آرشیف

2015-2-7

دوکتور ص. سعیدي

پایگاه دایمی نظامی امریکا درافغانستان و مصاحبـﮥ استاد نگارگر

۰۷/۰۳/۲۰۱۱
در دوبخش – بخش اول                                                             
 
 
هموطنان گرامی و معزز!  جناب استاد معظم اسحـق نگارگر در رابطه به پایګاه  دایمی نظامی امریکا در افغانستان در مصاحبۀ با خانم فرزانه فارانی فرهنګی عزیز کشور نظریات و ګفتنی های عالمانه  داشتند.  سایت وزین افغان جرمن آنلاین به این موضوع در سایت باز نموده و رسالت  فرهنګی وتنویری را اجرا نموده و مینمایند.
درین راستا خواستم بصورت مشخص و به صورت که درین مصاحبه آمده تراوش های فکر خویش را در رابطه به افاده های مطروحۀ این بحث و این مصاحبه خدمت شما تقدیم و با شما شریک سازم. کوشش میکنم مختصر باشم اما طبق معمول به آن موفق نه خواهم شد.
 
”مقامات امریکا علاقمند اند که پایګاه نظامی درافغانستان ایجاد کنند…“:
به فهم من در ایالات متحدۀ امریکا و به صورت مشخص واشنګتن و قصر سفید مرکز تبارز وتبلور سیاست های است که توسط پنتاګون، سی آی ی، کلوب ها و لوبی  مختلف سیاسی و دینی، حزب جمهوری خواه، حزب دیموکرات ها و بخش از حلقات مختلف دیګرسیاسی و دینی در جهان به پیش برده میشوند. ادارۀ قصر سفید که در رأس آن رئیس جمهوری امریکا قرار دارد درین راستا مانند ګوینده و در چوکات این امکانات، مصالح و منافع امریکا عمل نموده ویا هم  به عمل کردن  وادار میشود. مطمینا نقش زعامت های سیاسی، حاکمیت و به صورت مشخص قصر سفید، قدرت و تعداد رای شان در پارلمان امریکا (سنا ومجلس نمایندګان) تأثیرات خاص و غیر قابل انکار را در تعین این سیاست ها و تصمیم ګیری ها دارند.
ما زمانیکه میګوئیم امریکا و این حلقات و مراکز مهم تأثیر ګذار در سیاسیت امریکا را در نظر نه ګیریم، آسان سازی کرده ایم و افادۀ ما آنقدردقیق نه خواهد بود.
مسلم است که برای حل مسایل مختلف جهان طرح ها وبرنامه های مختلف روی دست و بر سر میز بحث قرار میداشته باشد و دارد. اینکه در کدام یک ازین برنامه بیشتر منافع و مصالح معین  تأمین شده میتواند و کدام یک ازین برنامه ها عملی اند، بحث های اند که به صورت جداګانه و درهمان وقت نهایی ساخته شده و روی دست ګرفته میشوند.
نتایج، موجه بودن و عدم موجه بودن و دست آورد های این اجراات و برنامه های روی دست ګرفته شده مطابق به برنامه ها وراه کرد  های  طویل المدت و قصیر المدت به صورت مسلم  درانتخابات بعدی و تصمیم ګیری مردم رول تعین کننده داشته و مسألــﮥ قدرت سیاسی و حاکمیت بعدی قصر سفید را نیز تعین میدارد.
فهم حزب وسازمان در کشور های دارای دیموکراسی مستقر نیز فهم کلاسیک نیست. اعضای دوحزب بزرګ در امریکا یعنی جمهوری خواهان و دیموکرات های نیز در تناسب به بزرګی کشور امریکا بسیار محدود است. مردم امریکا در انتخابات بنا بر برنامه های و کار کرد های این احزاب در و مطابقت این برنامه ها با خواست و مطالبـه و خواست شان در مورد انتخاب و عدم انتخاب این احزاب تصمیم میګیرند. به همین علت تبعه کشور ممکن دریک انتخابات به یک حزب و یک برنامه راه بدهد ودر انتخابات بعدی و دیګر به برنامه و حزب دیګری رای بدهد.
