آرشیف

2015-4-21

Shahla Latifi

نوری قلب

فرخنده در ضمیرش چون تو

آرمان داشت بیکران

 در میان قلب مجروح

درد و غم های نهان

هر بیماری زبون و ناتوان

دست رحم پوید و لبخند زلال

هر مظلوم ستم دیده و خوار

عشق خواهد ز درون اعتبار

هر شکسته، حقیر و بی توان

صله ای رحم را داند درمان

هر افتاده و سنگسار و غمین

دست گیرای بپوید با ایمان

ای که افسوس آن ابلیس شریر

بهره جسته از زشتی مان

ما که هریک چه واژگون در سرشت

از درون با درد هستیم یکسان

می دریم، می شکنیم انسان را 

زیر پا کرده ایم نخل ایمان

رنگ صلح را در آغوش شفق

باید جست با روح رخشان

تا فروغ حق صاف بدرخشد

در میان تلخی و ظلمت عام

و دیگر جسم لطیف هیچ زن

زخم و توهینی نبیند با زبان

موی و رخسار ظریفش با خون

رنگ نگیرد و با دستی ویران

آتش خشم و کدورت و فساد

محو گردد با جهدی همسان 

مشعل نور و آگاهی عقل

بود یگانه فروغ  وجدان

نام «فرخنده» چو نوری در قلب

مظهری باشد پاک و جاودان

شهلا لطیفی
مارس ۲۰۱۵م