آرشیف

2014-11-17

عزیزه عنایت

گــــذری در کوچه باغ عروض !

هویداست که افغانستان  عزیزدر این مدت بیشتر ازسه دهه جنگ خسارات زیادی را متحمل  شده , داشته هـا و اندوخته های خویشرا ازدست  داده. این جنگ تحمیلی روی تمام  مسایل  اقتصادی ,اجتمــاعی, سیـا ســـی وفرهنگی کشور  اثرات خویش را گذاشت  که وطن  محبوب مان را به یک ویــرانه  ی مبـــد ل  نموده و درردیف فقیر تــــرین کشور های جهان قـــرارداد. که دراین حا لت  مــردم  شریف و ستم د یده  افغا نستــــا ن از کشوری به کشوری  آواره و سر گردان  شدند و بیشترین  رنج و حقارت های دیگران را تحمل کردنـد کـه تاریخ  شاهد آن است و یکی از نمونه های آن  اعدام مهاجرین ستم کشیده درکشور ایران که تعــداد زیــــاد ی از آنا ن بخاطر پیدا کردن شغل و نفقه فا میل  از وطن عزیز سفر کرده و عازم آن کشــور گردیــده اند کـــــه از برخورد  ظالما نه  حکومت  دیکتا تور ایران  معلوم است بعضی از این آواره گان بیگناه و به بهـانه هــای مختلف دستگیر و راهی زندان ها شده اند  و یا تعداد آنان اسیر دشمنان مافیائی شده بجبر مـورد سوء استفـاده قرار گرفته اند که مانند اطفال یتیم و بی سر پرست  هرکس به نوعی بالای  این مردم بیچاره ظلم روا میدارد و آن عده ء که  بشکل نسبی در این مدت توانستند با زندگی های بخور و نمیر شبا روز خویش را دور از این
    زد و بندها سپری کردند و تا حدودی درداخل ویا کشورهای میزبان امکانات برای شان میسرشدکه بتربیت اطفال خویش بپر دازند. که خوشبختانه با وجود  این گیر و دار در تلاطم زندگی  و آشــو ب های جنگ خانما ن سوز یک  تعــــدا د اطفـــال  کـــه در ایــن دوره چــه در داخـــل افغانستان و یــا بیـــرون از افغــا نستان  متــــولد و بزرگ شده ا نـــــد   بسیار با استعــداد , ذکی و با هــوش  بــزرگ شده انـــد که اکثــریت شان با سعی و تلا ش
   جای پائئ برای خویش در جامعه ی جنگ زده وطن عزیز پیدا کرده اند که در این جمع عده ی هم روبه شعـــر و شا عری آورده اند که بعضا ًاز طریق رسانه های جمعی , سایت های انترنتی اشعاراین  نوجوانان  د یــده و شنیده میشود که قابل وصف و با عث افتخار وطن و آینده کشور عزیز ما است  وهمچنــــان به غنـــا منـــــدی   ادبیات  کهن و پربار این سر زمین ادبا  بیشتر از پیش افـــزوده میشود .ولی عده ی از این  جوانان که دست به سرایش شعر میزنند به معلومات بیشتری ضرورت دارند که روی این ملحوظ خواستم تا حد امکان معـلوماتی را درمورد علوم و فن شعر خدمت  عزیزان  ارایه نمایم  تا  رهروان تازه گام بتوانند از آن مستفید شوند .
 

در سرودن شعر دو چیز حتمی و لازمی است :

  ———————————————-

  اول : قریحــه

  دوم: معلومات در باره ء علومیکه  متعلق به شعر است .

