آرشیف

2015-1-25

وحید مژده

نیمــرخ پنهــــان

 

چند روز قبل دولت افغانستان به دو دپیلومات بلندپایهء خارجی دستور داد تا در مدت چهل وهشت ساعت خاک افغانستان را ترک کنند. دلیل این دستور (اقدامات خارج از ساحهء اختیارات) این دو نفر که (موجب به مخاطره انداختن امنیت ملی کشور می شد) عنوان شد.

به (مایکل سمپل) و (ماروین پیترسن) دو تبعهء بریتانوی که اولی برای جامعهء اروپا و دومی در دفتر یونیما در کابل ایفای وظیفه می کردند چهل وهشت ساعت فرصت داده شد تا خاک افغانستان را ترک کنند. این تصمیم را دولت افغانستان پس از آن اتخاذ نمود که این دو دیپلومات سفری به ولایت آشوب زدهء هلمند داشتند و بقول اسدالله وفا والی هلمند، آنها در این سفر، پول و وسایل از جمله تیلفون های ستلایت، کمپیوتر و   GPS در اختیار یک فرمانده طالبان بنام ملا منصور داد الله قرار دادند. ملا منصور برادر ملا دادالله فرمانده پیشین طالبان در هلمند است که سال گذشتهء میلادی در هلمند کشته شد و برادرش ملا منصور جانشین وی گردید. ملا منصور که قبلا در زندان دولت افغانستان بسر می برد، با خبرنگار ایتالوی که توسط طالبان در جنوب افغانستان دستگیر شده بود، تبادله شد. در همین تباله که موجب انتقادات بسیار بر دولت افغانستان شد، افراد مهمی از طالبان از جمله استاد یاسر و لطیف الله حکیمی سخنگوی پیشین طالبان هم آزاد شدند در حالیکه اجمل نقشبندی به امر ملادادالله کشته شد.

 

دومین امر اخراج

این نخستین بار نیست که به مایکل و ماروین امر خارج شدن از افغانستان داده می شود. به این دو تن که سالهاست در رابطه با افغانستان کار می کنند، در سال 1999 نیز دستور داده شد تا در مدت بیست وچهار ساعت خاک افغانستان را ترک کنند. ملا محمد عمر رهبر طالبان این دستور را زمانی صادر کرد که قبلا گزارشاتی مبنی بر قتل عام غیرنظامیان در ولایت بامیان به رسانه های بین المللی داده شده بود و بعد ها این احتمال مطرح شد که شاید این کار را همین دو تن انجام داده اند. سمپل در آن زمان دپلومات بلندپایه سفارت انگلستان در کابل بود و ماروین با سازمان ملل متحد کار می کرد.

تنها جرم این دو تن در آن زمان دادن آن گزارش نبود بلکه آنها به کار های دیگری از جمله تطمیع بعضی از فرماندهان طالبان نیز متهم بودند. سمپل در میان سران طالبان دوستان بانفوذی داشت.

زمانی که رهبر طالبان به وزارت امور خارجه امر اخراج این دوتن را داد، سمپل در خارج بود. ماورین پیترسن که در آن زمان به مزارشریف رفته بود، دستور یافت تا در مدت بیست وچهارساعت افغانستان را ترک کند. محمد قاسم حلیمی که در آن زمان نمایندهء وزارت خارجه در مزارشریف بود، این دستور را به ماورین ابلاغ نمود و وی با یک پرواز خاص طیارهء سازمان ملل متحد افغانستان را ترک نمود و راهی اسلام آباد شد.

 

نقش فرانسیس ویندرل

به نظر می رسد که دستگاه های استخباراتی دنیای غرب برای فعالیت های جاسوسی خویش از عنوانین بی خطر و چترهای با رنگ و جلوهء انسان دوستانه در کشور های اسلامی بیشترین استفاده را می برند. در آن زمان که رهبری طالبان به این دو تن فرمان اخراج از افغانستان را داد، فرانسیس ویندرل نمایندهء جامعهء اروپا در افغانستان تلاش نمود تا طالبان را به تجدید نظر در این تصمیم وادارد. متوکل وزیر خارجه این خواست را به این دلیل که فرمان ملا صاحب را فقط خودش می تواند پس بگیرد، رد کرد اما مایکل سمپل توانمندی های بیشتری داشت.  

