X

آرشیف

یــــــــــــــاد بـهــــــــــار

 

یک زمان من هم  دیاری داشتم

در دیار خود بهاری داشتم

 

همهمۀ رود خروشان کوه

زمزمۀ جویباری  داشتم

 

دوخت سنبل ام  گیسو گسترده بود

سایۀ بید و چیناری داشتم

 

در سرود بلبلان  شهر باغ

بزم مست شهر یاری داشتم

 

عطر سوسن و گلابم  در بغل

ساغر می درکناری داشتم

 

تاج الماس  جوانی  ام به سر

با خوبرویان قراری داشتم

 

همنیشنی بودم در ده و شهر

هر کجا من اعتباری داشتم

 

باز بودم هر دری  در ده مرا

ده خود را اختیاری داشتم

 

پرسی ام با خنده(!)بهاری داشتي؟

هم بهارو و هم دیاری داشتم

 
 

شعر از: محمد یونس "عثمانی"

 
X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.