  قریحه  عبارت از استعدادیست که خداوند  عالم آنرا در بعضی اشخاص به ود یعه  گذاشته . قریحه  مو هبـــت و اعطای باری تعالی است و به کسب میسر  نمیگردد. اما علم شعر کسبی است  و شخص میتواند  علم شعر را از راه  تعلیم و تعلم  بیاموزد و آنرا فرا گیرد .
  علومیکه  تعلق  به شعر دارد  بر حسب آتی است
  1/ علم عروض
  2/ قافیه
  3/ بدیع
  4/ بیان
  5/ معانی
   با دانستن  این پنج  علم و با بکار انداختن  قریحه  شخص میتواند  شعر بگوید  و در این راه  پیش برود .
   اینک به شرح مباحث میپردازیم .
   1/ علم عروض  عبارت از وزن شعر است  که  شعر عروضی با ید مطابق  اصول فن در قید وزن بیاید چون شعر کلام موزن است لهذا با ید وزن در شعر رعایت گردد و در ابتداد واعظ  این علم( خلیل بن احمـد است  که این شخص  وزن شعررا  مطابق  قواید در پانزده  بحر وضع نمود و برای آن الفاظی  تعین کــــرد که آن الفاظ را اصول افا عیل مینا مند  این الفاظ ده لفظ است  که دوی آن پنج حرفی  و هشت لفظ دیــگران هفت حرفی میبا شد . و با ید علاوه نمایم  که عروض نام قدیم مکه را هم گویند که (خلیل بن احمد) بـــــرای این علوم  همین نام را برگزید  و بعد ها یک بحر دیگر را ( ابوالحسن اخفش) و سه بحر دیگر را  علمــا ی جهان بر آن افزودند که مجموعاً علم عروض دارای نزده  بحر است  و اینک طور نمونه تعداد  معد ود از نامهای  آنـــرا ذیلاً تحریر مید ارم
1/ وافر
2/ کامل
3/ هزج
4/ طویل و مدید
5/ متقارب
وهمچنان  مثال های  پنج حرفی و هفت  حرفی این الفاظ را  که شعر مطابق به اصول  دریکی ازاین رکن هــا قرار بگیرد جهت معلومات بیشتر ارایه میدارم .
پنج حرفی:   وزن ( فعولن) نام بحر  متقارب – – –  وزن(  فا علن  ) نام بحر,  متدارک هفت حرفی : وزن ( مفاعیلن )نام بحر هزج – – – – وزن ( مستعفلن) نام بحر,   رجز
مثال تقطیع شعربه پنج حرفی :  شعر: به بحری تقارب تقرب نمای
تقطیع –  به  بحر ی—  تقارب   —  تقرب — نمای . که در کلمه   به ( ه ) حذ ف میشود
وزن –   فعولن    —  فعولن — فعول  — فعول    این وزن را بحــر متقارب  ناقص  گویند
 
تقطیع شعر به هفت حرفی :  شعر :هزج بحر لطیف و آب دار است .
تقطیع :    هزج بحری  —-  لطیف وآب  —-  دار است
وزن :      مفا عیلن —- مفا عیلن    —- مفا عیل.  که این  وزن را  هزج ناقص مینماند  
شعــــر: وصال او ز عمر جاویدان  به
تقطیع  : وصا لی او —-  زعمری جا —-  ویدان به
وزن  :  مفاعیلن     —- مفا عیلن     —- مفا عیلن .  این وزن را هزج سا لم  گویند
مثال دیگر شعر:
بیـا که قصـر امل سخت سست  بنیا د است 
بیـــار بــاده که بنــیاد عمر بــر با د  است
 تقطیع : بیا که قص —- رامــل سخ —- ت سست بن —– یا د ست  
وزن :  مفا عیلن     —- فعلاتن      —- مفا علن      —-  فعلات   . این وزن را  بحر مجتث مینماند. درقسمت  تقطیع اشعار در مقالات بعدی  به بحث خواهیم پرداخت  و اکنون  در مورد قا فیه  فشرده  معلوماتی رانظر به اصول پنج گانه شعر به آن عده از جوانان  که  میخواهند درعرصه  شعر معلومات حاصل کنند  ارایه مــیدارم .

قا فیــه:

 قا فیه عبارت از چند حرف معینی است  که آنرا در اخیر مصراع  یا اخیرهر بیت در الفاظ مختلفه مکرر مــی آورند و حرف مذ کور در مطالع قصیده, غزل , رباعی  قطعه در  اخیر هر بیت واقع میشودودر مثنوی دراخیر هر مصرع قرار میگیرد.

