2023-2-27
Shahla Latifi
من در طول عمرم شیفته گانی داشته ام؛ از همکلاسی کلاس ششم مدرسه ابتدایی، که با چشمان قهوه ایش مرا با هوش و ذکاوت معصومانه در دور و بر کلاس و مدرسه تعقیب میکرد؛ تا دکاندار جوان و مودب کنار ایستگاه (باغ رئیس)، که هر روز بارانی مرا به کنج دکان گرم و مملو از شیرینی و لبنیات، روبروی دریچه ای کوچک رو به بیرون دعوت میکرد تا آنجا برای آمدن اتوبوس(بس شخصی و کوچک) به راحتی انتظار بکشم; و آن استادان مکتب لیسه(بانوان باوقار و متین دبیرستان) که با نگاه های عاطفی, با گرمی و صمیمیت از من همچون خودم استقبال میکردند، به من گوش فرامیدادند و مرا از زمره شاگردان، دوشیزگان برجسته و شخصیت های طراز اول دبیرستان چون: ویسنا، نجیبه، محجوبه، و حنیفه دانسته و از من توقع بیشتری نسبت به دیگر همکلاسانم داشتند …..
وقتی شامل دانشگاه( فاکولته فارمسی پوهنتون کابل) شدم؛ گرایش همکلاسان ی جدید و پخته ترم به من چندین درجه بیشتر از دوره ای ابتدایی و دبیرستان شد که در نتیجه، اضطراب نیز زیادتر و عمیقتر میگردید ، ولیکن هرگز از هیچ یک شان واهمه نداشتم چون اکثر شان از خصایص و فضائل اخلاقی برخوردار بودند و بیشتر، صاف و روشن، برایم از احساس نیک شان میگفتند و برخی با نگاه سکوت آمیز شان به من محبت هدیه میدادند.
در آن زمان، دنیا پاکتر بود؛ رسانه، دنیای مجازی و تکنولوژی، محتوای ارادت و محبت را به هم نریخته بود؛ نوجوانان و اکثر مردم حتی شهرنشینان از هر شوق و احترام و احساس معصومانه، تصویر خطرناکی نمیساختند.
در آن وقتها، عشق ورزی به یک فرد، ستایش از خوبیها بود که با نگاه شان از خصیصه های فردی( رفتار و منش، طرز سلیقه و آداب تربیت شخص) لذت میبردند. برای آنها عشق، بزرگتر از احساسات شهوانی بود که فرد دلخواه شان را با چشم تمجید میدیدند و هر خنده و سخن و رفتارش را جذاب دانسته و او را دوست میداشتند.
حالا دیگر آن زمان گذشت؛ و اکنون هرگاهی که من آهسته تر از ساعت، به گذشته فکر میکنم، یاد آن زمان و آدمها را گرامی میدارم و از قلب خود به هر یک از آنها پیام میدهم که ای نگاه ها و محبت های معنی دار دیروز! ما چه معصومانه دوست میداشتیم، چه مغرورانه در لفافی از حیا پیچیده بودیم. ما نوجوانان باسواد و روشن ضمیر شکایتی از بیقراری دنیا نمیکردیم؛ قصد ما از عشق، ستایش خوبیها بود و بدون بغض و نفرت، کسی را دوست میداشتیم. ای دوستان گذشته، ای عاشقان پاکدل و فرزانه! در آن وقت عشق برای ما سفر به روشنی ها بود؛ ولی از افکار گستاخانه میترسیدیم و هر کسی را برای خودبودنش دوست میداشتیم.
و هر گاهی که آنهمه یادها و چهره ها و نامها ، آرام و بیصدا مرا لحظه ای از پای در میآورند، با دستانم حلقه ای از گل خاطرات ساخته و به اطراف خیال هریک شان میآویزم و زمان نوجوانی و آن فضای دوستی را در ذهنم ساکت نگه میدارم، درست چون ایام بلوغ فکری و فیزیکی یک دخترِ ِ هُشیار دانشکده.
شهلا لطیفی
فبروری ۲۰۲۳(میلادی)
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
نگاه های معناداری دیروز