آرشیف

2014-12-25

سید محمد نبی عندلیب علوی

چوکی خــــرد!

 

سکوت خانه را بشکن
صدا سرده
هیا هو کن
که د شمن باز بیند بیشه خا لی  نیست.
عجب  پژواک وفریاد ی صدای توست
 میدانی؟
تو میدانی که فریادی صدای تو، صدای من،  صدای ما
صدای راکت و خمپاره میماند
تو میدانی که با نیروی وحدت کوه کاه گردد
تومیدانی که مشت آهنین دندان دشمن را فروریزد
اگر چشمی بسر داری
اگر قلبی درون سینه می غلتد
ویا خود را اعضاو عضو این ویرانه میدانی
بیا این  تــیررا درجان خصم میهن اندازیم
وگر نه با توپانچه  دشمنی از پا نیندازیم
دراین شطرنج بازی ها
همیشه باز می بازیم
سکوت خانه  را بشکن.
**
به چوکی خرد بنشین
خرد را پیشهء خود کن
جهالت را بدور انداز
جهـــان را با خرد بنگر
تعصب بر نمی تابدمقام وشوکت ایمان
سکوت خانه را بشکن
صدا سرده
هیا هو کن
که دشمن باز بیند بیشه خا لی نیست.
**
اگرعقلی  بسرداری
نه شرقی شو نه غربی شو
غلامی خصلت ما نیست
شکوه تاج آزادی
شکوهی دیگری دارد
صدا سرده
هیاهو کن
سکوت خانه را بشکن
که دشمن باز بیند بیشه خالی نیست
سکوت خانه را بشکن.
**
 
 بسیار خسته ام!
 
یارا زمن مپورس که فصل بهار چیست
سردادن ترانه بهـرشاخسـار چیست
ازمن مجوی شادی برو بسکه خسته ام
از شاخ خشک بار وبرش انتظارچیست
گویند فصل روییـدن گـل مبـارکت
بیهوده این سخن بمنی غمگسارچیست
گلهای گلستان مرا بُمب فکنــد ه اند
دردا که کس نگفت گناهی شکارچیست
ای غازی  دغل که غـفـلت گزیده ای
فردا جواب  نفس به پروردگـار چیست

 

باعرض پوزش ازهمه دوستان  !
من نمیخواستم  که این روز های  خوش بهاری را  با کلام خود  به خزان تبدیل کنم.
این یک جفای تحمیلی بود  که چرج فلک برما رواداشت وصد البته که از ماست که بر ماست.
سید محمد نبی عند لیب علوی مقیم ایران
24/12/1390