آرشیف

2014-12-12

نبی ساقی

نگاهی کوتاه بر چند دوبیتی جناب وثوق

 

صفر:
دوبیتی های زیبای  جناب نورالله  وثوق که  گهگاهی  در « جام غور»  ریخته می شود ، واقعا شیرین و نوشیدنی است. من ایشان را هم  ،( مانند دیگر بزرگانی که  در باب کارهای شان  از زاویۀ یک مخاطب و یا خواننده  نگاه های داشتم ،)  نمی شناسم و حتا  نمی دانم  در کجا زندگی می کنند ومصروف چه کاری هستند. اما دوبیتی های ایشان را  در  سایت خودمان ، همیشه می خوانم و از خواندن شان خیلی  لذت می برم.
 
یک:
  دوبیتی های وثیق وثوق ،  از دید من  تا حدودی قابل ملاحظه ای ،   زبان تازه  و امروزینی دارند و کلمات و واژه های محاوره ای بسیاری در آنها به چشم می خورند. کلمات وعبارات  مانند:  پایگاه خطر،  سفر در قلّه، جاده ، اتوبان،  غرب ، شرق ، ( به معنای غیر جغرافیای آن) خیس، خالی بستن و عادت ماهانه و امثالهم ، در شعر بزرگان  دیگر کمتر جلوه نمایی دارند  و این در واقع برای دوبیتی های وثوق یک امتیاز به حساب  می آید.
 
دو:
استفاده از ظرفیت کامل زبان فارسی از دیگر محاسن این دو بیتی ها است. زبان فارسی همان گونه که می دانیم  غیر از افغانستان ، در ایران ، تاجکستان و جاهای دیگر نیز گویندگانی دارد. همانگونه که شاعر بدخشانی حق دارد از واژهای لهجۀ هرات در شعر خود بهره ببرد ، به همان اندازه  حق دارد از لهجۀ غور ، کابل ، دوشنبه و تهران استفاده نماید. این مسأله  از یک  طرف  به نزدیک شدن و درک  همزبانان از همدیگر کمک می کند و از جانب دیگر مواد ومصالح بیشتری در اختیار شاعر قرار می دهد تا مطابق ذوق خود از آنها در شعر خویش کار بگیرد و به  غنای کار خود بیفزاید.
 
سه:
استفادۀ   آگاهانه  از صنعت تضاد از دیگر ویژگی های چشمگیر کار سرایندۀ این  دوبیتی هاست. هرچند شاعران امروز بسیاری از آرایه های ادبی کلاسیک را  به کار نمی گیرند و به جای آنها از آرایه های دیگری مایه می گذارند؛  اما صنایعی از قبیل  تضاد ، متناقض نما ، تلمیح ، تضمین و امثالهم همچنان کاربرد فراوانی دارد. در این دوبیتی ها،  شاعر از آرایه های  تضاد و متناقض نما،  در عبارات وجملات  : به شیرینی به هر تلخی پناهیم، سفر در قلۀ آسودگی ،  سحر خم کرده سر پیش  سیاهی ،  سراب  است  و ز موجش خیس خیسیم ، به شیرینی استفاده نموده است. همین طور صنعت تکرار در برخی از مصراع های این دوبیتی به زیبای به کار گرفته شده است.  از جمله ،  تکرار کلمۀ تباهی  و خیس  و تکرار حرف سین در این موارد : تباهی  و تباهی  و تباهی / سحر خم کرده سر پیش سیاهی .  یا   سراب است  و ز موجش خیس خیسیم.
 
چهار :
کشف ها  و ایجاد  تصاویر تازه  ، خلاقانه  و امروزین  را در نوشته قبلی از ویژگی های مهم شعر امروز  خوانده بودیم.  ازین رهگذر نیز دوبیتی های وثوق کاملا دست خالی نیست. « به زیر بار این سنگین نگاهان/ اتوبان ها زپا افتاده اینجا»  در این دوبیتی،  اتوبانی تصور شده که به زیر بار سنگینِ  سنگین نگاهان خم شده و از پا افتاده است.« از پا افتادن اتوبان »  نوعی جاندار انگاری نیز هست چرا که از پا افتادن و مانده شدن از خصلت جانداران است ودر اینجا برای اتوبان نیز در نظر گرفته  شده است. « خم شدن سحر ، پیش سیاهی»  نیز تصویر روشنی دارد و نقد تلخی از وضعیت اجتماعی به دست می دهد.
 
