X

آرشیف

 

سی و اندی در دیار ما ست جنگ

عر صه را در زند گی کر دست تنگ

اندرین دورا ن جنو ن است حکمران

ا شک و خون دز صبح و شا می ما بحوان

نو نوای بد بود برگو شدار

کهنه دارد رو حی خلقی انحصار

آن چرا غ معر فت کردند حموش

از حقیقت بسته دا رند چشم گو ش

ظلمت شب رفته تا دا مان ماه

روز را در پی همی دا رد سیا ه

سنگر ی پنداررا بشکسته اند

کوه غم را در نگا ها بسته اند

اسپ بحت را دگران دا رند عنا ن

خود سوا ر با د با شند سر گران

کر ده اند تبعیض را کشت روان

جنگ با شد زان ثمر آن خاکدان

بار جهل است قدرت بیچون خلق

زان بود حز یان به او پندار و دلق

در گذر گاه جنون فتنه گا ن

خطی سر خی حا دثه با شد نشان

خون ریزند از تنی فو لاد ها

اشک شیشه رقض دارد در هوا

جهل گشته پیر کا ر روز گا ر

او بر ارد از دمی مر دم د مار

ره بسو ی اوج گیرند با جنون

سر و اذادی نما یند سر نگو ن

رفعت افکار را گر دن زدند

پا ی عقل را بر لجی غد غن زدند

علم شد با زیچه ای وهم و خیا ل

عا شقا نند بی سر و سا ما ن کمال

دز د راه شد صا حبان پو ل و زر

فقر فر هنگ ملک دار ی سر بسر

خود ز دا یند راه و رسمی مر دمی

جو خرند آنجا بجای گند می

بس بود جنگی به این پهنا ی زشت

سر نوشتی دگری با ید نوشت

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.