X

آرشیف

بلند های پرستو نمای مان را سوختند
پیراهن های مان را دریدند
و در نفس های مان زهر کاشتند
و بر دیوار های مان مهر جهان سوم کوبیدند
و ازان پس برای همیشه
از ینجا برقی نتافت
ازان پس کسی نفس نکشید و چشم نگشود
چشم بسته زاییده شد و چشم بسته مرد
دگر درب ها باز شدن را فراموش کردند
و دست ها نوشتن را
دگر کسی روی پلگان به بالا رفتن نیاندیشید
پایان شدند و به گور های شان رسیدند
دگر کشتزار ها تعفن دادند
و هیولا رویانیدند
دگر جاده های مستقیم منکسر شدند
و هر یک به پرتگاهی رسیدند
دگر دریاها برگشتند
زروی کوه بالا رفتند و از قله خیز گرفتند
و شیطان ها دلو دلو آن را به خانه بردند
دگر همه خوابیدند
دگر ساعت ها عقب ماندند و تقویم ها درنگ کردند
و کسی بیدار نشد
و خدا میدید و کسی بیدار نمی شد
و من می موییدم و میگفتم
من خواهم دید
من رستاخیز را به بدرقه خواهم رفت و آنروز
به شیطان ها خواهم خندید
و به هیولاها خواهم خندید
 

عبدالله فرحمند
کابل      جدی – 1387
 

 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.