آرشیف

2014-11-27

گل رحمان فراز

کمونیست های صادق اما بی دین، مجاهدین مفسد اما دیندار

کمونیسم (Communism): یک ایدئولوژی است که می‌کوشد بر اساس مالکیت مشترک روش‌ها و ابزارهای تولید و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی ضد دولت‌گرایی فاقد طبقه‌ های اجتماعی را ترسیم کند که پیروان این ایدئولوژی را کمونیست میخوانند و یا بقول معروف کمونیست ها انسان های اند که سرمایه و مالکیت را برای هم نوعان خود مشترک و بطور مساوی میخواهند. امروزه و حتی در همان وقت، مردم افغانستان پیروان داخلی (افغانستان) این آیین را با کلمۀ کمونیست به تعبیر  کافر و بی دین تلقی میکردند. نفوذ این آیین فکری در افغانستان از زمان استعمار قشون سرخ منشا گرفته است که افراد تحصیل کرده و سخن فهم افغانستان به بهانه های تحصیل و یا هم ماموریت قبل از اشغال کرسی ریاست جمهوری برای آموزش وفاداری و خلوص نیت به روسیه و یا مناطق پیرو مکتب خانه های کارل مارکس، لنین و استالین برده می شدند و بعد از شست و شوی فکری، ایشان را برای رسیدن به قدرت و یا دفع قدرت متقابل کمک می نمودند. (از جملۀ همان رؤسای جمهور میتوان از ببرک کارمل یاد کرد که حتی خون عساکر کشته شدۀ روسی و افغانی خلقی و پرچمی را مقدس و قابل سجده خوانده بود)، در اوایل، نظام کمونیستی در افغانستان طرفدارانِ انگشت شمارِ داشت و یا هم هیچ نداشت (حتی افغان ها پسران شان را بخاطر از دست دادن دین شان از مکتب رفتن مانع می شدند برای اینکه قیودات وضح شده در مکتب نشان دهنده آزادی در پوشش و حذف سنت های مؤکد بود)، اما آهسته آهسته این روند به کلی تغییر کرد و آن عده جوانانِ که به اجبار برای عسکری توسط دولت آن زمان به آموزش و تعلیم برده میشدند، بعد از آموزش های حرفوی داخلی و خارجی حاضر به این بودند که از هر چیز دوری نمایند اما به اخلاص و عهد شان در مقابل وطن، وطن دوستی و حکومت شان، جان خویش را فدا کرده و صادقانه در راهش خدمت کنند. شنیدم که عسکر آن زمان با شکم گرسنه و با پول اندکِ که توسط دولت آن زمان برایشان پرداخت می شد، حاضر بود تا با دریافت یک جوره کفش نظامی، یک جوره یونیفورم نظامی، یک کلاشینکوف و چند شاجور مرمی توام با پرتلۀ گردنش در صفوف نیروهای ملی و امنیتی آن زمان تا آخرین قطرۀ خونش صادقانه ایستادگی کند. و یا امثال آن را میتوان به کارکرد های دشوارِ افراد استخباراتی امنیت ملی و جنائی آن زمان مثال زد، بقولِ یک شخص که در آن زمان به حیث عضو استخبارات کار میکرده است چنین میگوید که در آن زمان حتی در سرد ترین اوقات زمستان با برمۀ دست داشتۀ شان بر سوی خانه ها روان بودند تا دیوارِ خانۀ مشکوکِ را بمکند و ببینند که گپ از چه قرار است. هیچکس سندی در دست ندارد که کمونیست های افغانی جای را غصب کرده باشند و یا زندگی پاریسی برایشان در افغانستان ساخته باشند. اگثریت قریب به اتفاق بقایای کمونستانِ افغانستان را در حالِ حاضر، مامورین و یا مدیران فوق العاده مجرب و کار فهم وزارت خانه ها و ادارات دیگر دولتی تشکیل میدهد که زندگی بخور و نمیر را دارا میباشند و معاش شان کفایت کنندۀ تقریبی ضروریات و نیاز های زندگی شان است.
