X

آرشیف

چی شد؟: شعر طنز

آن همه قول و قرارت پس چـه شد؟
وعــده های بی شمارت پس چه شد؟

گفــته بودی می دهم طرحی بدیع
مرد ِ مومن! ابتکارت (۱) پس چه شد؟

با حــرارت گرم ِ صحـبت می شدی
بنده حیرانم، بُخــارت پس چه شد؟!

نطــق تان را تازگی ها بسته اند
قار و قار و قار و قارت پس چه شد؟!

قول دادی در ستادت می دهی…!
راستی شام و ناهارت پس چه شد؟

کارهای کشکی ات را دیــده ایم
کشک سابیـدی، تغارت پس چه شد؟

آن اوایــل اعتبـارت بـد نبود
این اواخر اعتبارت پس چه شد؟!

هر کسی بار ِ خودش را بست و رفت
دولت ِ بی بند و بارت پس چه شد؟!

زیــر بــار ِ زنــدگی زایـیده ایم
کس نمی پرسد “ویارت “پس چه شد؟!

«بار سنگین روی دوش مــردهاست»
آن زنـان ِ باردارت پس چه شد؟!

مدّتی دیـگر نمی جنــبد چرا…؟
اصفهانی جان، منارت پس چه شد؟!

کــل ِ امـکانات مال مرکز است
بستک و لار و کـوارت پس چه شد؟

پـافشاری مـی کنی بـر موضع ات
خسته ای امّا، فشارت پس چه شد؟!

گفـته بودی شادتان خواهم نمود
کارهای خنده دارت پس چه شد؟!

تو: به هر قولی که دادی کن عمل
من: نمـی گویم شعارت پس چه شد…

**
شاعــرا! در طـنز رد گم کن بـرو
نـام های مستعارت پس چه شـد؟!

هر چه می گویم بگو باشد، به چشم!
تا نگویم چشم و چارت پس چه شد؟

شعر طنز از راشدانصاری-ایران
 

پی نوشت:

۱ـ این مصراع ارتباطی با سرکار خانم معصومه ابتکار ندارد!

 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.