2014-11-22
صالحه وهاب واصل
مه جامه درید آمد؛ صبح شاد رسید آمد
دل از بر من رفت و صد شادی خرید آمد
هر سو که نظر کردم؛ هردم همه در مستی
میگفت به همدیگر کان ماه پدید آمد
اشکم ز خروش ذوق؛ در دیده نمی گنجید
رقصیده و لرزیده از مژه چکید آمد
خیاط ازل از گل ؛پیراهنی آورده
بر گلشن کز فصل گلذار بُرید آمد
دل ها همه در شادی؛لب ها همه پر خنده
با هم همه میگفتند؛ بر خیز که عید آمد
من سر به کف ایستاده؛ آماده به قربانی
عیدانه به به دلداری کز راه رسید آمد
دیدم لب پُر خنده؛ رخشان و برازنده
چون ماهی که از پرده وان چهره کشید آمد
افسوس که از بس من نایم به نظر او را
نی دید به سوی من نی حرفی شنید آمد
گویند نوید عشق از عید نمایان است
(واهب) به امید من این مژده پلید آمد۱۲-۱۰-۲۰۱۲
صالحه وهاب واصلهالند
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
ګویند که عید آمد