بنظرم نکتۀ ضعف که کمونیست های افغانستانی به آن مواجه بوده اند این بوده است که در رابطه به مسائل دینی آنچه را که به دل داشته بودند، به زبان خویش نیز حین همان را ارایه کردند و بر اذهان عامه و یا پذیرش عمل کرد شان در در اذهان عامه جستجو نکرده بودند. (مثلاً، فعلاً درک کرده اند که هرگاه بجای گفتن کلمۀ حورا، به گفتن کلمۀ الله می پرداختند، به یقین به نفع و فلاح خودشان بود) اما یکبارگی دنبال نقد و استهزای دین را گرفتند که این روشِ شان دال بر این شد تا مردم دیندار و مذهبی افغانستان از قافلۀ کمونیستان خود را دور ساخته و علیۀ شان شورش ها را از نهضت جوانان مسلمان (در اوایل بین چند دانشجو روحانی دانشگاه که بعد انکشاف یافت) شروع نمایند. این است که بعضی ها وقتیکه سخن از کمونیست بوجود می آید، ایشان را بدون مکث، بی دین خطاب می کنند و استدلال شان به استهزا گرفتن اوامر الهی توسط کمونیستان دورۀ آن وقت است اما صداقت شان را کتمان نکرده و آنرا داشتۀ مثبت کمونیستان میدانند که جلو تر از نداشتۀ شان آورده اند.
جهاد یکی از مقدس ترین کلماتِ است که در دین مبین اسلام برایش جایگاۀ والایی اختصاص داده شده است و بر اجرا کنندگان این امر کلمۀ (مجاهد) استفاده میگردد. افغانستان کشوریست که بلند ترین آمار شهادت را بخاطر دفاع از دین، ناموس، عزت، اموال و وطن در مقابله و رو در رویی با اشغال گران این کشور داشته است. که بهترین نمونه اش جنگ، مقاومت و شکست موسس آیین و ایدئولوژی کمونیستی و یا مکتب خانۀ لنین در این سرزمین است که خوشبختانه و با کمال میل و رضایت کامل، مردم این سرزمین از وحدت افغان های دلیر و خصوصاً از اتحاد و وحدت بین مجاهدین تقدیر و سپاسگزاری می نمایند. برای ما نسلِ جوان هم نیز یک افتخار تاریخی است و به اندیشۀ جهاد و مقاومت مجاهدین این سرزمین در هر سوی دنیا که برویم میتوانیم مفتخرانه منحیث شعارِ افتخاری مان استفاده کنیم.
اما، با شکست و فرو پاشی کلی قطعات محدود اتحادیۀ جماهیر شوروی دیدیم که مجاهدین ما دست به اشغالِ و غصب زمین های فرمایشی برای ساختن منزل های نمایشی، کسب قدرت سیاسی، کسب برتری قومی، کسب ثروت، کسب نیروی دولتی، مجبور سازی فامیل های غریب برای ازدواج با دختر های زیبا روی شان، عامل اصلی ویرانگی کابل و ولایات دیگر، سازمان دهی قتل های هم سنگرانِ دورۀ جهاد شان با روس ها به روش رقابتی، بچه بازی ها، اختلافات ذات البینی، ایجاد گروه های مسلح غیر مسئول، راه گیری ها، زورگویی، تجزیه طلبی افغانستان، ایجاد موانع به مناطق، مسدود سرک های، جمع آوری اجباری غنایم در بعضی حالات….! دست به هرگونه کار های خلاف زدند که انسان به خود حتی این جرئت را داده نمی تواند که بگوید اینکه جهاد چه بود و این چه است. این سوال را همیشه باید از خود پرسید که آیا هنگامیکه مجاهدین محترم علیه اشغال نامردانۀ روسیه جهاد می کردند، کی به پاکستان کمک میکرد؟ و چرا پاکستان به اکمال مجاهدین می پرداخت؟ به حتم به این نظر میرسیم که امریکاهی پشتِ پرده وجود داشت و میخواست قدرت تقریباً شکست ناپذیر روسیه (ابر قدرت سابق) را با کشتار ها و منطقه ویرانی های افغانستانی ها از زانو در آورد و در مقابل پول و کمک مخفیانۀ خویش به نحوی به آیندۀ افغانستان نشان دهد که آمدن شان در این سرزمین همچو نیروهای قشون سرخ بخاطر اشغال نه بلکه به خاطر ثبات سازی، تامین امنیت، ارتقای ظرفیت های تعلیم، آموزش نظامی….وغیره است که اکثریت پروژه هایشان حیاتی به حساب نمی آید. (هرگاه بخواهیم مکروریان های ساخته شدۀ دورۀ اشغال روسیه را به پروژه های تطبیق شدۀ چهل و دو کشور دوست مقایسه کنیم، اصلا قابل مقایسه نیست) و با مقایسه در میابیم که از پروژه های روس ها می شده تا منافع دراز مدت را ببریم تا از امریکایی ها. یک عده افراد کاربردِ کلمۀ مفسد را برای این به عدۀ مجاهدین نسبت میدهند که فاعل افعال فوق الذکر بوده اند.
فلهذا، بعد از خوانش و درکِ کلیه موارد فوق، انتخاب بر دست شما است که بنا به دلایل فوق آیا میپذیرید که گفتۀ عدۀ کسان اینکه میگویند "کمونیست ها صادق اما بی دین و مجاهدین مفسد اما دین دار" درست است یا خیر؟ انتخاب در دست خودتان است و دلایل به سادگی بیان گردیده است.

با حرمت
گل رحمان فراز