X

آرشیف

باورهای عامیانه مردم غور

 

به قول تعداد زیادی ازمورخین شهیرکشورمردم غوردرزمان خلیفه چهارم اسلام یعنی درزمان حضرت علی کرم الله وجهه به اساس دعوت به دین اسلام گرویدن واسلام آوردن وبعدا ازسرزمین غورسلاطین با دین ودیانتی برخاستند که علم برداراسلام شدند ودین مقدس اسلام را تاکرانه های نیمه قاره هند بسط وتوسعه دادند ودرراه پیشرفت وترقی دین مبین اسلام وسنت نبوی جهدوجدزیاد نمودندچنانچه بعد ازسپری شدن قرنها نمونه های تاریخی وبارزی تا هنوزدرکوشه وکنارکشورودیگرنقاط آسیا از ایشان یادگار مانده وبه مشاهده میرسد.غوری ها مردم مسلمان وبا دیانت اند باشندگان غورزمین پیروی دین مقدس اسلام و اهل سنت بوده به خداوند متعال که خالق همه کون ومکان است اعتقاد کامل داشته به همه کتاب های مقدس آسمانی ، پیامبران باور وایمان دارند به اولیا الله اعتقاد داشته وبه روزآخرت وحساب کاملا باورمنداند به مردان نیکو وخداپرست اخلاص دارند وایشان را دوستان خداوند میدانند. قابل تذکاراست که غورسرزمین وسیع وکوهستانی است که از لحاظ وسعت خویش هفتمین ولایت کشور بوده واز لحاظ نفوس خویش نزدهمین ولایت کشوراست زیرا ولایت غور حدود یک ملیون نفوس را در خود جا داده است. غور از زمانهای قدیم بنام سرزمین هزارچشمه نیز یاد شده دارای وادی های نسبتا فراخ ودره های تنگ وآبشار های زیاد می باشد. کوهستانی بودن غور سبب گردیده تا مردم آن اندکی از لحاظ بعضی باورها، عرفها و رواج ها با هم فرق داشته باشند مگربعضی مسایل در بین مردم غورعمومیت دارد که میتوان آنرا همگانی و اقوام شمول نام نهاد . چون در سر زمین غوراقوام مختلف با رسوم وعادات مختلف زندگی وبود وباش دارند ، روی همین ملحوظ است که باور های مردم غورمیتواند درنقاط مختلف متفاوت باشد یا با آنچه من درین بحث درمیان میگذارم اندکی تفاوت های داشته باشد باید اذعان نمود که آنچه بنام باورهای مردم غور درینجا مورد بحث قرار می گیرد شاید در بین اقوام مختلف کشور کثیرالملیت ما نیز مروج باشد ومردم باورهای به بعضی چیزها داشته باشند. آنچه که من میخواهم بگویم اینست که درغورچنین باورهای مروج است که با دیگر مناطق و اقوام کشور تفاوت های چشم گیری داشته باشد. فراموش نباید کرد که درین بحث روی کلیات موضوع سخن زده میشود نه روی جزئیات. ضمن اینکه باشندگان غور به همه معتقدات اسلامی باورمند اند برعالاوه به یک تعدادچیزهای دیگری نیز باوردارند که خیلی جنبه مذهبی ودینی نداشته اما منحیث رسم، عرف و باورمروج است کوشش میکنم تا درین بحث روی آن مکث صورت گیرد تا خوانندگان عزیزدر روشنی این باورها قرارگیرند:

باوربه دم ودعا: 
درسر زمین غورازایام قدیم تا امروز وخاصتا بعد از گسترش دین مبین اسلام ، وآوردن ایمان به خدا و کتاب های آسمانی و پیامبرآخر زمان حضرت محمد مصطفی (ص) مردم به شفا بخش بودن آیات کلام الله مجید باور داشته ودارند. در دوران گذشته که طبابت هنوز چندان انکشاف نه نموده بود و مردم به طبابت دسترسی نداشتند و خاصتا غوریها که در بین کوه های سربه فلک کشیده وصعب العبورمحصور بودند وتا الحال محصور هستند و امروز که درعرصه طبابت امکانات بسیارپیشرفته حاصل شده است مردم غور تا کنون به قلت داکتر، دوا و مراکز صحی گرفتار اند و دسترسی درست به آن ندارند. روی همین منظور باشندگان غور به دم ودعا باور کامل داشته و جهت تسکین روح وروان خویش در هر موقع به دم ودعا رو می آورند . خاصتا هنگام مریضی ها و مشکلات دیگری اجتماعی مردم به نزد ملا ها ، سیدها و آقا ها مراجعه کرده با اخذ تعاویز، شویست و دودی که نوشته های از آیات قرآنی بروی کاغذ ها تحریرمیگردد اخذ می نمایند. البته تعاویز را مطابق هدایت ملا امامان وآقا صاحبان پوش نموده به گردن ویا بازوی خویش می آویزند. و شویست ها را شسته مطابق هدایت به اوقات مختلف می نوشند واز دودی نیز طبق رهنمود های داده شده استفاده میکنند. هنگام دچارشدن به مریضی مردم به ملا ها مراجعه نموده تا به بالین مریض حاضرشده و آیات ازقرآن مجید را خوانده وبر مریض چوف می نمایند. بدین ترتیب مردم غور به دم ودعا باورکامل داشته وهمیشه هنگام ایجاب به دم ودعا رجوع میکنند. چنانچه در بین مردم ضرب المثل وجود دارد که میگویند (اول دعا بعدا دوا). کودکان نو تولد شده معمولا دربندملا صاحب ها ویا آقا صاحب ها قرار میگیرند وهرزمانیکه طفل مریض میشود به نزد ایشان برده شده تا برایش دم و دعا نماید.

پیش دمی :
پیش دمی مبلغ پول نقد ویا وجهی است که ازطرف مریضدار برای ملا صاحب و یا آقا صاحب در مقابل دم و دعای ایشان پرداخته و یا داده میشود. پرداخت پیش دمی امرضروری است که هیچ کس به هیچ عنوان نمی تواند ازان اباورزد زیرا باور به این است که در صورتیکه پیش دمی پرداخته نشود دعا تاثیر نمی کند ویا تاثیر آن کم می باشد.
اکثرا حد و حدود پیش دمی معین ومشخص نیست، اما مردم آنچه درخانه از بهترین ها دارند به عنوان پیش دمی ارایه میدارند تا تاثر دم ودعا بنا بر باور مردم بیشتر و موثر تر گردد. اما در بعضی موارد ویا اوقات پیش دمی از جانب ملا ویا آقا صاحب تعین میگردد. مثلا مریضانیکه گویا تکلیف دچار بودن به جنیات، آفات، بلا ها وغیره را داشته باشند پیش دمی آنها زیاد تر می باشد. در حساب پیش دمی بر علاوه پول نقد ، دادن حیوانات مثل گوسفند، گاو، ماده گاو، اسپ وهم چنان تکه باب، قالین، قالینچه، جای نماز و دیگر ساخته های مروج در خانواده های مردم غور نیز معمول و مروج است.
چنانچه این دو بیتی محلی بطور واضح گویای این مطلب است :