 
فهم من از طرح پایګاه نظامی دایمی امریکا در افغانستان و مطرح کردن آن درین مقطع زمانی بس حساس چنین است:
بعد از به قدرت رسیدن آقای باراک اوباما و حزب دیموکرات در امریکا قبل از همه به علت بود که دیګر مردم امریکا از سیاست های آقای  جورج بوش (پسر) به ستوه آمده بودند و حتی حاضر به انتخاب شدند که در شرایط نورمال شاید چندان به انتخاب آن مایل نبودند. کاری که درانتخاب رئیس  پارلمان افغانستان چندی قبل  شد. عین روحیه و عملکرد درانتخاب رئیس جمهوری امریکا یعنی آقای باراک اوباما دربیشتر از دوسال قبل ګردید.
با انتخاب آقای باراک اوباما شمع های امید و اندیشهای حفاظت حقوق بشر که  در حال خاموش شدن بود از نو قوت میګیرد و امید های جدیدی برای تفاهم تمدن های مختلف جهان عوض تقابل و تشدد روشن شده و قوت میګیرد.
تلاش های صلح و تفاهم نیک  جهانی آقای باراک اوباما را حین تسلیمی جایزۀ نوبل به وی بخشی از مبصرین تلاش های نوزاد قبل از وقت تولد (پریماچور) آقای باراک اوباما برای صلح و خدمت به بشریت و حقوق بشر خوانده و راه بس پیچیده ناپیمودۀ پر جنجال را درپیش وی هنوز میبینند. مبصرین به این معتقد بودندو هستند که کار برای خیر و سعادت بشریت و جهان نورمال مراحل عملی بس عظیمی بعدی را تا هنوز در پیش دارد.
بلی کار های که خاصتا در دهـﮥ اخیر به نام دیموکراسی و مردم سالاری شده سبب نفرت مردم ازمفاهیم دیموکراسی و دیګر مفاهیم حقوق بشر و …ګردید. چنانچه آقای باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا چند ماه قبل به این ارتباط تذکرات داشت:”ما باید تفاوت های عظیم بین حرف وعمل خویش راازبین ببریم.“
صحبت های انسانی و ضرورت همکاری تمدن های مختلف جهان که توسط آقای باراک اوباما در مصر بعد از انتخاب شان به حیث رئیس جمهوری امریکا صورت میګیرد در واقعیت  تعهدات بود که مردم خیر اندیش جهان را به آن امیدوار میساخت که قدم های عملی بعدا ګرفته خواهد شد.
اما بخشی از پُـل ها عقبی سقوط داده شده بود و ساده بازګشت به نورمال ممکن نبود و نیست. بخش از کار ها باید به نحوی پایان داده شوند که به نحوی آبروی این کشور ها نه ریزد و یا هم حد اقل اهداف قابل فهم تحقق یابد.
بلی مسألــﮥ افغانستان ومسایل  شرقیمانه، مسایل اقتصادی امریکا و روابط امریکا با اروپا و کشور چین مسایل اند که ادارۀ جدید قصر سفید یعنی ادارۀ آقای باراک اوباما  باید آنرا در پهلوی حل دیګر مسایل داخلی کشور مانند مبارزه با  بیکاری و مسألــۀ صحت عامه و …. حل میکرد و یا حل کند.
جمهوری خواهان در امریکا بر حل نظامی مسایل تأکید داشتند و تکبر خاص از جانب شان درین راستا عملی ګردید. درین راستا حتی به نظریات و ملاحظات متعهدین جهانی امریکا درآن وقت از جانب جمهوری خواهان وقعی  لازم ګذاشته نمی شد. 
بعد از انتخاب آقای باراک اوباما پالیسی سازان اصلی اندیشه هاو دوکترین های نظامی امریکا و حلقات مهره ای تأثیر ګذار درسیاست افغانستان کماکان از همان قُماش و مجریان سیاست قبل از انتخاب آقای باراک اوباما بودند. آنهائیکه به  حل نظامی مسایل تأکید بیشتر داشتند و دارند. 
