آرشیف

2014-11-22

صالحه وهاب واصل

‫ګویند که عید آمد

 

‫مه جامه درید آمد؛ صبح شاد رسید آمد‬
‫دل از بر من رفت و صد شادی خرید آمد‬
‫هر سو که نظر کردم؛ هردم همه در مستی‬
‫میگفت به همدیگر کان ماه پدید آمد‬
‫اشکم ز خروش ذوق؛ در دیده نمی گنجید‬
‫رقصیده و لرزیده از مژه چکید آمد ‬
‫خیاط ازل از گل ؛پیراهنی آورده‬
‫بر گلشن کز فصل گلذار بُرید آمد‬
‫دل ها همه در شادی؛لب ها همه پر خنده‬
‫با هم همه میگفتند؛ بر خیز که عید آمد‬
‫من سر به کف ایستاده؛ آماده به قربانی‬
‫عیدانه به به دلداری کز راه رسید آمد‬
‫دیدم لب پُر خنده؛ رخشان و برازنده‬
‫چون ماهی که از پرده وان چهره کشید آمد‬
‫افسوس که از بس من نایم به نظر او را‬
‫نی دید به سوی من نی حرفی شنید آمد‬
‫گویند نوید عشق از عید نمایان است‬
‫(واهب) به امید من این مژده پلید آمد‬

‫۱۲-۱۰-۲۰۱۲‬
‫صالحه وهاب واصل‬

‫هالند‬