سمپل تمام فرماندهان و افراد بلند پایهء طالبان را می شناخت و با همه آشنا بود. این آشنائی وی با سران طالبان به آغاز بمیان آمدن تحریک طالبان برمی گردد. او در میان افراد مهم آغاز تحریک با مولوی احسان الله احسان آشنائی نزدیک داشت. سمپل با پاکستانی ها بصورت مشترک در کمک به طالبان که تازه قندهار را فتح کرده بودند کار کرد. او با زبان های دری وپشتو مسلط است و در رابطه با آنان نیازی به مترجم نداشت.

سمپل علی الرغم فرمان ملا محمد عمر به افغانستان برگشت. او و رهبران طالبان دوستان مشترک و بانفوذی در پاکستان داشتند که در این زمان کار آمد ثابت شدند. ملا عبدالجلیل آخند معین سیاسی وزارت خارجهء طالبان به سفارت امارت اسلامی افغانستان در اسلام آباد دستور داد تا به مایکل سمپل ویزای برگشت به افغانستان بدهد. ملا عبدالجلیل از گماشته های خاص آی اس ای در صف طالبان بود که اکنون از  صف طالبان طرد شده است.

 

مسیحی های تازه مسلمان

سمپل همسر پاکستانی دارد و خودش مدعی است که به اسلام گرویده است. گفته می شود که وی را دوستش (جان بت) که خود نیز قبلا مسیحی بوده، به اسلام دعوت کرده است. جان بت یک تبعهء انگلستان و از کارمندان رادیو بی بی سی بود که مدتی هم بحیث رئیس بخش پشتو و دری بی بی سی کار کرد. جان بت به ارتباط همسرش با مایکل سمپل قرابت خانوادگی دارد. او هم همسر پاکستانی داشته و در مدرسهء دینی دیوبند دستار بندی کرده است. او اکنون مولوی جان بت لقب گرفته است و گاهی هم امام جماعت می شود که به این کار سخت علاقه دارد.

منظور از تذکار این نکته این نیست که در مورد مسلمانی کسی ابراز شک کنیم. فقط خداوند (ج) بر کنه ضمیر وقلب بندگان خویش آگاه است اما اگر کمی بیشتر این مسئله را بشگافیم، به ارتباطات دیگری پی می بریم که نمی تواند زیادهم تصادفی باشد. مولوی جان بت اکنون در پاکستان زندگی می کند ووی در مناطق قبایلی پروژه ای را به ارزش صد ها هزار پوند به منظور بکار انداختن فرستنده های رادیوی موج اف ام روی دست گرفت. تا کنون دهها ها فرستندهء موج اف ام در قبایل به نشرات آغاز نموده که یکی از آنها در اختیار مولوی فضل الله رهبر طالبان در سوات است. این رادیو در زمان حملهء فوج پاکستان به سوات علیه پیروان مولوی فضل الله، به نشرات ضد دولت پاکستان و تشویق مردم به جنگ می پرداخت و از اهداف اولی نظامیان پاکستانی در جنگ بود. آیا این نوع فعالیت در میان قبایل که هوادار طالبان و القاعده اند، جالب نیست؟

 

مایکل سمپل پس از سقوط طالبان

در جریان لویه جرگهء اضطراری، سمپل در مقام مشاور نمایندهء خاص سرمنشی ملل متحد الاخضر ابراهیمی ظاهر شد که یکی از گردانندگان اصلی این جرگه بشمار می آمد. پس از پایان ماموریت فرانسیس ویندرل، سمپل بعنوان نمایندهء جامعهء اروپا در افغانستان تعیین شد.