به فهم من  ادارۀ آقای باراک اوباما فرصت برای عملی کردن سیاسیت های جدید نداشت و نیافت. بهتر بګوئیم با کارمندان و کارکنان اندیشه های وروش های قبلی مشکل بود که روش ها و برنامه های جدید را عملی کرد که چنین هم شد و برنامه های قبلی کماکان به صورت اجراء درآمد.
به طور مثال بخشی از موفقیت های مانند بازګرداندن عساکر امریکایی از عراق نیز با مشکلات مواجه بود. بسته کردن سبمولیک زندان ګوانتاناما درحالیکه امریکا در جهان دهها زندان مشابه را داشته میتوانست و یا دارد –  به صورت واضح عملی نه شد و تحقق نه پذیرفت.
تصامیم و تدابیر جلوګیری کننده از روش های غیر انسانی و مغایر حرمت انسانی با زندانیان توقیف شده؟! و محاکمــۀ توقیف شد ګان در آن زندان توسط محاکم ملکی عملی نه شده. تلاش های آقای باراک اوباما درعمل با مخالف شدید جمهوری خواهان و عدۀ دیګری مواجه میشود.
درین ګیرو دار  و درین پروسه عامل هرکشتـه  و مجروح  عسکر امریکایی و اولاد  جامعـۀ جهانی در افغانستان از جانب تأکید کننده های حل نظامی مسایل در افغانستان به دوش آقای بارک اوباما و رهبری وی توجیه ګردید. استدلال چنین بود و هست که ګویا در افغانستان به عساکر بیشتر ضرورت بود و ادارۀ جدید قصر سفید (آقای باراک اوباما) با  نداشتن اتوریتــۀ لازم و به موقع برای تصمیم ګیری و درین سلسله تفکر و تأخیر  زیاد در اعزام  و ارسال عساکر کافی و به موقع به افغانستان سبب قتل بیشتر مردم وعساکر امریکایی و ګویا ناکامی  در افغانستان میشود.
استدلال برین بود که ګویا  اګر ما عساکر را بیشتر و بدون تأخیر  با افغاانستان اعزام  کنیم زود تر از افغانستان خارج خواهیم شد. با فشار های سیاسی برخلاف آنچه آقای باراک اوباما وعده کرده بود به اعـزام  عساکر بیشتر به افغانستان مجبور ساخته شد.
از جانب دیګرامریکا  به روسیه و کشور چین و منطقه تعهدات داشت و سیګنال های فرستاده میشد که ګویا ایالات متحدۀ امریکا  علاقمند باقی ماندن در منطقه نیست و بعد از اجرای وظیفه یعنی سرکوب ویا هم نابودی سازمان القاعده و بن لادین و …  وبرګرداندن افغانستان به محل عدم خطر برای همسایه های متحد و جهان ازین کشور خارج خواهیم شد. این موضع ګیری ها و تعهدات اخیر از جانب امریکایی سبب رضایت و آمادګی برای همکاری ها کشور های بزرګ و خورد مطرح در منطقه و همسایه افغانستان شده و آنها حاضر شدند که امریکا و عملیات نظامی در افغانستان را حداقل در مسایل لوژیستیکی، ترانسپورتی نموده و یا هم سبب همکاری ممکن این کشور ها با حرکات ضد امریکایی در منطقه نه ګردد.  
همسایه های افغانستان خاصتا روسیه و کشور چین کماکان از حضور امریکا در افغانستان تشویش داشتند و دارند. انګلیس ها نیز به نحوی افاده و تشویش های داشتند ودارند  که متحد عنعنوی شان یعنی پاکستان بیشتر تحت تأثیر امریکا خواهد رفت.
چنانچه ګفته آمدیم دولت ایران ازیک جانب با تحت فشار دادن القاعده و حرکت طالبان خوش است اما از جانب دیګر از حضور امریکا در افغانستان و عراق سخت متأثرو در حراس بوده واز لحاظ طویل المدت تمام تلاش های را خواهد کرد که امریکا مجبور به خروج از افغانستان ګردد.
