آرشیف

2014-12-12

دکتور محمد انور غوری

یادی از استادکاکر موسس فاکولتۀ ساینس پوهنتون کابل

 

یادی از استادکاکر موسس فاکولتۀ ساینس پوهنتون کابل

پوهاند دکتور عبدالغفارکاکر فرزند تاج محمد کاکر در سال 1293 ، در منطقهء شاه بازار ، کوچهء بامی زائی های شهرکندهار تولد گردیده ، تعلیمات ابتدائی را در مکتب گنج کندهار ، تحصیلات عالی را تاسویهء لیسانس در ترکیه ، سویه های ماستری و دکتورا را در انگلستان در رشتهء ریاضیات به پایان رساند . در ماه سرطان 1322 بحیث معلم دارالمعلین کابل مقرر شد و در سال 1325به حیث استاد ریاضی و موسس فاکولتۀ ساینس پوهنتون کابل تبدیلا تقرر حاصل کرد . از سال 1332 به بعد طی سالیانی صمت ریاست فاکولتۀ ساینس را عهده دار بود . او یکی از موسسین پوهنتون کابل و برای سالهای عضویت شورای عالی آن پوهنتون داشت .

استاد کاکر غرص فعالیت های اکادمیک و اشتراک در مجامع علمی و یا بحیث استاد مهمان ، در بیشتر از نیمی از کشورهای مختلف جهان سفر های داشته در سال 1357 به تقاعد سوق گردیده و بنا به اشد ضرورت تا سال 1364 در تدریس ریاضی در پوهنتون حضور داشته است . در جریان وظایف به مدارج رتب علمی را تا درجه پوهاند و بلند ترین رتبه دولتی ( رتبه اول ) نایل امده بود . در اثر فعالیت و شایسته گی در اجرای وظایف و تدریس فعال چندین بار به اخذ تقدیر نامه ها و تحسین مورد تقدیر قرار گرفته .
استاد در سال 1364 در یک تصادم ترافیکی زخمی شد و جهت تداوی به هندستان اعزام گردید . بعد از مدتی در تابستان همان سال در هند داعی اجل را لبیک گفت ، جنازه ایشان به کابل انتقال یافت و در منطقه سپین کلی شهر کابل دفن گردید . استاد دارای آثار علمی زیادی می باشد ( کتب ، ر سالات و مقالات علمی ) .
شخصیت استاد : خوشخوی ، دقیق ، بی تعصب ، باقضاوت ، حقشناس، بی تکلف ، حاضرجواب ، بذله گوی ، عاشق ریاضیات و دوست صمیمی شاگردان لایق بود. او هرگز متکبر نبود ، با تمام مردمی که در امور زندگی اش به نوعی سرو کار داشت از قبیل نانوای ، سبزی فروش ، خوراکه فروش ، گلکار ، برقی ، نلدوان ، بوت دوز ، سنگکش ، خشت مال و غیره ، دوستی دایمی و صمیمیت عجیبی داشت . شاگردانش رئیس ، وزیر ، صدر اعظم و حتی رئیس جمهور شدند . هنگام گفتگوی تیلفونی با شاگردان قبلی اش ، اصطلاحات مدیر بچیم ، رئیس بچیم ، معین بچیم و وزیر بچیم بار بار از وی شنیده می شد.
یکی از روزها در یک ناحیۀ شاروالی جهت اجرای کاری با چند ورق در دست مراجعه می کند ، رئیس ناحیه اورا نمی شناسد و برایش می گوید که اوراق دست داشته اش باید نزد وکیل گذر مربوط مهر و امضا گردد ، استاد می پرسد وکیل گذر کجاست؟ رئیس ناحیه با عصبانیت جواب می دهد که مره چه که دکجاست ، برو از کدام کوچه و یا پس کوچه پیدایش کن . استاد نزدیک می شود و گوش رئیس را محکم میگیرد و با خشم می گوید که« او بچه! مه هفده سال می شود که رتبه اول هستم اما تو هفده سال دیگه عمر نداری» .رئیس فوری او را می شناسد و با شرمندگی دست هایش را می بوسد و با عذر خواهی و احترام کارش را اجرا می کند .