن .
• ــ نوله بخاری: ــ نل بخاری .
• ــ نمکدان : ــ نمک دانی ولی ازموی گوشفند ساخته شده مانند خلطه میباشد.
• ــ ناروا: ــ کارخراب .
• ــ ناخوش : ــ مریض .
• ــ نوگوش : ــ بیخ گوش .

و: ــ
• ــ وسوسه : ــ دل نادل .

ه: ــ
• ــ هامبون : ــ از پوست گوسفند ساخته شده و در بعضی موارد از آن استفاده بعمل می آید .
• ــ هندانه :ــ تربوز.
• ــ هزره : ــ هزاره .
• ــ هیبت : ــ تهد ید .
• ــ هیزم خره : ــ مجموعه یار های هیزم که در خزان جمع آوری شده و زمستان از آن استفاده میگردد .

ی: ــ
• ــ یابو: ــ اسپ که پالان شده بار میبرد ولی از سواری نمیباشد.
• ــ یخن: ــ گریبان .
• ــ یله کردن : ــ دنبال چیزی نگشتن .
• ـــ یکه : ــ تنها .
• ــ یابه گوی : ــ بی ربت صحبت کردن .
• ــ یخ کش : ــ زمانیکه برف ها از بین میرود حاصلات تیرمای را یخ زده باشد گندم ها راریشه کن کرده باشد.
• ــ یوقره : ــ اسپ که نرم میدود .

با احترام
( محمد سرور انوری غوری )

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.