آرشیف

2018-4-3

Shahla Latifi

چشمه حیات
من، زن 
با چشمه حیات در میان دو پایم
روی زمینی سخت آرام آرام راه می روم
تا شاید
روزی
خورشید در آغوش من به خواب برود
شاید
دشت گسترده به روی من لبخند بزند
در گوش من 
فریاد بی پایان آزادی
نغمه ها و خروش برابری به مستی درآیند
شاید
روزی
قلبهای سنگی
ترانه های غمگین
بساط مستبدان
چون شکسته های آینه غربت در دوردستها فرو بروند

من، زن 
با عشق مادری کشف کردم
که پرندگان لطیف از پهنه نیلی آسمان می آموزند
و غنچه های شاخه های جوان
لحظه ای می خندند و گاهی می گریند

من، زن
با شب زنده داری
در نور
با سایه ها
به امید آینده
شیرین تر از تبسم کودک
به سوی فردا به پرواز در آمده ام

من، زن 
در کهکشانی جا می گیرم
ولی هنوز
بالهایم به غبار شب آویزان اند

من، زن
می خواهم پیش از شهوت
مزه ای عشق را بچشم
و طعم همخوابی با مرد را در درون خود دریابم

من، زن 
دردهایم را درون صندوق سینه ام نگه داشته ام
و آنگاه
که چراغها خاموش
و گوشه های خیابان تاریک اند 
چون تکه ای حریر به خود می پیچم
و با افتخار عشق فریاد می کشم که "من" شایسته تاریخ زمانم

شهلا لطیفی
چهاردهم مارچ ۲۰۱۸ (میلادی)
Shahla Latifi 
March 14th, 2018

https://www.instagram.com/shahla_latifi_1/