عیوب  قافیه

اول انکه: یک جا ساکن ویک جا متحرک آید چنانچه در این بیت
حریــم یـــار کجا و منی خــراب  کجـا     سراغ یار بگیرم  زکی و تــــا بکجــا ؟     
 واین را غلو نماند واگر حرف وصل را  جای ساکن وجای متحرک آرند آنرا تدی گویند و سکاکی آنرا دروقتی که مخل وزن شود عیب میدانند و دیگر از حرف قافیه ا ختلاف ( روی ) است  واین عیب اثنا در شعر جــواز ندارد گر چه بعضی این نوع را جایز دانسته اند که ( روی)  دریک جا حـــرف (فارسی ) ویک جـــــا عــربی باشد یا قریب المخرج  باشد مثل   رب – چپ — شک —  سک — غیاث و داس . اما عده ء بر آنند که ایــن نیز جواز ندارد و این را اکفا  گویند  .
روی اصل قا فیه است  بدون روی  مستحق نمی شود هشت حرف بروی ملحق میگردد چار قبل از روی مـی آ ید و چار بعد از روی واقع میشود  چار حرفیکه  قبل از روی واقع میشود  عبارت اند ازرفع, قید,  تا سیس  و  و دخیل  است  و چهار حرف که بعد از روی می آید.  وصل , خروج, مزید و نایره ( نور دهنده )ردف باالکسر عبارت  از الف و یا (و) ساکن که بی فا صله قبل از روی می آید .

فن  بد یع :

کلمه ی بد یع در لغت  بمعنی  چیزی  تازه  ونو ظهوراست  و در اصطلاح ادبی عبارتیست  از آرایش سخــن  فصیح و بلیغ خواه نظم با شد  وخواه نثر. موضــوع علم بدیع . اموری را که  موجــب  زیـنت  وآرایش  کلام میشود  محسنات  و صنایع بدیع می نماند  مانند جناس , سجح , ترصیع و امثال آن . صنا یع کلام که به بدیع تعلق میگیرد دو نوع است  یکی صنایع معنوی  و دیگر صنایع لفظی  و اکنون  بـــــه تعریف  صنا یع لفظی  میپردازیم .
اول: صنا یع لفظی : تجنیس  یا جناس آنست که گوینده  یا نو یسنده  د ر سخن خود کلمات هم جنس بیاورد که در ظاهر به یک دیگر  شبی و در معنی  مختلف با شد . مثـــا ل
برادر که در بنــد خــو یش اســـت  **********   نــه برا در و نــه خویــش است
در اینجا خویش اول بمعنی خود و خویش ثانی  به معنی خویشاوند است .
جناس نه قسم است :
1/  جناس تـــام
جناس تام آنست  که الفاظ متجانس  در گفتن  و نوشتن  یعنی حروف و حرکات  یکی  و فقط در معنی فرق داشته با شد  مثلاً      بــا د یـه – – – بـــا دیـــه ,   که بادیه ی اول بمعنی دشت و بادیه ی دوم بمعنی ظروف که در آن  آب ویا شیر میریزند.
2/ جناس ناقص آنســت که ارکان  جناس در حروف یک و در حرکت مختلف باشد  مثلاً  گؤزیده – گزید ه وهمچنان   قمــری  ویا قمـــری واینک  مثال شعر آن  :
       فغان از آن دوسیه زلف که غمز کان که همی- – – – – بــد ین زره بـبـری و بـدان زره بـبـری .
3/ جناس زاهد آنست که  یکی از کلمات  متجانس را حرفی بر دیگری زیاد با شد  مثل طاعت  و اطا عــت صاف و مصاف  تا ب و عتاب
4/ جناس ظاهر آنست که در اخیر  کلمه  یک حرف زیاد شود  مثل نام – نامه   خام – خامه   جام – جامه
5/ جناس مرکب : آنست  که یک رکن  جناس  بسیط و یک رکن  دیگر آن مرکب باشد مثل این شعر ذیـــل
      (( هر خمی از زلف پریشان تو زنــدان  دلســـت  – – –  تا نگو ئی که اسیران کمندء  تو کمــند ))
6/ جناس مطرف آنست  که دو رکن جناس فقط در حرف  اخیر مختلف با شد مانند آزاد – آزار— یاد ویار
7/ جناس خط یا مفا صل آنست  که ارکان  جناس  در کتابت  یکی و در تلفظ  و نقطه گذاری  مختلف با شـد
ما ننـــد : بیمــار  و تیمــار —- پیـــــر و شیـــر.
8/ جناس لفظ آنست  که متجانس  در تلفظ یکی  و در کتابت   مختلف با شد .
ما ننـــد :  خــوار  و خـار  —  خوا ســت و خا ســــت
9/ جناس  مکرر آنســــت که دورکن  جناس  را در اخیر  نثر و یا در اخیر  ابیات  پهلوی  هم آورده  باشند
مثل : در مجلس و بزم شما  رود و سرود  است . و یا — کی گمان بردم که داری  کینه و پیکار کار.

