آرشیف

2024-2-25

محمد آصف فقیری

چیستی انسان در علوم انسانی افغانستان

 

آیا انسان ذاتاً فردگراست یا اجتماعی و یا سیاسی و یا سود جو؟………………..!

شرح استدلال:

جان لاک انسان را ذاتاً فردگرا می دانست و عضویت وی را در جامعه ثانوی و اختیاری می گفت. اما مارکس جای ندیده ام از ذات انسان چیزی بگوید٬ ولی باور داشت انسان طبعاً‌ موجود تولید کننده یعنی اجتماعی می باشد. که بیدون اعضاء یا فاقد ارتباط با جامعه نمی تواند باشد. ارسطو انسان را حیوان سیاسی می دانست. اما برخی باور دارند انسان موجود سیاسی نیست. ذاتاً سودجو و فایده گراست.

 

انسان و أفغانستان:

از بدو خلقت و تا در قبر گذاشته می شود٬ در این سرزمین با آذان گفتن در گوش و خواندن نماز جنازه وی توسط ملاء٬ و در همه گونه های زیست چون: اجتماعی یا فردگرا بودنش٬ و یا در سیاست و سودجوی باید شکل های ارزش همانا دین را در نظر بگیرید. فاقد درک و هضم حکمت یا باطن دین مثلاً: بی حجابی زنان با بی عفتی زنان فرق دارد. و یا ریش نماندن  به معنی فاسق نیست. یعنی انسان با حجاب هم می شود که بی عفت باشد و با گذاشتن ریش فاسق و قاتل… در حقیقت جایگاه دین و انسان چگونست؟

 

دین و اجتماعی سیاسی:

در قرآن بسیاری موارد را خدواند با خطاب قرار دادن: ای مردم و یا مصالح اجتماعی را: واعتصوا بحبل الله جمیعا … و یا اینکه حضرت علی کرم الله وجهه در مواضع خود مقابل حضرت معاویه گفت: آنقدر مردم در خانه من جمع شدن که تا امیرالمومنین شوم٬ که قریب حسن و حسین در زیر پاهای مردم شهید شوند. حالا اجمالاً مردم سالاری از اسلام در چند مورد گفتیم٬ که تفصیل دموکراسی و اسلام شرح بسیار زیادی دارد. یا بگویم٬ اولی الامر کیست؟ اولاً این ایه ۵۹ سوره نساء حکم الهی می باشد. و امر کننده جایگاه تقنین یا تصویب قوانین همانا شورا یا پارلمان و نظارت مجریان که قانون را رعایت می کنند و یا خیر٬ پس قوانین عادی کشور و تطبیق آن به أساس رای فقه ها باید و نظارت عملکرد در مصالح اجتماع و توسعه کشور در امر سودجوی و فایده گرای که اکثر موارد مدرنیته مانند: طیاره و هوانوردی٬ ترانسپورت٬ مخابرات و سایبر٬ بانک داری جهانی تا جایکه در تضاد ارزش های دینی نباشد٬ این موارد در فقه موجود نیستند. البته بیدون طیاره حج رفتن امروز ناممکن نیز است و بیدون طبابت و صحت عامه که قبول شده و در ارتباط با سازمان های صحی جهانی نباشد زندگی با این همه تهدید ها و ویروس ها ناممکن می شود.

پس قوه مجریه با متخصص رشته که متعهد به وطن نیز باشد. و مجلس نمایندگان مردم یا شورا با قانون گذاران متحصص و علمای ربانی از انتخاب مردم٬ قدرت تقنین و نظارت برای منافع عامه مردم افغانستان باشند.

 

فردگرایی دینی یا عرفان:

البته مجالس صوفیان کرام و خوان معنوی همانا صحبت های شان بگونه اجتماعی نیز می باشد. اما غایت عرفان در اسلام تکامل فردیست:
انسان با مفهوم مجزا از عالم حیوانیش یعنی ما٬ مفهومی نه کمی٬ فرصت دانسته می شود.[1]، فرصتی که به اصل متوصل شود. چون پی حصول مقصود، این فرصت از هرجهت جهش را٬ جواب است. که او محیط همه محیط بوده، و تو بودی فرسنگ ها دور که ندید. در این دید تو ماهی و سیر تکمیلی بحر، دُر معرفت کن بیرون، تا تاج کرامت را فروزانی، بهایش به نقد عشق خریدی که صد جانش دهی، از اینکه جوهر خدای نامتنهی است٬ و مظهرش درچندین هزار کتب تتبین و تفسیر نشود. که این مظهر متوصل ازلی ذاتی، که در مقدمات بر اراده آزاد تو آمده کسبی، نقطه وصل ذات و کسب نور عقل و نار عشق است. و چرای چیستی انسان در معرفتی استکه  سعی و کوشش این معرف است بندگی، بند بندگی عشق می باشد. که از پرواز، صعود رحمت می کند. پیدایش فرصت یا چگونگی انسانی از روز الست موجود، در هموجودی این اصل٬ طلوع بی غروب آفتابی[2] شده است٬ برهمه روزها٬ ماه ها و سال هایکه جوهر جان عبارت از فرصت به اصل واصل شود. که آنچه بعد وصل پدیدار: خدمت و ایثار بود.

امانت داری انسان!

                                     حمل بار امانت، پایدار بباغ صیانت

گشتی نوح را آب، در بحرالوجود جهت

سکه دو روی، یک نفی دیگر اثبات خوی

در بصیرت عریانست، به عقل در امامت

بر پناه جانان شو، وز او نشان شو

کز قدرتِ شباهت، لنگر بدل شفاعت

عشق شده وجود، اوست در سیر جود

خیر الامور اوسط، زحال انفاس غنیمت

نورش نیست غریب، زالست شده حبیب

اندر پناه جانان، سینه چاک و اقدسیت

در خلایق انسان را، بر امانت کرد بهاء

با چنین موجودیت، زعشق آید شفقت

در وصف امانت٬ فقیری خموش باید

کز دلت جاری، وز حواس نیست پیدایت

 

 

محمدآصف فقیری

[1]  منظور از فرصت اینکه٬ هستی انسان با زمان وی مشتق است و فرصت دلالت دارد٬ به اهداف انسانی که در روح و عقل انسان بگونه ذاتی بوده و پی آن است.

[2]  آفتاب: پیر کامل که مستغرق از روحنیت نبی اکرم صلوات علیه تا وصل ذات گرمی آفرین است٬ که در انجام مجموعه گرمی ها از اصل ذات بوده نه از وسیله٬ که در آن پختگی چون رسید٬ خود راه رو٬ یکی از آفتاب دین می شود.