آرشیف

2024-2-11

محمد آصف فقیری

Ontologically یا هستی شناسی – در سیاست افغانستان چگونست؟

 

هستی و مبداء هستی٬ جریان هستی و مقصد هستی که نتیجه مطلوب آن٬ جز تکامل هستی در مبانی توسعه سیاسی می باشد…..!

  • نیهیلیست و قدرت کشور:‌ اینکه دین از سیاست جدا نیست و دین هم مجری قدرت نیست. پس جایگاه دین در تصویب و منشاء قوانین بوده که مجری آن قوانین در قدرت٬ انسان و سرشت قدرت در فساد آوری در سرشت های ذاتی انسانی می باشد. و انسان جایز الخطا و ممکن الخطاست و فقدان نظارت بر قوه مجریه جایز الخطا بودن انسان را به واجب الخطا می تواند ارتقا دهد. زیرا هتلر به زعم خودش٬ جنایتکار و فاشیست نبود…
  • سقوط دولت در ۲۰۲۱: سقوط حمایت مردمی را مقدم داشت. زیرا در کودتای نافرجام ۲۰۱۶ ترکیه٬ سیل مردمی در حمایت دولت رجب طیب اردوغان بود که کودتا را ناکام ساخت.
  • مردم و افغانستان: در توده بودن جامعه و عوامل آن چون: فهم نادرست از دین و قوم گرایی کسی شک ندارد٬ ولی تجویز آن و انسجام مردمی را٬ رهبری از مبانی عقلانیت سیاسی لازم٬ که در جریانات سیاسی ما شعار بی عمل یا تُهی معنی بسیار است.
  • نتایج ناکام: چون با دید پوزیتیویستی وارد عمل سیاسی شدن٬ و توجه کردن البته غالب بودن نفع خصوصی گروهی بالای نفع عمومی جهل بوده که نمی توان جز تنزل و سیر نزولی جامعه و کشور چیزی دیگر حاصل داشت.
  • فردا نامعلوم: یعنی پدیداری اکثریت جاهل و بی برنامه و پایداری دیکتاتوری…
  • تجزیه و بدترین حالت:‌ تجربه خواهد بود که هیچ دوره سیاه کشور به آن مانند نیست٬ زیرا واحد تجزیه شده را ملت سازی لازم و اگر در هر واحد٬ ملت سازی نشود چند تجزیه دیگر کرد؟ و یا کسی مدعی شود که در واحد تجزیه شده X یا Y توانایی ملت سازی را داریم٬ که اثبات آن گاندی و اتحاد چندین صد دین و فرهنگ متنوع در هندوستان می باشد – پس مشکل بنیادی ما در عدم ملت شدن: غالب بودن نفع خصوصی گروهی بر نفع عمومی می باشد.
  • تساهل و تسامح: یعنی یکدیگر را آسان گرفتن٬ زمانی این روحیه برای تغییر انرژی درون سازی تولید می کند٬ که انگیزه اولویت بخشی نفع عمومی و از خود بیرون رفتگی آن٬ در وجود اکثریت اعضاء جامعه٬ هستی موجود شود – و این هستی را٬ کیمیا و طلسم توسعه کشوری گفت – و ربط معرف شناختی موضوع در این لینک ذیل:

http://disq.us/t/4mjctzk

 

محمدآصف فقیری