قلــــوب و یا مقلــوب :

      ———————–
این صنعت هم  توابع جناس است  و بعضی آنرا  جناس  قلب  از اقسام  تجنیس  شمرده اند  قلب در لغـــت  بمعنی واژگون کردن است  ( سر چپه ) و در فن  بدیع آورد ن الفاظی  است که  حروف آنها مقلوب یک دیگربا شذد . ما نند  کلمات  شاعر —  شارع – رقیب  و قریب  — رحیم و  حریم  و نوع دیگر از صنعت مقلـو ب آنست  که تمام  جمله ء  نثر یا نظم  طوری ترکیب شده با شد  که چون از حرف  اولی  به اخیر یا از اخیـــــر به او ل خوانده شود هردو یکی با شند  و این  نوع را قلب کامل  و یا قلب مستوی میگو یند .
ما ننــــد :  شکــــر بترازوی وزارت بر کـــش. که این جمله از هر دو طرف که  خوانده شود  عین  معنی را میدهد.
اقســــــام شعـــــر ! 
غزل, رباعی, مثنوی, قصیده , مستزاد, ملمع ,قطعه ,تشبیب ,ترجیح بند , ترکیب بند, تضمیــن , مخمــــــس و شعرغیر عـــروضی . که البته در آینده  درقسمت   نوع اشعار  متذ کربه بحث خواهیم پرداخت واکنون  به نوشته خویش خاتمه میدهم .  تا  ادامه مطلب  .
بااحترام
عزیزه عنایت  22/4/2010

 

بخش دوم  در کوچه با غ عروض!

 
چندی قبل در مورد علم عروض وبعضی از ضرورت های علم شعری طی مقـاله ی برای خوانند گان محترم و مخصوصا ً جوانانیکه تازه به شعروشاعری رو آورده انــد معلوماتی ارایه  کرده بودم که نسبت سفرم  به وطن عزیزمان افغانستان  در این مـدت بیشتر از یک ماه نتوانستم  بــه ادامه ی مطلب  بپــردازم و اکنون که بعد از زیـــارت وطن  دوستداشنی مان دوباره  با خاطره های تلخ و شیرین آن بر گشته ام و در اثــر تقاضا های هموطنانم چه در داخل کشور ویا خارج, از طریق ایمیل هـای  دوستــداران شعر, خواستم بسلسله ی همان  معلومات قبلی خدمت شما خوانند گـان عزیــز و گرامی به توضیحات بیشتر آن بپردازم .
در بحث قبلی گفتیم که علم عروض دارای نزده بحر است که نامهای پنج بحرآنرا تذ کــر داده بودم و اینک نام پنج بحر دیگر را بسلسله ی آن نیز ذکر میکنم .
6- مشاکل
7- سریع
8- مضارع
9- متدارک
10- خفیف
و حال بطور نمونه  به تقطیع شعر در یکی از این بحر ها بنا م( سریع ) میپردازم .

 

شعر :

سا یه ء خورشید بر آهو گرفت
تقطیع  :  سا یه خور— شیدبرا — هو گرفت  (ه) حذف میشود
وزن:   مفتعلن     — مفتعلن — فاعلات
که البته به همین سلسله  در قسمت نامهای 9 – بحر دیگر در بحث های بعدی  یکی پی دیگری خواهیم پرداخت. و همچنان در مورد انواع و اقسام شعر در قسمت اخیر مطلب  روشنی انداخته بودم کـه باز هم جهت معلومات  باردیگربه معرفی اقسام شعر میپردازیم که عبارت از : غزل, مثنوی,قصیده, شعر مستزاد,ملمع,قطعه,ترجیح بند,تـــــرکیب بند,مخمس,تضمــین, رباعی , شعر مربع, دوبیتی و اشعار غیر عروضی. اینک به تفصیل آن میپردازیم .
 

