آرشیف

2023-7-6

عثمان نجیب

وای بر این تحلیل ها: حالا، غل‌زایی ها در افغانستان حاکم اند. 

 

 

درانی ها محکوم و بلی گوی. دگر اقوام که هیچ.

این روزها هر کدام ما به زعم خود در حول و حوش حوادث کشور و جهان سخن می‌رانیم. چه بی‌خبر و ‌چه بی اثر و چه بی‌هنر از خود و کشور و سیاست و جهان می‌گوییم.‌ از لشکرکشی های ارتش پاکستان که زیر نام ناقلین وزیرستانی به شمال صورت می‌گیرد و از مقایسه‌ی واگنرها با طالب و تروریست های دگر هر آن‌چه هوش بی‌هوش برخی های مان برای مان داد می‌نویسیم. بیدار شویم. اول بدانیم که از گروه حاکم ساخته شده‌ی دو قطبی طالبانی بالای افغانستان، کدام یک حق وتو دارد؟ ‌و کدام یک حقِ اطاعت بدون قید و شرط؟ آمریکا و غرب برای گریز از منجلاب افغانستان و سپردن افغانستان به گروه تروریستی پرورده شده در آموزش‌گاهی به ظاهر زندان، موسوم به گوانتانامو، راه اندازی مذاکرات زمان‌خرید دوحه و طرح ترفند های توجیهی پسا فرار و پسا سپردن افغانستان به گروه تروریستی مشترک طالبانی درانی و غل‌زایی همه چیز را سنجیده بودند. آن‌چه را نه سنجیده بودند و‌ باور بیش از حد به آن داشتند،‌ موجودیت مزدور ناموس فروش شان به نام های غنی و‌ کرزی بود. کرزی را که طلاق ظاهری داده بودند. بالای غنی مارمولک به دلیل موجودیت رولا در کنارش باور زیادِ اطاعت داشتند. رولا پنداشت که عشق غنی نسبت به او، کارساز است. رولا نه دانست که وظیفه اش در هیئت هم‌سر غنی، گذشته‌ی عشق زلمی‌خلیل‌زاد نسبت به رولا را از ذهن کثیف غنی دور نه می‌کند. در حالی که غنی به گونه‌ی صریح مخالفت های ظاهری سیاسی را نسبت به خلیل‌زاد عنوان می‌کرد، در باطن ازآمد و شد خلیل‌زاد، زیر نام کارهای رسمی به دیدار رولا، رنج فراوانی می‌برد، از همین رو بود که باری احتجاج خود را نسبت به زلمی عنوانی مقامات آمریکایی نوشت. ولی به بهانه‌ی خطا‌کاری های سیاسی زلمی در منازعه‌ی افغانستان. در این میان، نه رولا، نه زلمی، نه آمریکا و نه غرب و نه اعراب متوجه نه شده بودند که اهرم قدرت در هرشکلی بوده، به دست غنی مکار از عشیره‌ی غل‌زایی است. آنان بدون توجه به احتمالات ناکام سازی برنامه‌ی دوحه از سوی غنی، آخرین موارد موردِخواست شان در دوحه را بالای خاینان وطن به نام نماینده‌های جمهوری تحمیل کردند. این سو، غنی که همه را در بی‌خبری نگه داشته بود. ‌و  به دلیل رقابت عشقی رولا ،‌ آشکار شده به رسانه ها، پروای خلیل‌زاد به عنوان یک غل‌زایی را هم نه داشت. بدون دل‌هُره و بدون دغ‌دغه راه را برای سپردنِ قدرت به طالبان تروریستی غل‌زایی حقانی را در دستورِ کارش قرار داد. در نتیجه فاجعه‌ی فروپاشی افغانستان به نفع طالبان و پشتون غل‌زایی صورت گرفت. ملا برادر که کاندید درانی ها در رهبری ریاست الوزرای طالبان بود، اسیر‌گونه به دست حقانی های غل‌زایی قرار دارد. و همه درانی های طالب کاره‌یی نیستند، جز غلام بچه‌هایی که در گذشته اقوام دگر به دربار غنی و کرزی بودند. غنی، می‌دانست و پاکستان برایش تفهیم کرده بود که کسی به نام هیبت‌الله درانی کندهاری حضور فیزیکی نه دارد ‌‌و پاکستان کُدی را به این نام در دست‌گاه استخبارات خود تعیین کرده و فرمان امیرالمؤمنین را می‌راند. ورنه، تاریخ گواه است که حکمای درانی، غل‌زایی ها را به هیچ ارزشی هم قبول نه داشتند و معامله‌ی خط دیورند عبدالرحمان هم برای ضربه زدن به غلزایی ها بود. پس در محکوم کردن ناقلین به شمال توسط درانی‌ها انتظاری نه داشته باشید.

ولی به یاد داشته باشیم که در استبداد‌گرایی بر ضد سایر اقوام غیر پشتون، هر دو‌ گروه پشتون یک هدف دارند. میان خود ها در ستیز اند. وقتی بحث بر حاکمیت بالای غیر پشتون باشد، ۹۵ در صد، همه درانی و غل‌زایی، طالب، تروریست، غرب‌نشین و شرق نشین و نکتایی دار و ایزار بند دار، شرابی و کبابی، قاری قرآن و قاضی دوران پشتون بر ضد غیر پشتون اند. بُرد شان هم همین است. مخالفت های احتمالی ضمنی طالبان درانی با جا‌به‌جایی های ناقلین در شمال، جز پر زدن به ریش مردم غیر پشتون چیزی نیست. چه‌‌گونه امیرالمؤمنین طالبانی تروریستی باشی و درانی هم باشی و از جابه‌جایی ناقلین هم آگاه باشی، ولی خودت را کَر و کور بیاندازی. تا برخی طالبان هم‌تبارت ظاهراً آن عمل طالبان غل‌زایی را محکوم کنند یا با آن تنها مخالفت نشان بدهند؟