نجـو ر ه د لـبـر م ا یـشتـو کـُنـُم مـه
کـا ر و با ر ه مگـه پُـر تـو کــُنــُم مـه

بر و م ا ز« پُر چـمن» ا َغــَی بـیـا ر م
پیش ا ز پیش فکر جوهـنه گو کـُـنـُـم مه

در دوبیتی فوق (جوهنه گو) پیش دمی است که برای اغه ای که از پرچمن تشریف می آورد داده میشود.
پیش دمی از حساب محصولات زراعتی چون، گندم، جو و جواری نیز معمول است . اگر شخص محتاج به دم و دعا توان پرداخت پول نقد و معادل آنرا به وجهه نداشت و بی بضاعت باشد درین صورت مکلف به تهیه چند بار هیزم برای دعاگر و یا دم کننده میشود واگراین هم ممکن نباشد برای چند روزی باید در لنگر آغا صاحب خدمت فزیکی و حضوری انجام دهد.
واضح است که آغا صاحبان مردمان مرفه تر از لحاظ ثروت و زندگی می باشند ودر بین مردم از اعتبار بیشتر بر خوردار اند. مردم تفریبا در هرکار که می خواهند انجام دهند با ایشان مصلحت می نمایند خاصتا مریدان و مخلصان که ازجمع آنها عده ای به مقام ملنگی و یا خلافت رسیده باشند. هرگاه شخصی نسبت کسب علم معرفت به مقام لازم رسیده باشد ازطرف آغاصاحب برایش اذن داده میشود تا به گرفتن مرید به عنوان خلیفه آغاصاحب در بین مردم مصروف و مشغول کار شود.
معمولا آغا صاحبان درهرقریه یک نفر خلیفه میداشته باشند وگاهی شده میتواند که دریک قریه ویا محله چندین خلیفه از طرف یک آغا صاحب ویا چند آغا صاحب توظیف شده باشند. گاهی هم اتفاق می افتد که آغا صاحبان به طرز شرطی به دم ودعا می پردازند وادعا میکند که اگر بعد از دم ودعا مریض صحت یاب شد به عنوان پیش دمی برایش یک راس گاو ازجانب مریض دار داده شود واگرمریض شفا یاب نشد مجبوربه پرداخت متاع وعده داده شده نیست .

باور به خواجه خضر:
خواجه خضرعلیه سلام که وصف آن در کتابهای دینی نیز صورت گرفته به باوری غور یها اعم از مرد وزن این است که او همیشه زنده است چون از آب حیات نوشیده و زندگی برای او ابدی و جاویدانی شده است . خداوند متعال برای خضرعلیه سلام توانائی فوق العاده اعطا نموده است زیرا اومیتواند کارهای اصلاحی بس فوق العاده را انجام دهد. باشندگان غور اکثرا به این باور هستند که هر کس در طول زندگی خویش یکبار با خضرعلیه سلام روبرو میشود ولی آنرا نمی شناسند وفقط کسی میتواند خضرعلیه سلام را بشناسد که متقی، پرهیزگار وخدا داده باشد. خواجه خضرعلیه سلام میتواند به اشکال مختلف ظاهرشود چون ملنک، ملا، راهرو ومسافر پیر وجوان، گدا، طبیب وغیره وهرکسی که خضرعلیه سلام را بشناسد مرد نیک بخت است وهنگام ملاقات وشناخت با خضرعلیه سلام هرآن مقصد ومرادی که داشته باشی به برکت دعای خضرعلیه سلام مستجاب میگردد. مردم غور را اعتقاد برین است که خضرعلیه سلام برای رهنمائی بشریت درزمین فرستاده شده وبرای اجرای وظایف معین توظیف شده است وازتوانائی های خدادادگی زیادی برخورداراست درمورد توانائی های خضرعلیه سلام حضرت میرعبدالخالق متخلص به آثم ومشهوربه صاحبی صاحب درکتاب محبت نامه خویش جائیکه راجع به حضرت خضر علیه السلام بحث میکند در مورد چنین بیان میدارد:

به هرکس هرچه میخواهی کرم کن
زاشرق تا به مغرب یک قدم کن

کسی را گر برد غول بیابان
رهایش کن زدست غول آسان

مردم را عقیده برین است که حضرت خواجه خضر میتواند که یک قدم را در شرق و قدمی دومی را در غرب کره خاکی ما بگذارد یعنی تمام کره زمین یک قدمگاه حضرت خواجه خضر است . حضرت خواجه خضر همیشه مردم را براه راست و نیکو کاری کمک می نماید تا مردم به خطا نرفته باشند. خضر علیه سلام وظیفه مشکل گشائی دارد و برای مستمندان ومستضعفان یاری میرساند و آنان که قدم به گمراهی می نهند ایشان را براه خیر و صلاح رهمائی میکند.

باوربه درویش: 
به عقیده وباورغوریهای قدیم وامروز درویش کسی است که ترک مال ودنیا کرده باشد وهمیشه به طاعت وعبادت خداوند مشغول باشد. حرص دنیا در دلش نباشد ودر پی اندوختن زر نگردد. درویش کسی است که ضررش به کسی نرسد بلکه بر عکس مفادش به مردم رسد. درویش یعنی شخص خداپرست وحق جو، گوشه گیروبی ضرربا قناعت وخیرخواه عموم، حق گو وامانت دار.
مردم غورهمیشه به درویشان احترام داشته وبه حرف های ایشان گوش فرا میدهند ودرحالات ومشکلات خاص ازایشان مصلحت می جویند وآنچه درویش میگوید آنها عملی می نمایند. البته همه کسانیکه جنده پوش اند درویش نیستند بلکه درویش کسی است که گاهی ازوی حرکات وسکونات خوب سرزده باشد ومردم از وی اثارکرامات را مشاهده کرده باشند ویا شنیده باشند. درویشان معمولا به کسی اجازه نمیدهند تا دست های شان بوسیده شود زیرا ایشان مردمان فروتن، متواضع اند وزندگی خیلی فقیرانه دارند وازسخاوت خاص برخورداراند. البته تعداد درویشان درجامعه ومحیط زیاد نیست در طی سال ها اگر درویش پیدا شود که دارای چنین خصوصیات باشد وبتواند توجه مردم رابخود جلب نماید.
مردم به این باوراند که نشست با درویشان فیض وبرکت زیادی درقبال دارد وازصحبت ایشان میتوان فیض وبرکت گرفت. روی همین ملحوظ است که عوام غوربه درویشان مخلص اند وازایشان دعا طلب می نمایند. وبه ایشان گاهی هم درصورت قبول درویش چیزی به طورتحفه داده میشود وهرگاه درویش چیزی به کسی به طورحله اعطا نمود به عنوان تبرک برداشته شده وسالها درخانه درجای مخصوص نگهداری میشود. حضرت میر عبدالخالق متخلص به اثم و مشهور به صاحبی صاحب دریک سروده خویش در کتاب گشن العارفین درویش را چنین تعریف میکند:

دلا عزت اگر خواهی بیا با دین درویش
به نور فیض حق بنگر براه وروزن درویش

همیشه صورت درویش را بنگر به چشم دل
که فیض رحمت الله هست دایم بر تن درویش

به نقصانت چو فرماید بکن زود و مپرس از وی
زگوهرهای حکمت نیست خالی دامن درویش

زنار غیرت ایشان نمی سوزی چرا ظالم
زدریا پرس چون انداخت ازخود سوزن درویش

گر از آفات میترسی به درویشان پناه آور
که سهام حوادث را بگیرد جوشن درویش

مکن با حضرت ایشان دلیری ای جوان خوب
که سیف الله پنهان است در پیراهن درویش

کسی منکر زدرویش است اومنکرزالله است
خبر کن آثما بد بخت را از مسکن درویش .

 

خورده ملا زعفران:
خورده ملا زعفران توته ازپوست چوب است که مردم به ان باوری عجیب دارند. مردم به این عقیده اند که خورده ملا زعفران ماهیت شفا بخش دارد. ازایام قدیم تا کنون افراد و اشخاصیکه به مریضی های طولانی وصعب العلاج گفتارمیشوند مردم درعوض اینکه به داکترمراجعه کنند درپی پیدا نمودن خورده ملا فیرزه می برایند. خورده ملا فیروزه نزد هرکس نیست بلکه افراد مشخص اند که این خورده را دارند ومردم به آن شخص مراجعه کرده خورده ملا زعفران را گرفته به خانه آورده هفت بار بدورمریض دور داده وبعدا خورده را آب کش نموده به خورد مریض داده میشود تا مریض آّ ب را نوشیده واگرخدا بخواهد شفایاب وصحتمند گردد. البته کسانیکه بضاعت بیشتردارند یک راس گوسفند را نیزبه احترام خورده ملا زعفران حلال نموده خیرات میکنند وازگوشت همان گوسفند خیرات شده برای مریض نیزغذا پخته نموده وبه دفعات متواترمیدهند. البته ابی که بعد ازشستن خورده ملا فیروزه بدست می آید درظرف مخصوص وپاک برای لااقل یک هفته نگهداری شده وازهمان آب برای مریض داده میشود.

پیرومریدی:
باورواعتقاد مردم غوربه اهل وبیت پیامبراسلام ونبوت به حدی است که همیشه به حضورآقاصاحبان که مردم ایشان را به عنوان افراد خون شریک اهل بیت پیامبر بزرگوار اسلام میدانند حاضرشده وبه ایشان مرید میشوند. البته بعدازمرید شدن مردم به دسته ها تقسیم میشوند یعنی دسته مخلصین وملنگان . دسته مخلصین عند الموفع و عند الضرورت به حضور پیرحاضرشده وازمجالس وصحبت های پیر مستفید میشوند وبرعکس دسته ملنگان همیشه درخدمت پیربوده ودرسفرها پیررا همراهی می نمایند. قابل تذکاراست که دردربارپیرهمیشه محافل نعت وحمد خوانی دایر میشود وهنگامیکه پیرمراقبه می نماید تمام مریدان وملنگان به جوش آمده گویا حلقه (جزم) دایر میگردد ویک نفرخوش آوازنعت ها را به آواز بلند می سراید و پیربه آواز بلند (هو) میکشد واین برنامه معمولا ازطرف شبها صورت میگیرد وتا نیمه های شب وگاهی هم تا صبح ادامه پیدا میکند. البته مردم مخلص وخاصتا ملنگان آنچه بهتربه خانه های خویش داشته باشند به خانه پیرآورده به وی تسلیم می نمایند تا صرف لنگرنماید وخود شان نیزدرخدمت لنگرقراردارند. کشت کار پیررا انجام داده ودردرووخرمن وبرداشت حاصلات نیزکمک میشوند. هیزم را ازکوه ازراه های دوربه وسیله حیوانات انتقال داده به خانه پیرآورده وبه لنگرمی سپارند.
هنگام حضورنزد پیرنهایت با ادب می نشینند وبه نصیحت وحرفهای پیر به دقت کامل گوش میدهند . برعلاوه دارائی های جنسی ونقدی که به پیر یا اغه پیش کش می نمایند. تعداد ازمردم اولادهای خویش را نیزبه پیربه شکل نذرهدیه می نمایند. چنانچه عده ای ازمردم دختران خورد سن ویا نو تولد خویش را به پیرهدیه داده تاهنگام که دختربه حد جوانی میرسددر خانه پدربوده ووقتیکه به جوانی رسید پیروی را به یکی ازاعضای خانواده خویش به عقد نگاه درمی آورد واگرلازم نداند دخترک را به یکی از ملنگان خویش به عقد نگاه درآورده و وی را برای همیش به خدمت خود ولنگرمی گمارد. گاهی هم اتفاق می افتد که دختری هدیه شده را به شخصی دیگربه عقد نگاه درآورده وگویا پیشکش که عبارت ازمهریه دخترباشد برای خویش می ستاند. هنگام روبروشدن با پیرو مرشد زن ومرد دستان مبارک پیررا بوسیده به چشم های خویش می مالند وازپیرطلب دعا وسعادت می نمایند.اطفال وکودکان خویش را نزد پیرآورده تا پیرایشان را نثارکندودرین وقت پیرآیهء ازقرآن مجید راخوانده به بالای اطفال چوف وکوف می نماید ودردهن طفل تف میکند. این کارنه تنها بروی اطفال اجرامیشودبلکه برای همه مردم ازخورد تا بزرگ قابل اجرا است مگراطفال بیشتردرین آزمون قرارمیگیرند. باید تذکر داد که هدیه دادن دختران به پیر و مرشد شکل عمومی و همگانی نداشته بلکه بخش نهایت مخلص مردم علاقه و وفاداری خویش را ازین طریق به آقا صاحب ابراز می نمایند.
باورواعتقاد به پیران ومرشدان تاحدی است که زمینه بعضی رباعیات و ابیات محلی وفلکلوررا به میان آورده است که درینجا فقط به چندنمونه مختصری آن اشاره میکنم:

زیارت میکنم اول ولی را
دوم پیر قوی گندم علی را

زیارت میکنم هرجامزاری
به سرخ الوان آقای میرسیدعلی را
***
برادرها بیاین که همسفرشیم
بریم ازرود پرچمن گودرشیم