اول : غزل –

در اصطلاح شعرای جهان  فارسی اشعاریست  که بریک وزن و قا فیــــــه با مطلع که بین 5 تا 12 بیت با شد و یا گاهی بیشتر از آن تا حدود 15 و 16 بیت نیزمیباشد کلمه غزل دراصل لغت بمعنی حدیث عشق و عاشقی است  وچون این نوع شعربیشتر مشتمل بر سخنان  عاشقانه است آنرا غزل نامیده اند .در غزل سرایی حدیث مفاضله شرط نیست بلکه ممکن است  متضمن  مضامین  اخلاقی , موضوع حکمت و معرفت نیز باشد. غزل هر قدر لطیف و پر سوزتر با شد مطبوع ترو گیرنده تر است دومصراع اول غزل مطلع و دو مصراع اخیر غزل  را مقطع گویند که شاعر در آن تخلص خود را ذکر میکند.
 

دوم: مثنوی — 

نوع ا شعاریست  دروزن یکی اما هربیت آن دارای قافیه  مستقل با شد چون هـر بیت  مستلزم دوقا فیه  مستقل یا هر دو مصرع های  ابیات مقفی آنرا  مثنوی نامند که کلمه ء مثنــوی بمعنی ( دو تا ) است  ابیات مثنوی محدود نیست و بدین سبب این نوع شعر را اکثراً برای ساختن تواریخ وبعضی افسانه های طولانی  بکار میبرند. مثنوی سازی از قرن سوم و چهارم  هجری آغاز شده.اما خوشترین وزن های مثنو ی همان است که در نظم های شاهنامهء فردوسی, حدیقهء ثنا ئی,  مثنوی معنوی حضرت مولانای بلخ با ستان و خمسه ء نظامی بکار رفته است .
اینک  مثال مثنوی در شعر فردوسی
( جهان را  نبا ید سپردن به بد ***  که بر بد کنش بیگمـان بد رسد )
وزن شعر : فعولن – فعولن – فعولن – فعول – که بحر غیر سالم  متقارب میبا شد  ولی  متوجه با ید با شیم که  حرف ( ه ) در تقطیع حذف میشود .
 

سوم : ربا عی:

که آنرا ترانه و دوبیتی هم میگویــــند  دارای  دوبیت  میبا شد .قا فیه هـــا در هــر دو مصــرع هـــای  بیــت اول ومصــرع چهـــارم رعـایـت شـــده  بـــروزن مخـصــوص (ولاهول والله قوت الابلا ) میبا شد.  رباعی از مخترعات  شعرای فارسی است که  عرب هـا نیز تقلید کرده اند. مثا ل ربا عی :
( در چشم من آمد  آن سهی سرو بلنــد ** بربود دلم ز دست و در پــای فگــند )
( این دیده ء شوخ میبرد,د ل به کمنـــد ** خواهی که به کس دل ندهی دیده ببند)
چهارم : دو بیتی : عبارت  است از دو بیت که در قا فیه بندی  با رباعی یکی اما در وزن  بــا آن  مختلف است  مثال دو بیتی :
دلی عا شق به پیغــامی بسازد ** خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشـم تو کا فیست ** ریاضت کش به بادامی بسازد
 

پنجــــم  :شعر مستــزاد :

مستزاد آنست که در اخیرهر مصرع های رباعی یا غزل و یا قطعه  و امثال آن  جمله کوتــــا از نوع نثر مسبح بیافزایند که در معنی بآن مصرع ها مربوط با شد اما از وزن  اصلی شعـــــر خارج و زاید نباشد و به همین سبب آن نوع شعر را مستزاد نامیده اند. مثال شعر مستزاد :
(( گیرم که بمال وزر کسی قارون شد *** مرگ است ز پی))
(( یاآنکه به علم و دانش افلاطون شـد*** کوحـا صــل وی  ))
(( اندوخته ام زکف همه بیرو ن شــــد*** کو نا له ی نــی  ))
((نا د یده چه دانی که دلم پـــرخون شد *** کو سا غـر می  ))
 

ششم : شعر ملمع

لعمه  بمعنی پاره ی از گیاه خشک شده و باقی تر با شد و یا بخشی از صفحه ی کاغذ  کــــــــه یک قسمتی آن درخشان و قسمت دیگر ان تاریک  ومکدر با شد . پس کلمه  ملمع چیزیـست  که از دو بخش ممتاز ترکیب  شده با شد و عبارت از ( د لق ملمع بمعنی  جــامه ی درویشان ) کـه رقعه رقعه با هم دو خته شده با شد و یا اسپ ملمع ( اسپ ابرش ) که خال های مخالف رنــــگ اصلی خود داشته با شد و در اصطلاح شعر  ملمع آنست  که شا عر فارسی و عربی را در نظم به هم آمیخته با شد چنانچه  یک  مصراع فارسی  و یک مصراع  عربی و یا چند بیت رافارسی و یک بیت را عربی بگو ید .
 
