X

آرشیف

نقش سلاطین غــــــوری در تاریخ افغانستان

 

مرحوم استاد عبدالحی حبیبی در جلد اول تاریخ افغانستان آورده است : سوریان طایفه یی بودند از افغانان خراسان و غور که تا کنون هم بنام ( زوری) در بادغیس هرات در حدود زورآباد شمال غرب هرات موجودند. در دوره قبل از اسلام نیز این طایفه در کوه های تخارستان ٬غور و هرات و خراسان حکروایی داشتند و به لقب غرشاهان حکمروایی داشتند و منسوبند به شخصیت افسانوی قدیم ضحاک فردوسی ( در منابع پشتو بحوالهء تاریخ سوری سهاک ٬در طبری و البیرونی و ابن بلخی : بیوراسپ ازدهاق ـ در مسعودی ضحاک ) که به قول طبری شکل پشتو و اعلام خراسانی مانند ضحاک ( حدود ۴۰۰) اسم پدر عبدالحی ګردیزی نویسندهء زین الاخبار و ضحاک شیبانی ـ حدود (۲۸۷ هـ ) فقیه ظاهری ٬ و ضحاک شهری نزدیک بامیان و سهاکه ( قبیله معروف آریایی قدیم که سکستان بنام شان است و سهاک ( صورت مفغن آم و سهاکزی که نامهای قبایل افغان است وانمود می کنند که این نام ریشهء قدیمی در اعلام افغانستان قدیم دارد.دیګر از اعلام این دودمان بسطام ( صورت معرب ګستهم و سهمتم به معنی پهلوان است که فردوسی هم از او ذکری دارد . این شخص در شغنان و بامیان و تخارستان و غور حکمروایی کرد. و بعد از آن امیر سور و سام سپهسالار دو برادر از همین طایفه در غور دست داشتند و امرای اقوام سوری بدین نامند که فردوسی و مؤرخین دیګر ماهوی سوری نژاد٬ و بلاذری جبل زور و بت معروف آنرا در تاریخ بیهقی نیز از سوری عمید خراسانی در عهد سلطان مسعود ذکری دارد و در ازمنه بعد شیرشاه سوری معروف از این قبیله افغانی در هند برخاست . (۱) پندت جواهر لعل نهرو در کتاب معروفش نګاهی به تاریخ جهان دراین باب چینی آورده است :

اکنون به هند باز میګردیم به هند قرون وسطایی ـ مدت درازی بود که در جا های دیګر بسر میبردم .

آمدن مهاجمان مسلمان به هند عکس العمل های متعدی بوجود آورد این مهاجمان افغان بودند و اعراب یا ایرانی ها یاسلسله مسلمانهای متمدن آسیاسس غربی نبودند که به هند هجوم آوردند . این افغانها از نظر تمدن و در مقایسه با هندی ها مردمی عقب مانده بودند اما از لحاظ نیرو خیلی بر هندی های آنزمان پیشی داشتند و سر زنده تر بودند .

هند آن زمان در یک حالت خمودګی و افسردګی و رخوتی بسر میبرد که تغییر و ترقی درآن وجود نداشت. هند به روش کهنه و قدیمی خود چسپیده بود و هیچ کوشش نمیکرد که راه های تازه تر و بهتری برای پیشرفت پیدا کند. حتی از لحاظ فنون جنګی هم عقب مانده بود و افغانها نیرویی مجهز تریا سازمانی بهتر داشتند .

به این جهت بود که هند پیر با وجود شهامت و فداکاری در برابر مهاجمان مسلمان شکست یافت و بزانو در آمد .

این مسلمانان در آغاز کار بسیار خشن و بیرحم بودند. آنها از سرزمین خشنی آمده بودند که در آنجا ملایمت و نرمی صفت پسندیده یی نبود. بعلاوه آنها در سرزمین ساکن شدند که به تازګی آنرا فتح کرده بودند و در نتیجه از هر سو با دشمنی و کینه محصور بودند و هر لحظه ممکن بود که قیام و شورش بر ضد آنها آغاز شود. ترس از شورش همیشه در همه جا و جود داشت و ترس اغلب موجب خشونتها می شود. بدین جهت بود که کشتار ها و قتل عامهای مهیبی صورت میګرفت تا مردم به انقیاد و اطاعت مجبور شوند . در آن موقع مسأله این نبود که یک مسلمان ٬ یک هندور را بخاطر اعتقاد مذهبی اش بکشد بلکه مسأله این بود که یک فاتح خارجی میخواست روح سرکش و نافرمان یک مغلوب را درهم شکند .