به شینیم به حضورشاه معصوم
اگردیوانه ایم دیوانه ترشیم

باورمردم به پیران تاحدی است که بسیاری ازمنازعات که دربین مردم رخ میدهد که حتی دولت ازحل آن عاجز است وبه مشکل روبرومیشود ، مگرپیران ومرشدان به بسیارآسانی فقط با دست بالا نمودن ودعا کردن درحق جانبین موضوع مورد منازعه را حل وفصل می نماید.
مردم غور ازدعای بد پیر نهایت می ترسند و نمی خواهند با چنین یک امر روبرو شوند چون مردم به این باورند که دعای پیر زود مستجاب میگردد البته کسی مورد دعای بد پیر قرار میگیرد که نافرمانی نماید ویا کاری بدی ازو سر زند روی همین ملحوظ است که مردم در دهات و قصبات غوراین ضرب المثل را میگویند که (خدا زده باشی و پیرزده نی ) کاربسیاربد برای مرید به حساب می آیدکسی را که پیرعاق نماید اعتماد مردم ازوسلب میشود و اومنحیث یک آدم بد درجامعه واجتماع معرفی میگردد.

باور به پری:
از نقطه نظر و دید مردمان روستائی غور پریان موجود غیرانسانی وغیرمرئی است مگر خیلی زیبا وقشنگ توصیف شده اند.ازدید عوام درغورپری ها زیبا ترین موجودات زنده روی زمین اند به دوسته تقسیم میشوند یکی پری های مسلمان ودیگری پری های غیرمسلمان. پری های مسلمان رویه بسیارنیک با انسانها دارند وعلاقه زیاد نسبت به انسانها ازخود نشان میدهند. البته توصیف حسن پریان دراشعارشاعران نیزبارتاب یافته است. مردم به این باورند که تا هنگامیکه به پریان ضرری نرسد پریان به انسانها ضررنمرسانند. پریان گاهی شده میتواند که به انسان هاعاشق شوند. گاهی پریان خویشتن را به انسان ها نشان میدهند آن هم به هر کس نی بلکه به یگان اشخاص خاص. پری ها از لحاظ جنسیت البته به باوری عامیانه روستائیان به دوگروه تقسیم میشوند پریان ذکورواناث.هرگاه به پریان آسیب جدی برسدآنهاهم به انسان ها ضررزیاد میرسانند. تا سرحد کشتن وازبین بردن انسانها. مقریکه پریان درآن بود وباش دارند پس کوه قاف است. اینکه کوه قاف درکجاست کسی چیزی نمی گوید.
فرق کلی پریان با انسانها درین نقطه نهفته است که پریان پروبال دارند وقدرت پرواز را دارا می باشند وفرق دیگری پریان با انسان ها درین نهفته است که پریان چشمان درازداشته وچاک چشم شان به طرف بالاوپائین است.
اززیبای پریان دراشعاروسروده های شاعران قدیم وامروزنیزیاد گردیده چنانچه زیبائی ومقبولی یاری خویش را به زیبائی پریان مقایسه نموده وتشبیهی می نمیاند. به باورعوام غورپریان اکثرا لباس سفید می پوشندودرمحافل عروسی های خود اشتراک میکنند. زیبائی پریها در دوبیتی های محلی و فلکلور مردم نیز بازتاب یافته است مانند ابن بیت.

همان شالک سرت زریه
سرو گردن به مانند پریه

حضرت آثم نیزدرمحبت نامه خویش جائیکه یگانه جهان را توصیف میکند می نویسد که:

پری را دیده ام حسن و جمالش
مکمل چشم وابروی حلالش

چنین حسن و خط خالی خدا داد
ندارد آدمی الا پریزاد

باور به جن:
اززاویه دید وبصیرت روستائی های غورجن یا جنیات موجودات غیرانسانی وغیرمرئی اند و مخلوق خداوند درروی زمین اند . جنیات مطابق برداشت عامیانه غوریها نیز بدو دسته تقسیم میشوند دسته مسلمان ودسته غیرمسلمان . البته دسته مسلمان جنیات هستند نسبتا با عاتفه ترو کم ضررتروجنیات غیرمسلمان موجودات هستند نسبتا خشن ترو بی رحم تر. جنیات را هرکس دیده نمیتواند مگراشخاص صاحب حال. جینات میتوانندخودرا به هرشکل درآورند مانند گوسفند، سگ، مرغ، بز، پشک، وغیره حیوانات. به باورمردم جنیات ازطرف عصروشام به گشت وگذار می پردازند وتا صبح هنگام وبعدا درمحلات خویش قرار میگیرند. محل بود وباش جنیات هرجا شده میتواند مگرمردم به این باورهستند که جینات بیشتردر بین خاکسترها وخاک روبه های دروازه خانه ها و تندورها زندگی می نمایند از همین سبب است که لگد نمودن خاکسترها ازشب بد گفته شده واز طرف مردم ممنوع قرارداده شده ومردم نیز ازان بر حذرتوصیه شده اند.
خاصتا اطفال ازطرف عصروشام نباید به گشت وگذاربه پردازند آنهم دربین خاکسترهاونشستن به سرتندورها، زیراشده میتواندعواقب بد درقبال داشته باشد. جنیات میتوانند به انسان ها عاشق شوند مگراین کاربه ضررانسانها تمام میشود زیرا گاهی این عاشقی سبب مرگ وازبین رفتن انسانها میگردد. مردم به این باورند که هرگاه جنیات به انسانها عاشق شوند کارهای فوق العاده را برای انسانها انجام میدهند یعنی اینکه هرچه انسان بخواهد برایش مهیا میسازند مثلا درزمستان انگورتازه برای معشوقه اش پیدا کرده میتواند.
جنیات نیزبه دودسته تقسیم میشوند ذکورواناث. جنیات ازجسامت بسیارکوچک برخورداراند که باهمین جسامت کوچک قادربه اجرای کارهای بسا مشکل وپر مشقت اند . قرارباورمردم جنیات به خانه های معشوقه های خویش ویا گاهی هم به خانه های مردم سنگ پرتاب میکنند وگاهی هم بعضی چیزهای خوردنی را پرتاب می نمایند. مردم تصور می نمایند که جنیات به شکل گروهی حرکت میکنند به سازوسرود وپای کوبی می پردازند.
مردم عقیده دارند که جنیات رامیتوان تحت فرمان آورد. عده ای ازملا امامان ادعا دارند که ازطریق پخته نمودن قصیده جنیات را زیرفرمان خویش درمی آورند. همین امامان میتواند کسانی را که جنیات گویا به پوست شان درآمده باشد ازطریق خواندن قصیده ودادن سوگند به آنها ایشان راازپوست انسان برانند. انسانیکه جنیات درپوست اودرآمده باشد سرحال نبوده وگاهی سبب دیوانگی انسان میگردد.
باوربه دیو:
به باورمردم عوام غوردیوموجوداست غیرقابل دید که میتواند به انسان مشکل سازباشد. دیوها البته به جثه های متفاوت درطبعیت وجود دارند که با مردم چندان سروکاری ندارند والبته اگربه آنها صدمه ازجانب انسانها برسدایشان نیزبه انسان صدمه میرسانند. به باورمردم دیوها زیادتربه دشت ها وکوه ها میگردند وتنها سگ ها قادراند تا دیوها را به بینند. دیوها سبب ترساندن انسانها نیز شده میتوانند. دربعضی ازموارد هنگامیکه یک انسان نتواند کاری انجام بدهد مردم این جمله را گویند که(تو را دیو زده بود) تا اینکارانجام میدادی ویا جواب فلانی را میگفتی.
معنی این گپ وحرف این است که کسی را که دیو زده باشد اوتوان کار، گفت وشنود را ازدست داده وقدرت فزیکی خویش را نیزمی بازد وازجرئت مردم دیو زده کاسته میشود وتوان رویا روی با کسی را ندارند. عقلش زایل شده وقدرت وتوانائی فکری خویش را از دست میدهد.
عقیده براینست کسانیکه عقل خویش را از دست میدهند وحالت دیوانه وار را به خود میگیرند ، گویا سایه دیو بر سرش افتاده است. جهت معالجه مریض به طرف زیارت ها رو آورده ویا به نزد ملا برده تا بالایش دم بی اندازد. البته در چنین حالات مردم به اساس هدایت ملا ها به خیر وخیرات دست زده گوسفند ویا گاو را حلال نموده خیرات می نمایند تا شخص مبتلا به دیو زدگی ازین مصیبت رهائی یابد و نجات پیدا کند.