در شرایطی که یک مامور پائین رتبهء دولت افغانستان توان رفتن به مناطق تحت کنترول طالبان را ندارد، مایکل و ماروین با اطمینان خاطر به هلمند سفر می کردند. در آخرین سفر، آنها به دیدار عده ای از رهبران طالبان در منطقهء تحت کنترول ملامنصور رفتند. این گردهمائی از پاکستان برنامه ریزی شده بود و بخشی از طرح مشترک پاکستان و نیروهای انگلیسی برای ایجاد رخنه در صف طالبان افغان است.

سمپل در هنگام سفر گوردون براون صدراعظم و دز براون وزیر دفاع انگلستان، همین طرح را با آنان در میان گذاشت. آنچه که از زبان صدراعظم انگلستان درمورد (جدا کردن گروهی از طالبان از بدنهء اصلی آنان) شنیده شد، در حقیقت طرح سمپل بود. بنابراین تصادفی نیست که جامعهء جهانی برای بازگشت سمپل به افغانستان اینهمه فشار وارد می کند.

نتیجهء این دیدار برای ملا منصور هم خوش آیند نبود. رهبری طالبان که دیدار و ملاقات با خارجیان را برای فرماندهانش بدون اجازهء مقام امارت قدغن کرده است، اعلام نمود که ملا منصور دیگر رابطه ای با طالبان نداشته و تحریک طالبان بعد از این مسئولیتی در قبال اعمال وی ندارد.

 

کشمکش میان سازمان های جاسوسی

سندی تلگراف یکی از روزنامه های معتبر انگلستان در مورد این دو تن نوشته است که دو دیپلومات اخراج شده از افغانستان مامورین مخفی سازمان اطلاعاتی MI6 بوده اند که بوسیلهء سی آی ای اخراج شدند. افشای این راز نشان می دهد که ما شاهد نبرد پنهان میان سازمان های جاسوسی انگلستان و امریکا در افغانستان هستیم.

دولت انگلستان اعلام نموده است که می خواهد بزرگ ترین سفارت خود در جهان را در افغانستان داشته باشد و کار در این راستا از قبل آغاز شده است. انگلستان در لشکر گاه مرکز ولایت هلمند نیز یک مرکز سیاسی را بوجود آورده است. در این مورد دولت انگلستان رسما اعلام نموده بود که سفیر سابق این کشور در کوریای جنوبی مسئولیت این مرکز را بعهده خواهد داشت. آیا می توان باور کرد این کار همانگونه که وزارت خارجهء افغانستان باور دارد، فقط به منظور نظارت بر فعالیت هایPRT در هلمند است؟

جنرال دیوید ریچاردز فرمانده انگلیسی ناتو در زمان ماموریتش برنامهء هماهنگ با پاکستان را برای پارچه ساختن طالبان آغاز کرد اما این طرح زیر سایهء ماجرای موسی قلعه که آنهم از طرف امریکا به مانع برخورد، قرار گرفت.

در رابطه به این کشمکش یک راز دیگر هم که تاکنون در هاله ای از ابهام باقی مانده بود به تدریج روشن می شود. باید پرسید که آیا دستگیری و کشته شدن قوماندان عبدالحق به آن شکل مرموز در آخرین روزهای حاکمیت طالبان بدست آنان نیز بخشی از همین نبرد پنهان نبود؟

 کسانی که عبدالحق را قبل از آخرین سفرش به افغانستان در پشاور ملاقات کرده بودند می گویند که وی برنامهء سفر خود به افغانستان را پنهان نمی کرد و بصراحت می گفت که قصد دیدار و تفاهم با یک جناح از طالبان را دارد و در بازگشت از افغانستان، طرح خود برای پروسهء صلح بعد از سقوط طالبان را اعلام خواهد کرد. گفته می شود که در این طرح قوماندان عبدالحق، شامل شدن بخشی از طالبان در برنامهء صلح شامل بود.