در پهلوی این برنامه های طول المدت مبنی بر ضرورت موجودیت نیرو های معین اسلامی و سنی که در ستراتیژی و اوقات مناسب به صورت حرکت  غیر رسمی به ضد ایران و روسیه مطابق به شعار های جنګ سرد عمل خواهند کرد نیز در منطقه مطابق به تفکر پالیسی سازان اصلی پاکستان استدلال و توجیه میشد ومیشود. پاکستانیکه اردوی افغانستان را با افتخار منحل کرد و مخالف بوجود آمدن اردوی مستقل ومتکی به خود افغانستان است. (توجه کنید به سفر و استدلال اخیردوماه قبل  آقای زرداری حین ملاقات با آقای باراک اوباما در مورد افغانستان.).
درین نوع برخورد پاکستان کماکان سیاست دوګانه و مطابق به نسخه های جنګ سرد عمل میکند.
من به این باوریم که دنیا جدید را نمی توان با شعار ها و نسخه های جنګ سرد ساخت.
زمانیکه امریکا و بخش از نیروی های جامعــۀ جهانی که در افغانستان حضورنظامی  دارند  اعلام میدارند ما در سال ۲۰۱۴ از افغانستان خارج خواهیم شد و یا دیګر در عملیات محاربوی اشتراک نه خواهیم کرد و از جانب دیګر از حضور دایمی نظامی صحبت است که در ظاهر امر روش های و مواضع ضد و نقیض شمرده میشوند. اما واقعیت چنین است و تمام شواهد نشان میدهد که که امریکا تا وقتی درافغانستان حضورنظامی خواهد داشت که اهداف مطروحهء وی برآورده شود. برعلاوۀ این قرار اظهارات مسؤولین سیاسی انګلیس و آلمان نیرو های نظامی این دوکشور   بعد از سال ۲۰۱۴ نیز برای تربیه نیرو های افغانی عملا درافغانستان حضور خواهند داشت.
به فهم و برداشت من امریکا و جامعــۀ جهانی به مردم خود و کشورهای قدرت مند منطقه  جواب مشخص ارایه میدارد که خواهان حضور دایمی نظامی درافغانستان نیست. با آن هم حلقات معین مؤثر سیاسی در مسایل جهانی و سیاست امریکا که خواهان مصروفیت بیشتر ادارۀ قصر سفید در افغانستان و مسایل غیر از شرقمیانه اند وبه حل نظامی، زور و تشدد تأکید دارند  به این معتقد اند اګر این بازی درین منطقه ختم شود و عدۀ زیاد از پیکار جویان خارجی مخالف امریکا در منطقه  به کشور های خویش برګردند این حالت سبب فشار های عمیق به حکومات متحابه و ازجمله عربستان سعودی خواهد شد. همچنان عدم تمرکز عمده امریکا به مسألـۀ افغانستان سبب فرصت و تمرکز بر مسایل شرق میانه خواهد شد.   تجارت سلاح و منافع کمپنی های بزرګ نظامی درګیر در افغانستان نیز نظر و تأثیر غیر قابل انکار به انکشاف حوادث و تصمیم ګیری ها در مورد افغانستان و منطقه دارند.
پس فشار وارد کردن سیاسی و تبلیغات دربین مردم امریکا و جامعه جهانی مبنی بر اینکه اعلان و افشاء کردن اینکه درسال  ۲۰۱۴ از افغانستان خارج خواهیم شد، سبب و عامل  قتل و کشتن بیشتر عساکر امریکایی و اولاد مردم که در افغانستان عساکر وحضور نظامی دارند میګردد. این اعلان سبب میشود که مخالفین مسلح حکومت افغانستان به مذاکره حاضر نه شوند و تا سال ۲۰۱۴ انتظار بشکند و …..
با همچو اعلان یکبار دیګر حزب دیموکرات امریکا و ادارۀ قصر سفید به رهبری آقای باراک اوباما  به عدم درایت و عدم پختګی سیاسی و عدم رهبری درست امریکا متهم شد. انتخابات  وسط دوره ای  در امریکا برای سنا و نتایج آن به صورت واضح اعتمادمردم رادرین راستا به حزب دیموکرات و رهبری فعلی آن ضعیف ساخت. کشور یکه در زمان حاکمیت جمهوری خواهان به حضور نظامی در افغانستان و عراق  کشانده شده و بیلیون ها و تریلونها دالرقرضه و کسر در بودیجه را همراه داشت با تبلیغات  مشابه بعدی تلاش میشود ګناه آن به دوش دیموکرات ها و رهبری آقای باراک اوباما ګذاشته شد.
