آرشیف

2023-10-10

شیون شرق

بدون عنوان

هریوا تو فلسطین مایی!

 

به هریوا، به‌خاکش و به خانه‌هایش می‌بینم روی هم افتیده‌ از دیوارشان بوی خون بوییده می‌شود. سقف‌ها فروریخته، چوب‌های چخت شکسته و کمر دیوارها زخمی شده‌اند. طرف چپم پیر مردی خم‌شده دختری سه‌ساله‌ای را از خاک می‌کشد. دختر خورد که لباس‌های دست‌دوخت در تن‌دارد و در میان دوپای بابایش میخ‌شده؛ سرش ناپدید است، بابایش زیرخاک است؛ کلخ‌ها و چوب‌ها روی‌شان افتیده، هردو به‌پیش خدا رفته‌اند. آن‌سوتر زنِ دو دستش را بَرزده، هی می‌دود که می‌دود و با چشمان پر از خون چارسو می‌بیند؛ به گورها؛ به‌خانه‌های تکیده؛ به‌دیوارهای به‌زمین غلتیده؛ به نفرات که چپ‌وراست ایستاده‌اند، می‌گریند و تقلا می‌کنند تا جسدهای گم‌شده را از زیرخاک و گَرد بکشند. به پیر زنِ می‌بیند که دو دیده‌اش خون‌بسته، بغضش گرفته و «سرود سوگ » می‌خواند و «اشک دریغ»می‌ریزد. بچه‌ی نیمه‌تنه فق می‌زند پارچه‌ی چادر خواهرش را گرفته می‌بوید تا اورا پیداکند و دلش را تسکین بدهد. 

می‌بیند، خانه‌ها تهی از مردم استند؛ مسجدها تنها نشسته‌اند، سرک‌ها به‌خانه‌های نشیمن تبدیل شده هرسو زنان و دختران «خیمه‌ی غم» تنیده‌اند. مردی چهل‌ساله‌ای جسد کودک را روی دست گرفته، با قامت خمیده و چشمان ترشده از خون راه می‌رود تا به میان زن‌ها برسد، جسد را به آن‌ها بدهد، دوباره برگردد. برگردد جسد گم‌شده‌ی مادرش را بکاود. 

آن‌سوتر؛ یک کوه فاصله، قصه‌ی مردان شنیده می‌شود که کام‌های‌شان تکیده و «لبیک فلسطین» می‌گویند. لبیک برای کشور که 28 هم‌سایه و دادرس‌دارد. لبیک برای جای‌دور. با دهن‌های پر لبیک می‌خوانند…. درحالی هریوا تنها مانده؛ هرسویش خون‌ریخته؛ زنانش در سرک‌ها نشسته و بی‌داد‌رس مانده‌اند. از پشت، صدای زن می‌آید: «آه هریوا! هر کوچه‌ات فلسطین است؛ سقف بامت‌، آشیانه و دیوارهای چپه‌شده ات… خون بچه‌ات مقدس است؛ خاکت پاک است، مردمت به‌ترین مردمان دنیااند و هر کوچه‌ات مقدس است. هریوا تو فلسطین مایی. ».

نویسنده: شیون شرق

فرستنده: محمدعثمان نجيب