مثـــا ل شعر  ملمع :  در این بیت حضرت حافظ شیرازی
( الایــا ایها الســاقی ادرکاساً ونــاولهــا **** که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ) واکنون میخواهم در مورد ( مطلع و مقطع ) کمی روشنی بیاندازم بیت اول غزل و قصیده را در اصطلاح  شعرا مطلع و  بیت اخیررا  مقطع می نامند. مطلع در اصل  لغت بمعنی برآمدن  و یا جای برآمدن است چنانچه  میگــو یند مطلع آفتـا ب یعنی نقطه ی که از آن آفتاب  طلوع میکندو کلمه ی مقطع در اصل  بمعنی جای برش و یــــا جای  قطع کردن  است  گاهی  مطلع و مقطع بمعنی آغاز و انجام  سخن بکار  میرود خا سخن نظم با شـــد و یا نثــر و همچنان  گویند که مطلع ســرپوش سخن است و سفــارش  میکنــند که  مطلع در لفظ و معنی  بسیار مطبوع , دلنشین, جذاب با ید با شد تا در روح شنونده  تولیــــــــد رغبت و نشا ط کند این امر را در اصطلاح  شعر حسن مطلع وحسن  ابداء میگویند وهمچنان در انتخاب لفظ ومعنی مقطع باید دقت وحسن سلیقه بکــار برده شود تــا اشعار به لفظ فصیح  و معنــی لطیف ختــم شود و این صنعت را به اصطلاح حسن مقطع  و حسن اختتام  نیز گویند و هر دو را جز صنایع بد یع شما رند .
 
بااحترام
عزیزه عنایت
19/6/2010
ادامه دارد…….
 
 

قسمت سوم  در کوچه با غ عروض !

      
   بسلسله ی  نگارش  قسمت ( او ل و دوم )درمـــورد عـــروض وتعـــریف   انواع شعر فارسی دری و اسمای عروض که در قسمت های اول و دوم ازده بحر نام بردیم واینک نام های بحور دیگررا نیز تذکر میدهم که عبارت اند از : رجز , بسیط , مجتث , قریب , دگر ,رمل , منسرح , مقتضب و جدید . بطور مثال تقطیع شعر در بحر رجز سالم :
( مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الا که من )

تقطیع :

مرغان وما     هی دروطن       آسوده اند     الا که من  —  نا گفته نماند  کــــه در کلمه ء الا که من  حرف(ه) حذف نمیشود .
مستفعلن        مستفعلن            مستفعلن      مستفعلن
مثال دیگری در بحر رمــل  :
شعر : ( ساقی ازآن شیشیه ء منصور دم ** در رگ و در ریشهء من صور دم )

تقطیع :

ساقی از     آن شیشه       منصور دم مفتعلن        مفتعلن         فا عیلات
واینک بد نباله ی معرفی اقسام شعر  میپردازم.

قصیــده :

نوع اشعاریست بریک وزن و قا فــیه  بــا مطلع و مقطع  در بــاره مــوضوع و مقصـــود معین  از قبیل مدح شاه  , تهنیت , مراسم عید , فتح نامه ,جنگ ,مرثیه و مسایــل دیگر اجتماعی , عرفانی  و امثال آن سا خته میشود و شماره  ابیاتش حد متوسط بین 20 تا 70 و 80 بیت  و یا بیشتر ازآن  تا حدودی 150 بیت و افــزونــتر نیز گفتـــه اند در قصیده سرایی شعرا بیشتر متوجه اشخاص و مقصود های معین قسمیکه در بالا ذکر کردیم میبا شند از آنروآن را قصیده بمعنی مقصود  نامیده اند که ماخوذ از قصیده بمعنی توجه وروی کردن به کسی و یا چیزی میبا شد
قصیده دارای  تشبیب و گریز نیز میبا شد .