این حالت و بخشی عوامل دیګر بخش از افکار را ایجاد نمود که برای دفع این تصور که امریکااز افغانستان خارج میشود و فرصت خواهد بود که مخالفین مسلح مانند سالهای نود واپس به قدرت برسند وعلاقګمندی به مذاکره و  مصالحه ضعیف شود ویا صورت ګیرد و ….لذا بهتر  و ضرورت دانستند تا عدۀ از حلقات از حضور دایمی نظامی در افغانستان بحث های را باز کنند و مسأله حضور نظامی دایمی امریکا در افغانستان مطرح بدارند. شکی نیست که بخشی از نیرو ها و حلقات این حضور دایمی را به راستی نیز خواهان اند. اما من این موضوع را درین مقطع زمانی  بیشتر همان جنګ روانی و تبلیغاتی میدانم.  در طول تاریخ زمانیکه نیروهای خارجی به افغانستان آمده اند کسی از مردم افغانستان نه پرسیده اما مردم افغانستان در بیرون کردن ایشان تعین کننده بوده اند.
از جانب دیګر محاسبات وجود دارد که توازن قوت سیاسی و اقتصادی و مفاهیم  و کشور های ابر قدرت در جهان در پانزده سال آینده در تغییر جدی اند.  محاسبات وجود دارد که کشور چین و روسیه واپس در مقام های خاص و اول قرار خواهند ګرفت.
بخشی از محاسبات چنین است که شګاف های وحدت و همکاری های امریکا و اروپا در سال های آینده عمیق تر خواهد شد و امکانات امریکا در کشور های اسلامی و عربی روبه تضعیف خواهد رفت.   
درین راستا اینکه دایـمـی  و حضور دایمی چه امکانات عملی خواهد داشت و خود مفهوم چیست و کی تصمیم میګیرد بحث است و بحث طولانی خواهد بود. به فهم هر چیزی روی زمین فانی است و میګذرد. یګانه چیزی که به حال و قوت خود باقی میماند آن ذات پروردګار است. ( کل من علیه فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام – الایه).
 
”… احترامآ   به  برسانم که ما این موضوع  را از سه زاویه مختلف بررسی  نمایم …“:
تقسیم بندی و دید از زوایا مختلف که دانشمند محترم آقای اسحق نګار ګر به آن اشاره و تذکر داشته اند موضوع بس مهم  و نکتــۀ مهم و اصلی است. مسألــۀ منافع و مصالح است و اینکه کدام نیرو ها و حلقات در چه منفعت خویش را میبینند  در مورد موضع ګیری میکنند.
 
فهم من درین مسأله چنین که این مسأله باید از زوایای بیشتر مورد  دقت و بحث قرار ګیرد:
آنهائیکه به قدرت و شانه های نیرو های خارجی در افغانستان به قدرت رسیدند و بقای خویش را در بقای ایشان میبینند موضع شان در مورد حضور دایمی نظامی امریکا در افغانستان  کاملا روشن است.
آنهائیکه به قدرت و شانه های نیرو های خارجی میخواهند در افغانستان  به قدرت برسند و به قدرت رسیدن خویش را در وجود و بقای نیرو های نظامی خارجی میبینند، موضع شان نیز در مورد حضور دایمی نظامی امریکا در افغانستان   روشن است.
آنهائیکه به زور نیرو های خارجی در افغانستان از قدرت رانده شدند و به قدرت رسیدن واپس شان در حضور نیروی های خارجی مشکل است نیزموضع روشن شان نیز روشن میباشد.
همین موضع ګیری ها بر اساس منافع و مصالح ګروهی و محدود سبب عدم تفکر افغانستان اندیشی و کشوری در بین افغانها شده  و به تشدید تفرقه های منحط قومی و سمتی نیز دامن میزند. عدۀ از رهبران؟! و شخصیت های کاذب نیز استادانه از مسایل استفاده سیاسی میبرند و عدۀ را با نیرنګ و فریب به عقب خویش کشانیده و بالای شان تجارت سیاسی دارند. حاکمیت وادارۀ فعلی نیز بخاطر کم کردن درد سر برای خویش و تمدید حاکمیت خویش به این معاملا منحط قومی رفته و موجب مشکلات طویل المدت حیاتی برای کشور و مردم ما میګردد.
