آرشیف

2014-12-12

سید احمد ساهر

پنجره گناه

شمال آرزو قامت توان را شکست
عطرخیال خواب ابدی ام آموخت
از پنجره گناه تنفس
وازدامن شام تغذیه
ازطلوع وغروب خبری نیست
بجزرویی که شناختم دراوست
تنگ وتاریک مفهوم ندارد
هرچه هست نوسان بخت!
درستیزاند بیچاره وباچاره بابخت
من درآنم
کلبه ای را که شاید خداساختش
پیکارباید شناخت تابدرآیم
چون ناخواسته درآنم
خداخداکه واشوم
آری
چون واشدی واشکستی