باور به الخاتو:
به باورعامیانه مردم غورالخاتو(هلخاتو) دیوی است که درطبعیت زندگی میکند ویکی ازشمار موجوداتیست که خداوند خلق نموده است. الخاتو معمولا به شکل زن ظاهرشده وگویند که دارای پستانهای بسیار کلان است که هنگام راه رفتن یک پستان خود را به یک شانه وپستان دیگری خودرا به شانه دیگرخود انداخته حرکت کرده وراه میرود. باآنهم به قول مردم الخاتوبسیارچهره مقبول داشته و دارای موهای بلند است که هنگام راه رفتن موهای وی به زمین تماس می نماید میگویند که الخاتو همیشه موی خویش را چوتی نموده بافت میدهد زیرا به چوتی نمودن علاقه فراوان دارد ازحسن زیبائی و مقبولی الخاتوداستانها وقصه های زیادی دربین مردم مروج است که نمیتوان همه آنها رادرینجا بیان نمود. گفته میشودکه الخاتو به سواری اسپ علاقه مفرد دارد وازاسپ سواری بسیارلذت می برد وهمیشه درکناروجواراسپ ها قراردارد. بعضی ها به این باورند که الخاتو دربین اسپ ها فرق قایل است یعنی اینکه اسپ های جرن را زیادتر می پسندد. هنگامیکه اسپان درطویله ایستاده می باشند الخاتو به سواری اسپان پرداخته و یال های وی را می بافد وچوتی می نماید. البته وزن الخاتوزیاداست که این کارسبب ماندگی، خستگی ولاغری اسپ میگردد. گاهی هم شده وبعضی ازمردم قصه ها دارند که سواره اسپ بوده ومتوجه شدن که اسپ بسیارمانده شده وبه سختی گام برمیدارد به نظررسیده که درپشت سرنفرالخاتونیزبراسپ سواراست. روایت است که هنگام که اسپ درچمن به منظورچریدن علفها میخ زده میشود یک دفعه اسپ به حرکت شده وبه دورمیخ خودمی چرخد. برای دفع الخاتومردم به گیاهی که درکوه های غوریافت میشود وبنام (بدره) یادمیگردد آورده ودرطویله اسپ میگذارند این کارسبب آن میشود تا الخاتو به داخل طویله نشده وازنزدیک شدن به اسپ وداخل شدن به طویله خود داری نماید.
چنانچه مردم عوام میگویند:

ازبوی بدبدره
الخاتومیکرد قتره

الخاتوبرای انسانها کاری ندارد وضرری هم نمی رساند گفته میشود که گاهی که الخاتوفکرش نباشد بی پروا در راه روان است هنگامیکه چشم کسی به آن افتاد فورا ازنظرغایب میشود. هرکس به دیدن الختو موفق نمیشود مگربعضی ازاشخاص ادعا دارند که گویا الخاتو را دیده اند. الخاتوازسگ نیزهراس دارد.
الموسینک:
الموسینک دیوکوچکی است که درطبعیت زندگی دارد وبرای انسانها زیادمضرنیست مگربا انسانها سروکاردارد.هنگامیکه ازطرف شب انسانها به خواب عمیق فرومیروند الموسینک خود را به بالای انسان انداخته سبب آزار واذیت میگردد. گرچه مردم به این باورند که الموسینک دیو کوچک است مگر وزن زیاد دارد هنگامیکه الموسینک خودرا به بالای انسان می اندازد هیچ کس از زیر وزن او براحتی برخاسته نمیتواند.
مردم به این باورند که بینی الموسینک ازگل ساخته شده است هنگامیکه وی خودرا بالای انسان می اندازد هرفرد این را باید بداند که هرچه زودتردست خویش را به بینی خویش برساند وقتیکه دست انسان به بینی اش رسید بینی الموسینک که از گل ساخته شده است ازهم پاشیده والموسینک فرارمی نماید. گفته میشود که معمولا الموسینک هنگامی خودرا به بالای انسان می اندازد که انسان به پشت خوبیده باشد نه به پهلو.

مردآزمای:
مرد آزمای دیو صحرائی است که در دشت ها وکوه ها زندگی نموده غیرقابل هویت است اما صدای آن شنیده میشود. مردآزمای فقط از طرف شب بیدار بوده ومنتظر ازمودن انسان ها می باشد. هنگامیکه کسی ازطرف شب دربیابان ها درحرکت ورفت وآمد باشد به صدای بلند نام نفررا گرفته بالای وی صدا میکند اگردرمقابل شخص ترسید و سراسیمه شد مردآزمای این عملیه را تکرارمیکند وچندین بارنام وی را گرفته وصدا مکیند واگر شخص دلاوری نشان داد وجواب مرد آزمای را به کلیمات رقیق و زشت چون مرگ، درد وبلا ارایه کرد مرد آزمای راه خودرا گرفته میرود وپشت انسان را رها میکند. یاد آوری باید نمود که هرگاه چندین نفردر راه ازطرف شب روان باشند مردآزمای خودرا ظاهرنساخته وصدای خویش را بلند نمیکند. فقط بالای انسان کم دل، کم جرئت وتنها صدا زده و وی را مورد آزمایش قرارمیدهد. عده از مردم به این باور اند که مرد آزمای هیکل دارد که نه به انسان ونه هم به حیوان شباهت دارد بلکه یک چیزی در بین حیوان و انسان قراردارد اما زیاد پشم آلود بوده و جسامت متوسط دارد.