موضع پالیسی سازان پاکستان که برای افغانستان مانند ایالات خویش برنامه های دارند، رهبران و زعمای؟! افغانستان امروز را در سی سال ګذشته از نزدیک میشناسند و وزن هریک شان برای مراجع استخباراتی از نزدیک روشن ومعلوم است  وپاکستان دربیشتر از سه دهــۀ اخیر در پهلوی سیاسیت رسمی سیاسیت غیر رسمی خصمانه در برابر افغانستان ومردم آن داشتند نیز از حضور نیرو های دایمی امریکا که سبب به پاء استادن خود افغان ها شود و خد افغانها مستقیما با کشور های جهان به تماس باشند نیز راضی نیستند. پاکستان کماکان از جامعـﮥ جهانی و امریکا جزیه میګیرد و اغوا ګری میکنند. پاکستان ترجیح خواهد داد که وی مجری سیاست جامعــۀ جهانی و امریکا و به صورت عمده ستراتيژی خود درافغانستان باشد. مطابق به استدلال معین حتی پاکستان ترجیح خواهد داد تا این پایګاه های نظامی در پاکستان باشد و یا آقلا درافغانستان نباشد.
پاکستان با سیاسیت ها دورویه خویش افغانستان مستقل و متکی به خود رادیده نمی تواند. تا توان دارد نه خواهد ګذاشت افغانستان به پای خویش استوار و استاده شود. و …. 
موضع  حکومت ایران که میخواهند جامعـﮥ جهانی و امریکا را در افغانستان به اندازۀ کافی خسته بسازد، نیز معلوم وروشن است. برای دولت موجود ایران  کشور عراق در جنګ که سبب خسته ساختن امریکا و غرب ګردد و عراق بدون از صدام و  بعد از جنک  که عملا در اختیار ایران قرار دارد مفید و مطلوب است.
برای دولت ایران کشور افغانستان که مسؤلین آن در اختیار وی باشند و ازآنها معاش بګیرند مطلوب ودلخواه است. 
ایران با امکانات کافی ولازم کدری درافغانستان ومنطقه میتواند اکثریت برنامه های فرهنګی، کلتوری، مذهبی، حمایوی وامنیتی خویش راموفقانه عملی کند. هند درمقابله با پاکستان و در مقابله با اندیشه های اسلامی به فهم حرکت القاعده اهداف خویش را در افغانستان دنبال میکند و درین راستا کدام مشکل با ایجاد پایګاه های نظامی امریکا در منطقه نمی بیند.
در کشور روسیه و کشور چین هر نوع حکومت و حاکمیت بوجود آید  راضی نه خواهد بود منافع خویش را در منطقه و افغانستان از دست بدهند. امریکا  و جامعــۀ جهانی به فهم چین و روسیه درمقابله بـه فهم القاعدۀ اسلام به حضور نیرو های نظامی خارجی در افغانستان مشکل نداشته بلکه آنرا ضرورت میداند و درین بخش با اهداف ایران شریک اند.
حضور و مبازره نظامی امریکا و کشور های دیګر درواقعیت مشکل کشور چین و روسیه وقسما ایران  نیز حل میدارد. اما این کشورها و ابر قدرت های جهان  در طویل المدت به حضور نظامی امریکا و پایګاه نظامی امریکا درافغانستان راضی نه خواهند شد.
به فهم من به دولت روسیه و چین قناعت داده شده که این صدا ها مبنی بر حضور دایمی نظامی امریکا در افغانستان اولا رسمی نیستند و دوم صرف وارد کردن  فشار روانی بر مخالفین است  تا به مذاکر حاضر شده و به دولت افغانستان بپیوندن.
 
پایان قسمت اول
  و ما علینا الا البلا غ المبین    
Email: strategicstudies@yahoo.com