آرشیف

2020-11-29

رفعت حسینی

… چون درختِ سپیدار
 
یک
 
ایا زوارِدشت های خموشی!
کــَسی که از نواحی اندیشه‌های دلتنگست
و لسانِ درخت را می داند
وآتش واندوه آشنای وی اند
سلام می گوید.
 
 
دو
 
وادعا دارد:
درنواحی باورکردن
نوای کنونی شکستنِ اسکلت است.
 
سه
 
ومی زند فریاد:
نه راهِ زیستن است
اگرفرو فتد کوهی.

قصه های غمانت را، همی، بلند بساز
وزنده باش چون درختِ سپیدار
ودر تمام ِ فصول
فقط صدای خودت را بدیگران بنمای!
 
چهار
 
ایا مسافرلنگ!
بدرود!
.
برلین ،
دوهزاروبیست