چپاتی گوشک :
چپاتی گوشک دیو ویا جانوری کوچک تعریف وتوصیف شده است که درهنگام خواب وازطرف شب به خانه آمده وتا هنگام صبح با انسان کشتی گرفته و زورآزمائی میکند. این جانوریا دیو کوچک دارای قد کوتاه بدن خورد وگوش های کلان است اما ازقوت وقدرت زیادی برخورداراست. این جانوری کوچک درهنگام زورآزمائی ازقوت زیاد برخورداراست مگرگوش های کلان وی اورادرمعرض تکلیف قرارمیدهد زیراهنگام برخورد با رقیب که انسان باشد آدم میتواند ازهردوگوش اوگرفته وی را به زمین بی افکند ومانع حرکت وتلاش بیشترآن گردد.
چپاتی گوشک شب هنگام به خانه آمده وتا دم صبح به زورآزمائی وجنگ می پردازد. باید به خاطر داشت که این جانور به هرکس غرض ندارد فقط با اشخاص محدودی که به اوازطرف ایشان گویا ضرری رسیده باشد به چنین وضعیت می پردازد. چاره رهائی ازین جانورفقط گرفتن تعویزازملا های قصیده خوان و پخته میسر است ، کسانیکه به جنیات تسلط پیدا نموده اند.

سحر وجادو:
سحروجادو اززمانهای قدیم دربین مردم مروج بوده واکثریت کشورهای جهان اسلام به آن باوردارند. چنانچه پیامبربزرگ اسلام سحروجادو راعمل زشت گفته وساحروجادوگررا انسانهای ناروا توصیف کرده است وبرایشان لعنت فرستاده است.
مردمان سرزمین غورنیزبه سحروجادو باورمند اند وهنگام ضرورت گاه گاهی به اشخاص ساحر و جادوگرمراجعه می نمایند. البته باید یادآورشد که همه مردم ساحروجادو گرنیستند وافراد انگشت شماری وجود دارد که توانائی جادو را دارند. به عقیده مردم فقط کسانی که قصیده را پخته کرده باشند وبالای جنیات تسلط حاصل نموده باشند وجنیات را تحت فرمان خویش آورده باشند میتوانند دست به سحروجادو به زنند. عوام درغورعمل سحر وجاد را(گردنامه) نیزگویند. عمل سحروجادونزد مردم یک عمل زشت وبدعت به شمارمیرود. مردم هنگامی به عمل گرد نامه رجوع میکنند که یکی ازاعضای خانواده قهرشده باشد وخانه را ترک گفته باشد بخاطربرگشتاندن آن دست به عمل گردنامه زده تا دوباره به خانه برگردد ویاازروی دشمنی درهنگام نکاه دست به عمل سحروجادو زده شخص داماد را گویا بسته نموده تا بعدازعروسی درشب زفاف به مقصد نرسد که این عمل رابه بسته بودن مرد ازطریق سحر وجادوارتباط میدهند. هرگاه چنین حادثه اتفاق بی افتد این عمل را سحروجادوگفته ومرد بسته را نزد کسی می برند که به دفع سحروجادو بلدیت داشته باشد وازطریق دم ودعا شخص را ازین مشکل برهاند. شاید این عمل که گویا مرد بسته است علت روحی و روانی داشته باشد مگربه آن هم مردم باوردارند که شخص مصاب به چنین حالتی جادو شده است.

شب گیرک:
هنگام سفردرشب آنهم درشبهای تاریک به تنهائی در دشت ها و کوه ها وبیابانها گاهی اتفاق می افتد که انسان سردرگم شده ، راه را غلط نموده به سمت غیرهدف حرکت نموده ویا درهمان ساحه ای که موقعیت دارد جا بجا درگردش بوده وراه اصلی را که وی می خواهد به پیماید طی کرده نمیتواند. زیرا شب تاریک بوده علایم بارزی که در روز به مشاهده میرسد درشب دیده نمیشود ویا دگرگون به مشاهده میرسد که این کارسبب راه گمی درشب میگردد. سفرازطرف شب بذات خود یک نوع دلهرگی دارد وشاید هم یک مقدارترس، خوف وبیم نیز دروجود انسان مسلط میشود و خاصتا که ساحه مورد سفربه انسان نا آشنا ویا کم آشنا باشد چنین حادثات اتفاق می افتد. درصورت راه غلط کردن ویا راه گم شدن ودر یک محل دوره کردن را عوام درغور(شب گیرگ) گویند. ازهمین سبب است که سفرتنهائی را درشب مردم درست نمی پندارند وهمیشه تلاش میکنند درصورتیکه چنین ضرورت بی افتد باید ازطرف شب درسفردو ویا زیاده ترازان افراد هم سفرشوند تا با چنین حادثات روبرو نشوند.

باوربه خاشهء کیمیا: 
داستا ن های موجودیت خاشه کیمیا اززمانهای قدیم تا امروز درسرزمین غورمروج است ومردم همیشه درباره آن صحبت می نمایند. بدست امدن خاشه کیمیا وبهره بردن ازآن فقط درکتابهای داستانی و افسانوی قدیمی بمشاهده رسیده است. حالا باید دانست که چطوربه خاشه کیمیا میتوان رسید.
درسرزمین غورپرنده کوچک به رنگ سیاه وسفید وجود دارد که بنام (لولووک) یاد میشود که مردمان دیگرمناطق کشورممکن است به آن دودوک گویند. این پرنده کوچک بی نهایت زیبا ودیدنی است ودرهنگام پروازدرفضا حرکات وژست های خیلی زیبا به نمایش میگذارد وقدرت مانورآن هنگام پروازخیلی عالی است وازسرعت زیاد برخورداراست. مردم میگویند که لولووک پرنده حلال خوروبی گناه است هیچ نوع زیان ازان به نوع بشرومحیط ماحول آن نمیرسد بنابرین شکارویا گشتن این پرنده گناه عظیم است. این پرنده کوچک درنقاط نهایت مشکل وصعب العبوروسخره های سخت و پرمیلان کوه ها آشیانه انداخته، تخم گذاری نموده وچوچه میدهد. مردم به این باروند که هنگامیکه چوچه این پرنده کوچک ازتخم می براید هرگاه چوچه های جوان را گرفته به رنگ زرد رنگ شوندچوچه هاتغیر شکل داده وهنگامیکه مادرچوچه به اشیانه خود بازگشت تصورمیکند که چوچه هایش رامرض زردی گرفته است. پس وی به جست جوی چاره وتداوی چوچه ها شده وخاشه ء کیمیا را که فقط همین پرنده کوچک می شناسد و به آن آشنائی دارد ازهرجا که باشد پیدا نموده به اشیانه خویش غرض تداوی چوچه ها می آورد. پس ازاستعمال خاشه کیمیا چوچه ها رنگ اصلی خویش را دوباره بدست می آورند. قابل تذکاراست که چون آشیانه پرنده ازیک تعداد ویا مقدارعلفها وخاشه های دیگرساخته شده است برای انسان مشکل است تا تشخیص دهد که دربین این خاشه ها کدام یک براستی خاشه کیمیا است. اگرچنین اتفاق بی افتد که خاشه کیمیا بدست اید مردم به این باورند که خاشه مذکور را به شیرویا اشیای دیگرکه تماس دهید به زرسرخ تبدیل میگردد.

