آرشیف

2016-2-10

گل رحمان فراز

کوهین، خرمگس کوچه های فیروزکوه!

کوهین، خرمگس کوچه های فیروزکوه!

از رفیق شفیق و دوست روز های تنهایی ام نثار احمد کوهین خاطرات بسا بیاد ماندنی و غیر قابل فراموش دارم که در شرایط های دشوار از خود خودگذری های نشان داده و نفع رساندن به من را بر نفع شخصی اش ارجحیت داده است!
بین مان حکایت های خاطره انگیز و تمام ناشده زیاد وجود دارد و تبخیر حرارت جوش درد دل های مان هوای دوستی را وسعت بخشیده و صمیمیت خود باوری و اعتماد به یکدیگر را افزون داده است.
از زمان برقراری دوستی مان چند سالی می گذرد و در طول این چند سال وی را شخص جوان، جوانمرد، خود گذر، فروتن، یک سره،  صادق، کاکه، تلاش گر، لایق، شاعر، نویسنده، وطن دوست، بشردوست، غریب نواز، مهمان نواز، با شهامت، هدفدار، نجیب، پویا، یک طرفه، شق گر اما گاهی اوقات (ضدناک) یافتم!
ما هر دو (گل رحمان فراز و نثاراحمد کوهین) در بسیاری از موارد با آنکه دوستان صمیمی نسبت به یکدیگر بوده ایم، برخلاف  ایده همدیگر نظریه پردازی نموده ایم که در صورت آگاهی از راه راست و حق، من او را راهنمایی نمودم و او بر عکس من را.
اما خدا را شاکرم که تامین و برقراری دوستی مان طوری برقرار نشده است که موانع سر راه آزادی بیان و روش اندیشه پردازی شخصی مان گردد و گویا آزادی اندیشه مان تحت انحصار پیوند دوستی مان قرار گیرد.
زمانیکه ما هر دو با وجود شباهت دیدگاه و یا تفاوت اندیشه ی مان در موارد مختلف که در باره غور رقم می خورد، و اینکه ما نسبت به دیگران صاف و پوست کنده تر می گوییم و بیمی از کسی نداریم و یا اینکه ما حتی آینده ی نه چندان دور را مشاهده نمی کنیم از ما دلگیر و متنفر اند. اما تنفر و نفرت آنها برای ما اعرابی نمی تواند ایجاد نماید جز اینکه برای ما انگیزه کنجکاوی را افتخار بخشد.
کوهین به نزد من سقراط گونه زندگی می کند و همانند سقراط بزرگ ملقب به خرمگس کوچه های فیروزکوه است، اینکه این لقب را برای سقراط (سقراط خر مگس کوچه های آتن) به منظور آزادی اندیشه پردازی هایش داده بودند و نمی خواستند جمعیت فکر عام تر شود و هر کس بتواند درد دلش را برساند گپ عادی نبود و بر عقب اش راز ها نهفته بود و همان بود که قدر سقراط و اندیشه های ماندگار اش فقط بعد از مرگش جاویدانه شد و مخالفان را بر سوگ همیشگی نشاند. 
سقراط با حلقه ی فکری اش جهان را به لرزش در آورد و افکار اش را نه تنها برای آتن بلکه برای کلیه انسان های جهان ماندگار ساخت، او با حلقه های بالقوه ی فکری اش حماسه آفریده بود و مردم از اینکه تکامل وی را تحمل نمی توانستند، با او مخالفت را آغاز کردند.
در این روز ها رفیق کوهین از وضعیت صحی خوبی برخوردار نیست وقصد داشت تا تن سرمای زمستان را با آغوش گرمای خانواده سپری نماید اما وضع صحی و مریضی که عاید حالش گردیده بود، او را در تیر سفر و دوری از دیار فیروزکوه و دور از قصه های خنده دار دوستان و طبع خوشی های بچه ها برابر کرد و حالا برای تداوی و معالجه به کابل جابجا اش ساخته است که واقعیت غمگین مان ساخته است. 
پس، اگر می خواهید که آواز رسا و بی هراس غور و غوریان خفه نشود و عزیزترین فرزند این دیار از کنار وجود مان بی بهره نگردد، لطفاً بخاطر صحت مندی و صحت یاب شدن مجدد اش استدعای شفا از ایزد منان نمایید.