آرشیف

2014-12-28

حسن شاه فروغ

ویــــــرانه ای ویـــــــــــــــرانـــــــــــــم

 

کو؟ساقیِ سَرمَستیِ دیوانه کُند ما را
پُر از مَیِ و از باده،پیمانه کُند ما را

مستم بِکُند از مَی، در شهر بِگرداند
بیرون زِغم ودردِ،این خانه کند ما را

ویرانه همی جویم تا گنجی ازآن یابم
ویرانه ای ویرانم ،ویرانه کُند ما را

رَسوا شدهٔ شهرَم،درعشقِ پریرویی
رسوای جهان سازد،افسانه کند ما را

بیگانه زِخویشم من،دیوانه شوَم ازمَی
دیوانه چو گردیدم، بیگانه کند ما را

برشمعِ گلِ رویش،سوزد پروبالم را
بردورِفروغ خود، پروانه کند ما را

15/1/2014
باتقدیم احترام فروغ ازلندن