رعد وبرق :
درموسم بهاردرکهسارغوریک مقدارباران های بهاری توام بارعد وبرق اتفاق می افتد که مردم درغور به همین رعد وبرق بابه قرقری گویند. مردم به این باورند که ازاثررعد وبرق ویا ازبرکت همین بابه قرقری گوشتک (سمارق ) میروید. درموسم بهاروقتیکه ازطرف شب رعد وبرق اتفاق می افتد ازطرف روزجوانا ن به کوه ها رفته تا سمارق جمع نمایند. گاهی هم اتفاق می افتد که باران بسیارشدید شروع به باریدن نموده طوریکه یک ساحه محدود را احتوا نموده ومنطقه شمول نمی باشد . به قول عوام طرف نسرکوه ها باران می بارد وطرف پیتورا دربرنمی گیرد که به این قسم باران ها مردم (پایه رو) گویند. درهنگام چنین باران هابچه هاصدا وفریاد میکشند که(بهاری پایه رو، وه،هرکس به ترسه به جای مدگاوه(ماده گاو). درجریان رعد وبرق جرقه های تولید میشود که مردم به آن (آتشک) گویند. هرگاه جرقه ازین آتشک به خانه کسی ویا به زمین ومزرعه کسی اثابت کند اوشخص گویابسیارنیک بختی است زیراباوربراین است که بعدازچهل سال ازهمین نقطه آتشک زده الماس می روید.

فال دیدن: 
فال دیدن وروی طالع باز کردن درغوراز زمانهای قدیم تا کنون مروج ومعمول است. برای اینکار مردم به نزد ملا امامان، آقاصاحبان مراجعه نموده روی طالع خویش را می بینند. خاصتا جوانانیکه دردام عشق می افتند و مبتلای درد عشق میشوند و دخترانیکه به خانه پدر به مانند و خاستگار کم داشته باشند به همچو تدابیر روی میاورند. مگر برای سرگرمی در فصل زمستان بیشتر به دیوان حضرت حافظ شیرازی مراجعه کرده فال می بینند.
فال دیدن با دیوان حافظ طوریست که یک نفر درقلب خود نیت فال میکند . نفر دوم که خط خوان باشد با ادای این جمله که(ای حافظ شیرازی کج بشین وراست بگوی) یک صفحه دیوان حافظ را گشوده قرائت میکند وبعد به تعبیروتفسیرشعرحافظ پرداخته و برای کسیکه فال نیت کرده بود حرف های امید وار کننده میگوید تا تسکین شود. این شیوه فال در بین مردم مروج بوده ودر ضمن جنبه سرگرمی را نیز دارا می باشد.

خواب وتعبیرآن:
از روزیکه انسان خلق شده شاید درهنگام فرورفتن به خواب عمیق و خاصتا شب های دراز زمستان خواب های عجیب وقریب را دیده باشند ویا هم به بینند . علت اینکه چرا انسان درهنگام خواب رفتن چیزهای را به خواب می بینند با وصف همه پیشرفت علم وتکنالوجی تا هنوز درست توضیح وتشریح نشده است. عوام درغور به این باورند که درهنگام خواب رفتن خاصتا ازطرف شب روح انسان از بدنش خارج شده در کائینات لایتناهی درگردش است. درجریان سیر وسفر، روح هرآنچه را دید ما تصور می کنیم که گویا همه چیز را درخواب دیده ایم. برای خواب تعبیرهای گونا گون ارایه میگردد که شده میتواند عواقب خوب ویا بد را در قبال داشته باشد. مردم بیشتر به این باورند که خواب رانباید به کسی گفت واگرایجاب نماید که به کسی گفته شود باید شخص نیک، عالم وصالح باشد تا تعبیرخوب ازخواب نماید درغیرآن بهتر است تا خواب در کنار دریا قصه شود.

اثر زخم پلنگ:
در گذشته ها در کوه ها ودره های غور پلنگ ها امرار زندگی مینمودند . اگرچه درین سال های اخیر اثر ویا نشان از پلنگ در غور به مشاهده نرسیده است با آنهم بعضی حکایت ها و روایت ها راجع به پلنگ در بین مردم رایج است که مایه حیرت انسان میشود. مردم روایت میکنند که پلنگ حیوان درنده ، قوی ، سریع وهئیبت ناک است . گفته میشود که تا هنگامیکه به پلنگ آسیبی نرسد به انسان حمله ور نمیشود. مردم به این باورند که پلنگ درنده جوان مرد است. هنگامی روبرو شدن با او اگرازعجز وبیچارگی به اوپیشامد شود راه خودرا چپ میکند. واگر ازعقب به پلنگ به طور نا جوان مردانه فیر صورت گیرد واو کشته شود به آن شخص وخانواده او خسارات زیاد وارد میشود. چون درمقابل عمل جوان مردانه حرکت نا جوان مردانه انجام میشود.
درصورت حمله پلنگ به شخص که او دراثرحمله زخم بر بدن برداردبزودی در همانجا موش پیدا شده و کوشش میکند تا دربالای زخم شاش نماید که درین صورت شخص زخمی حتمی جان میدهد و دنیای فانی را ترک میکند. روی همین ملحوظ است که مردم میگویند که (ازپلنگ خراشه واز موش شاشه) بنابرهمین باور است که درصورت زخمی شدن شخص از اثرحمله پلنگ شخص زخمی شده درگهواره انداخته شده ودربین دوستون ویا دو درخت طوری قرارمیدهند که موش به شخص زخمی رسیده نتواند. ازسوی دیگرمردم ازشخص زخمی بسیاربه جدیت مواظبت می نمایند تا کدام موش به مریض زخمی نزدیک نشود.

