آرشیف

2017-5-23

محمد سرور انوری غوری

پنج نوع حکومت از نظر افلاطون:

1. حکومت فلاسفه، که در آن اداره ي جامعه به عهده ي يک يا چند فيلسوف است و به دليل حکمت و عدالتي که دارند، از روي عدل و انصاف عمل مي کنند و حقوق همه ي اقشار مردم را تأمين مي سازند.
2. حکومت نظاميان، که به دليل داشتن شهامت و شجاعت، در اداره ي مملکت از موقعيت قابل توجهي برخوردارند و به خاطر حفظ انضباط و نظم، به حکومت فلاسفه نزديک ترند.
3. حکومت اغنيا، که با صرفه جويي و تدبير اقتصادي و عقل معاش عملاً قدرت اداره ي جامعه را که به منزله ي يک خانواده ي بزرگ است – ثابت کرده اند. 
4. حکومت عامه ي مردم، که معمولاً با دخالت افراد فاقد لياقت و صلاحيت همراه است و به دليل تفاوت هايي که در ميان افراد وجود دارد، همه نمي توانند وظايف مساوي داشته باشند. از اين رو، اين نوع 5. حکومت استبدادي، که با فرمانروايي شخص، موجب پايمال شدن منافع و مصالح عامه و فدا شدن آن در راه دستيابي سلطان ستمگر به اميال و اغراض شخص مي شود.اما در  یک نگاه دیگر افلاطون به سه نوع حکومت و سه شکل فاسد و منحط آن مي پردازد
نخست حکومت سلطنتي که شکل فاسد آن استبداد است، سپس حکومت آريستوکراسي که شکل فاسد آن به حکومت اليگارشي مي انجامد، و سوم دموکراسي که سرانجام به حکومت عوام الناس (دموکراسي) مبدل مي شود.
افلاطون، با وجود اين که حکومت فلاسفه را ترجيح مي دهد و مي گويد: «زمامدار بايد فيلسوف باشد و بهترين دولت ها آن است که بهترين مردم حکومت کنند و حکيم حاکم باشد و حاکم حکيم شود»، اما به اين نوع اظهار نظر ساده اکتفا نمي کند و شالوده ي يک جامعه ي رويايي و پيچيده را مي ريزد و جامعه را در تشبيه به يک انسان، به سه طبقه تقسيم مي کند. طبقه ي مولد ثروت که به منزله ي قوه ي شهواني است و طبقه ي نظامي که کار قوه ي غضبيه را انجام مي دهد و بالاخره طبقه ي حاکم که به مثابه ي عقل در وجود انسان است.

حکومهمچنان افلاطون بشر را بر ساخته از سه عنصر متضاد شهوت، عقل و اراده مي بيند و نيز ضروري مي داند كه خرد از راه اراده، ناظر و حاكم بر شهوت ها باشد و از اينارزيابي افراد ، به نظر مشابهي در باره كل جامعه مي رسد. در جامعه آرماني او ، يك طبقه مياني پليس كه آنها را نيروي امدادي مي خواند عهده دار نظم بخشيدن به توده ها تحت رهبري طبقه حاكمي آگاه از فلسفه ، است و اين طبقه حاكم پاسداران كل جامعه هستند . با اين توصيف جامعه آرماني افلاطون ظاهراً شبيه جوامع كمونيستي قرن بيستم است و واقعاً هم افكار سياسي افلاطون در طول قرن ها بسيار تاثير گذار بود؛ انسان هم از نظر افلاطون 2 ساحت دارد: روحاني و جسماني. انسان مي تواند به واسطه ي روح به آن حقيقت والا برسد ت، مردود و به دور از حکمت اس.