 قوماندان عبدالحق از سالها قبل بعنوان یک عنصر قابل اعتماد انگلستان در افغانستان شناخته شده بود در حالیکه آقای کرزی در آستانهء حملهء امریکا به افغانستان، بعنوان کاندید ایالات متحدهء امریکا برای دست یابی به قدرت در افغانستان شهرت یافت. اگر عبدالحق کشته نمی شد، احتمال قوی وجود داشت که وی بجای کرزی که کاندید امریکا بود، به قدرت برسد.

در شرایطی که ایالات متحدهء امریکا انگلستان را نزدیک ترین متحد خود در مبارزه علیه تروریسم می داند و همیشه این نقش انگلستان را ستوده است، دلیل این کشمکش چیست؟

 

از ملکه ویکتوریا تا ملکه الیزابت دوم

آیا اختلاف بر سراینست که یکی جنگ و دیگری تفاهم را راه حل مشکل افغانستان می داند؟ نیمرخ پنهان ماجرا در همینجاست و اگر یک فکتور دیگر یعنی حجم مواد مخدر تولیدی در هلمند را نیز در این محاسبه لحاظ کنیم شاید این نیم رخ کمی روشنتر به نظر آید. مگر شخص حامدکرزی نگفت که خارجیان (که البته منظورش انگلیس ها بود) هلمند را به طالبان سپردند و به این ترتیب آنجا را به گدام مواد مخدر مبدل ساختند؟ آیا این عمل فقط یک تصادف بود؟

این مسئله سابقه دارد. کتاب (کمیتهء 300 کانون توطئه های جهانی) بقلم داکتر جان کولمن را ورق می زنیم و در فصل سوم آن به این جملات برمی خوریم:

تجارت مرگ آفرین تریاک که از آن با اصطلاح "غنایم امپراتوری" یاد می شود، سالهاست که در دایرهء  بلند پایگان جامعهء انگلیس بحث های را به وجود آورده است. داستانهای شجاعانه ای که دربارهء برخورد های "تنگهء خیبر" بر سر زبانهاست بیشتر با تجارت تریاک پیوند دارد. استقرار ارتش بریتانیا در بلندیهای خیبر تنها برای حفاظت کاروانهای تریاک خام بوده که اغلب مورد دستبرد قبایل کوه نشین قرار می گرفته  است. آیا خانوادهء سلطنتی انگلیس به این نکته آگاهی داشتند؟ البته آنان باید می دانستند، چه در غیر این صورت نگهداری ارتش مسلحی دور از کشور و با هزینهء بسیار سنگین، در منطقه ای که چیز قابل ملاحظه ای بجز تجارت پرسود تریاک وجود ندارد، چه دلیل موجهی می تواند داشته باشد. علیاحضرت ملکهء انگلیس حتما از دلایل حضور واحد های ارتش در آن نقطه حتما پرسشی نموده اند…

جان کولمن که خود نیز روزگاری عضو سازمان MI6 انگلستان بود می گوید:

… آنچه بزرگان تا این درجه به آن علاقمندند، تجارت کوچکی نیست. مواد مخدر تجارت کثیف و گسترده ای است که یک امپراتوری عظیم را تشکیل می دهد. در سراسر جهان بنابر الزامات، این تجارت همواره از بالا به پائین در گردش است. در واقع و بدون هیچگونه اغراق، در جهان امروز تجارت مواد مخدر بزرگترین تجارت منحصر به فرد است که سایر فعالیت ها را پشت سر گذاشته است. پشتیبانی عمودی (از بالا به پائین) این تجارت همانند فعالیت های تروریستی ناشی از روند پنهانی آنست. شاید یک فرد خردمند نتواند بپذیرد که وجود افرد بلند پایه و اسامی برجستهء دربار سلطنتی در ادارهء این تجارت مرگ آفرین- گرچه بدست واسطه هائی صورت می گیرد، از ضروریات است…