هکک: 
گاهی اتفاق می افتد که در جریان خوردن نان ویا آب، غذا در مسیر مری بندش پیدا نموده و انسان بناچار شروع به هکک زدن میکند که مشکل با نوشیدن یک مقدار آب بر طرف میشود. اکثریت مردم ده نشین و روستائیان غور به این باورند که هنگامیکه شخصی حق کس دیگر را بخورند که دران خوراکه ها ونوشیدنی ها مستحق نباشد. آن غذا ها ونوشیدینی ها به گلویش بند می ماند چون مستحق خوردن ویا نوشیدن آن نیست. برای رفع این مشکل مردم به این باورند که شخص باید ترسانده شود روی همین ملحوظ است که هنگامیکه شخص به (هکک زدن) شروع کرد نا گهان برایش گفته میشود که (خمیرمایه مادرت را دزدیدی) یا با صدای بلند چیغ زده میشود که (آنه ماردرزیرپایت) تا شخص ترسیده وازین طریق جلو هکک زدن گرفته شود.

پریدن آب بگلو: 
گاهی اتفاق می افتد که درجریان نوشیدن آب یک قطره ای آن به گلوی انسان پریده و تا مدت چند دقیقه ای انسان به صرفه کردن ادامه میدهد. درین مورد مردم به این باورند که گویا کسی از اقارب نزدیک و یا دوستان یادی از شخص نموده روی این مطلب آب در گلوی شخص پریده است . و همرای دست بسم الله گفته به پشت شخص میزنند.

کمان رستم (رنگین کمان) 
«رنگین کمان» (به فارسی افغانستان: کمان رستم) (آژفنداک، قوس و قزح) پدیده‌ای است دیداری که در آن نور سفید خورشید در برخورد با قطر ه‌های آب موجود در جو به طیفی از نورهاشکسته شده و ما آنرادر آسمان به شکل قوسی مرکب از رنگهای قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش می‌بینیم. دلیل تشکیل رنگین کمان،تجزیه طیف‌های نوری در هنگام برخورد نور (آفتاب) با قطرات آب که ممکن است بصورت رطوبت به شکل ابر در هوا موجود باشند و یا بصورت باران در حال ریزش باشند است. قابلیت دیده شدن رنگین کمان وقتی قابلیت دیده شدن را دارد که باران ببارد و یا قطرات آب از هوا به زمین فرود آیند، در این شرایط شما باید بگونه‌ای بایستید که نور در حال تابش پشت سر شما قرار داشته باشد و در زاویه دید مناسب باشید. اکثرا زمانی رنگین کمان قابل دیدن است که نیمی از آسمان تیره است و باران در حال باریدن است. همچنین رنگین کمان در مکان هایی که قطرات آب در هوا بسیارند نیز تشکیل می‌شوند مانند آبشارها و ..

رنگین کمان
توضیح علمی

ترسیم تشکیل رنگین کمان
ستاره شناس ایرانی قطب الدین شیرازی (فوت ۷۱۰ هجری قمری) یا شاگرد وی کمال الدین محمد فارسی نخستین کسی بود که توضیح علمی صحیح چگونگی تشکیل رنگین کمان را داد. وقتی نور به قطره آب تابیده می‌شود با دو بازتابشی که در قطره آب انجام می‌شود به بیرون تابش می‌یابد. با علم به اینکه زاویه شکست نور در آب 42 درجه است و طیف بازتابیده در محدوده زوایای 40 تا 42 درجه می‌باشد.این زاویه به بزرگی و کوچکی قطره آب ربطی ندارد اما به نوع قطره آب مرتبط است.زاویه ذکر شده برای قطرات باران است ولی برای قطرات آب دریا این زاویه متفاوت است

تشکیل رنگین کمان در مه و قطرکهای یک آبشار
توضیح علمی کمان رستم همان بود که در فوق تذکار یافت مگر عوام در غور به این باور اند که هر گاه کسی موفق شود تا از یک سمت کمان رستم به سمت دیگرش خیز اندارد در وجود وارگانیزم آن تغیرات قابل ملاحظه ای به میان می آید بدین معنی، اگر شخص از کمان رستم خیز انداخته باشد اگر پسر بود به دختر تبدیل میشود واگر دختر بود به پسر تبدیل میگردد. روی همین باور است که در وقت تشکیل رنگین کمان پسر ها کوشش میکنند تا به کمان رستم نزدیک نشوند و دختران آرمان رسیدن به کمان رستم را در سرمی پرورانند.

باوربه دفینه های زیرزمینی:
غوربا داشتن تاریخ کهن و تشکیل یک امپراطوری بزرک درمنطقه آسیا وبرخورداراز تمدن پرجلال وبا شکوه، کشف معادن، فلزی، پیشرفت صنایع نظامی مطابق شرایط آن زمان که ازلابلای تاریخ پرافتخارگذشته این سر زمین به حساب می آید وتجارت اسله حربی چون خود، زره، گرز، شمشیر، سپر، نیزه و سایر ادوات نظامی یک قلم درشت تجارت امپراطوری غور را احتوا میکرد. ازینکه در اواخرحکومت غوریها با حمله های خانمان سوز چنگیز مغول اوضاع نظامی واداری غوریها روبه انحطاط گذاشت. به احتمال قوی بسیار ازمردم داشته گرانبهای خویش را در زیرخاکها دفن شده باشد. هم چنان با خرابی و ویرانی عمارت، قصر ها وبناها وعمرانات دوران غوریها کاملا به خاک برابرگردید که حتی تا کنون جای ومحل پای تخت افسانوی غوریها شهرفیروز کوه تا کنون روشن نیست. بنابرین تعداد از غوریهای به این باورند که تمام اشیای گران قیمت تاریخی ازان زمانه ها تا کنون در زیر خاکها دفن گردیده است.
دررابطه به گنجینه های زیر زمینی مردم باورهای عجیب دارند. عده به این باورند که بالای خزاین زیر زمینی جنیات پهره نموده و ازان نگهداری میکند، هرگاه انسان تلاش کند تا به این خزاین و گنجینه ها برسد توسط جنیات زده میشود. وبعضی ها به این باروند که با دیدن خزاین و دفینه های زیر زمینی انسان عقل و هوش خویش را از دست داده دیوانه میشود. البته درین رابطه مردم قصه ها، مثالها و گفتنی های دارند. زیرا بعضی روایتها از چنین قصه های در بین مردم رایج و شایعه است. تعداد هم به این عقیده وباورند که در بالای خزاین وگنجینه های زیر زمینی مارهای کلان چون افعی، اژده ها خوابیده است که به هیچ وجهی اجازه نمیدهد کسی به این گنجینه های زیر زمینی دسترسی پیدا کند. بعضی ازین افعی و مارهای به عقیده مردم دارای دوسر است که دهان آنها آتش فواره میکند که ازحرارت آتش آن هیچ تاب وطاقت برای انسان نمانده و با یک نفس انسان را خاکستر میسازد.
اما با کمال تاسف باید نوشت که مردم غوربه همه آنچه دربالا ذکرگردید باوردارند مگربه یک امرمهم که سبب حفظ عزت وآبروی غوریها است بی باورند که آنهم اتحاد واتفاق است .

4 حوت 1392
شهر – کابل

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.