تشبیب :

در اصطلاح  شعر قسمت اول  قصیده را  میگویند که آن عبارت ازمقدمه ء اســت که درذکر محاسن محبو ب وحکایت حال عاشق و یا وصف مناظر طبیعی از قبیل بهار,خزان طلوع, غروب آفتاب ,ماه , ستاره گان, د ریا و امثال آن  میباشد که نسبت لطیف بودن وبیــا ن گرم و گیرانیروی ذوق و تخیل شاعرانه که در مقدمه به اصل مقصود از قبیل مدح و ستا یـش و نظایرآن پرداخته با شد .
   پس تشبیب در حقیقت پیش آهنگ قصیده , پیریزی و زمینه سازی شاعرانه است کــــــه برای بیان مقصود بکار میبرند .  تشبیب قصیده را در اصطلاح  تشبیب تغزل نیز میگویند و آن بخش از قصیده را که بمدح و یا مقصود دیگر  انتقال یافته و گریز زده با شد حســن تخلص  و  حسن خروج مینماند .

شعر تضمین :

تضمین آنست که شاعر در ضمن اشعار خود یک مصر ع و یا یکی د وبیــت را برسبیل تمثیل  و عاریت از شعرای دیگر بیاورند ولی با ذکر نام شاعرویا شهرت که معنی از ذکرنام با شـــد بطوریکه بوی سرقت ندهد . مثالی از شعر تضمین میاوریم که اصل بیت از محمد بن ابدو می با شد که یک بیت ابوطاهر خسروانی را تضمین نموده است .
(بیــاد جوانــی همی مــو یه دارم ***** بدین بیت ابوطا هـــــر خســروانی )
(جوانــی به بیهوده گی یاد دار م  **** در یغا جـــــوا نــی دریغا جــوا نی )
قطعه : نوع  ابیات است که بریک وزن و قا فیه میبا شد واز اول تا اخیر همه مربوط به یـک دیگر راجع به یک موضوع اخلاقی, حکایات شیرین , یامدح و هجوو امثال آن میبا شدومصرع  اول آن  با مصراع های دیگر  هم قافیه نمیبا شد . ابیات قطعه  حد اقل دو بیـت و حــــد اکثـــر  15 و16 بیت میـــبا شد و لیکن بر حسب ضــرورت تا حدود 30 و50 بیت نیــز شده میــتوا نـد
فرق قطعه با قصیده همان است که قطعه دارای مطلع نیست یعنی قا فیه را از اخیر بیـــت او ل آغاز کرده و در مصرع اول نیاورده با شند اما در قصیده شرط است  که دارای مطلع با شد. کلمه ء قطعه یک پاره ی از هر چیز است و چون این نوع شعر پاره ی از ابیات است آنــــــرا قطعه نا میده اند.
مثال قطعه :
( دوست مشمــار آنکه  در نعمـت زند ****** لاف مردی و برادر خوانــده گی )
( دوست آن با شدکه گیرددست دوست ****** در پریشان حالی و در ما نده گی )

شعــــــر مربع :

آنست که شاعر  چهار مصراع بگو ید که چون از دو طرف درازا و پهنا یعنی عرض و طول خوانده شود لفظ و معنی یکی با شد .
مثــا ل شعر مربع:
بجانت      نگارا       که  داری        وفــا
نگارا      وفاکن        بدل            بی جفا
که داری   بد ل        دوست تر      مرمرا
وفا        بی جفا      مرمرا           خوشترا
وزن شعــــر : بحر متقارب غیر سالم  فعولن     فعولن    فعولن    فعول
     ترجیح  بنــد و ترکیب بند  :
آنست که از چند قسمت  اشعار  مختلف  تشکیل شده با شد که همه در وزن یکی و در قوافـــــی مختلف با شد  شرح : چنـــــد بیت بریک وزن و قا فیه بگویند و در پایان آن یک بیت  مقفی  بیاو رند که با ابیـــــا ت قبل در وزن  متحد و در قا فــیه  مخا لف با شد و همچنان این عمل را چند بارتکرار کنند بـــــه طوریکه در فواصل همه بخش  ها بیت منفرد آمده با شد . پس هر گاه  یک بیت را در فواصـــل عیناً تکرار کرده  با شند آن نوع شعر را ترجیح بند و بیت  فاصله را بند ترجیح گو یندو اگــــــرابیات فواصل با یکی دیگر فرق داشته با شد آن شعررا ترکیب بند و بیت فا صله را بند ترکیــب خوانند.
امیدوارم که علاقه مندان شعروادب  با خوانش این مطلب از نکات مهم  و محتوای آن مستفیــــد شده با شند . بااحترام
عزیزه عنایت
1/7/2010