پنج:
انتقاد از وضعیت پیرامونی نیز از خصایل دیگر این دوبیتی هااست و مانند اشعار برخی  از بزرگان  ، شراب خواری و  میخانه گردی هایش  در ناکجا آباد صورت نمی گیرد. شاعر در دوبیتی های خود به صورت واضح و روشن والبته با پوشش شعریت به نقد وضعیت بر می آید که :

تباهی وتباهی وتباهی
سحرخم کرده سر پیشِ سیاهی
درین ظلمت سرا غرقِ سرابیم
دریغ از قول بارانهای واهی

می گوید جنگ است. تباهی است، عالم در پیش جاهل و روشنی در پیش سیاهی سرخم می کند و تعظیم به جا می آورد. سخنان  قدرت مندان همه سراب است ومردم ما با  دریغ و افسوس که به امید  قول باران های  واهی آنها  نشسته اند وچاره ای هم ندارند.  در دوبیتی « غروب غرب » ظاهراً  از سیاست های جهان غرب  و در رأس امریکا، انتقاد می شود که : غرق تحیر و سرگشتگی است  و فقط زدن به فرق دیگران را وظیفۀ خود کرده  و به  آواز یا صدای شرق یا به خواسته ها وخوبی آنها اصلا توجهی ندارد. در دوبیتی زیبای دیگری که « عادت ماهانه » نام دارد از « ما» یعنی  مردم افغانستان انتقاد شده و گیلایه کرده که سماجت و یک دندگی  به شانه های ما ، بار کلانی گشته  ومیان ما و دل ما ، فاصله افتاده و عشق و دوستی از میان ما برچیده شده؛  اما در عوض ،  بدبینی و کینه توزی و سرتمبگی مانند عادت ماهانه  ، خصلت  دایمی ما شده و به یک عادت غیر ارادی تبدیل شده است.
 
شش:
دوبیتی های وثوق زیبای ها  و لطافت های دیگری هم دارد که متاسفانه در این فرصت ، مجال پرداختن به آنها میسر نیست. این  را هم ناگفته نگذریم که برخی از مصرع های  این دوبیتی ها ،  به نحوی لحن و شیوۀ بیدل یا حتا علامه اقبال لاهوری را یه یاد خواننده می آورند. به طور نمونه  عبارت « سنگین نگاهان » ، به سرعت تعبیر«  وحشی نگاهان »  بیدل را به ذهن آدم می کشد  و همین قسم  دوبیتی که با مصرع « بریدن از صدای شرق تا چند»  خاتمه می یابد.  ما به عنوان مخاطب انتظار داریم در کارهای  جناب وثوق تشخّص و وثوقیت بیشتر از اینی را شاهد باشیم و انشاالله چنین خواهد بود.
 
29  /7 / 2012
 کوالالامپور، مالزی
 


 
 
پایگاه
ولو تاناکجا ها غرقِ آهیم
به شیرینی به هر تلخی پناهیم
سفردر قلة آسودگی چیست
خطررا تا بخواهی پایگاهیم
………
سنگین نگاهان
چه می گیری سراغ جاده اینجا
معطل تابکی استاده اینجا
به زیرِ بارِ این سنگین نگاهان
اتوبانها زپا افتاده اینج
………
غرقِ سراب
تباهی وتباهی وتباهی
سحرخم کرده سر پیشِ سیاهی
درین ظلمت سرا غرقِ سرابیم
دریغ از قول بارانهای واهی
……..
غروب غرب
به گرداب تحیر غرق تاچند
زدن هرلحظة برفرق تاچند
غریوِ هرغروبی را شنیدن
بریدن ازصدای شرق تاچند
……….
خیسِ خیس
سراب است وز موجش خیسِ خیسیم
میانِ اومثالِ فرشِ کیسیم
به دریاها زخالی بندی دل
پیامِ آشنایی می نویسیم
……..
عادتِ ماهانة
به دوشِ ما سماجت بار گشته
میان ماودل دیوار گشته
سماجت عادتِ ماهانةِ ماست
زبس این سرگشتگی تکرار گشته
 
نورالله وثوق
1389/11/20