اغلب مذهب را دلیل این بیرحمی ها و کشتارهای خشونت آمیز جلوه میدهند اما این امر صحیح نیست زیرا اکثرآ مذهب بهانهء امیال ناروا قرار ګرفته است . مردم آسیای مرکزی نیز از بلاها مصؤن و بری نبوده اند . مهمترین معضل فرهنګی انها از زمانی آغاز می شود که سلطهء روسهای تزاری برآنهابرقرار شد و به دنبال آن حاکمیت دولت کمونیستی برآنها قأیم شد. البته در هر دو نوبت قدرت قاهر و سلطه ګر کوشید مردم آسیای میانه را از جوهر فرهنګی شان خالی کند و زبان روسی را به اجبار و اکراه بقبولانند که سرانجام بعد از متلاشی شدن دولت شوروی سابق تمام کشور های تحت انقیاد آنها دوباره به اصل شان برګشتند و به جای الفبای کریلی که برآنها تحمیل شده بود الف بای سابق شانرا به کار بګیرند . دراین جا ناګزیریم رفتار انګلیسها را در نیم قاره هند تذکر بدهیم .

بریتانیا کبیر نیز در سال ۱۸۳۶ طی فرامینی زبان فارسی را که زبان رسمی بود منع کرد و به جای آن زبان انګلیسی را تحمیل کرد .

قدر مسلم این است که در حوزه جغرافیایی ما ٬ کشور های منطقه ٬ از اجزای مورد منازعه یکدیګر تشکیل شده اند و هر یک اعتبار قباله های منسوخ کهنه و نو خواب تأسیس امپراطوری های زمان باستان را می بینند که کوششی بی حتصل است . چه در پس منظر زندګی این ممالک عناصر دمدکراتیک وجود نداشته و آن امپراتوری ها با اعمال ستم و استبداد قایم شده بود و هیچ کدام رضامندانه قیادت امپراتوری ها را نپذیرفته اند.

مسایل از قبیل حاکمیت ملی ٬ و ملیت های مختلف ٬ قضایای جدیدی اند که بعد از رنسانس و تاسیس دولت های مدرن بوجود آمدند و کشاندن آنها به دوره های قدیم ناجایز و نادرست می باشد . قبل از دوران روشنګری٬ تقابل دولتهای مشرقزمین عمدتآ برمحور رویا رویی اقوام زورمند می چرخید که انګیزهء برخورد های آنها اساسآ قبیله یی ٬ همتباری و همخونی بود و نژاد ګرا ها چه در مملکت ما و چه در ممالک همسایه مصنوعا اسباب و علل جابه جایی مرز ها را از دوران فیودالیسم به دوران حاضر انتقال میدهند و با سؤ استفاده از همان انګیزه ها مرز های دوران حاضر را که با شرایط و علل دیګری رسمیت یافته اند زیر سوال میبرند که به اصطلاح « دنبال نخود سیاه به ترکستان میروند! » مسلمآ سبک وسنګین کردن پادشاهی غوری ها نیز خارج ازاین قاعده نیست . چه خوب است که ما جلوه های تمدنی و فرهنګی آن شاهشاهی را ارج بګذاریم وبالا بکشیم . بدون شبهه میناره های جام و قطب منار که شکوهمندترین یادګار های ثقافت و فرهنګ سلالهء غوری می باشد در محراق توجه قرار بدهیم نه بُرندګی جنګ افزار های آن دودمان را چه تاجیک و چه پشتون و چه ازبیک اهیمت بدهیم . از فحوای این برګزاری برمی آید که از جهاتی همان تمایلات پارینه براین احتفال سایه انداخته و از زاویهء تازه ای همان سوخت وساخت زا برجسته کرده ایم .

دکتور محمود افشار یزدی در جلد اول کتاب حجیم « افغان نامه » چنین مینویسد: « غوریان» در عصر سلجوقیان قدرت های دیګری در شرق٬ غرب٬ شمال و جنوب ایران بزرګ بعرصه رسیدند. این قدرت ها عبارت از غوری ها در شرق ٬ خوارزمشاهیان در شمال ٬ اتابکان در آذربایجان و فارس و غرب ایران بودند . غوریان در ناحیه کوهستانی جنوب شرقی هرات و شمال غربی درهء هلمند قرار داشتند. غوری ها دو طایفه بزرګ یودند معروف به آل شنسب که در فیروز کوه پایتخت غور وبامیان در طخارستان سلطنت میکردند .

چنان که بالاتر نوشتم علأالدین حسین غوری غزنه را ګرفت و سوزانید . به غیر از قبر سلطان محمود که باقی ګذاشت ٬ بقیه شهر را ویران کرد.

پندت جواهر لعل نهرو نخست وزیر سابق هندوستان در باب تهاجم جایز و ناجایز کشورهای منطقه به نیمقاره هند چنین آورده است : محمود غزنوی که بزرګترین ویران کننده و غارتګر شمال هند بوده است و بنام قهرمان اسلام در جنګ با کفار بت پرست مشهور ګشته است یک سپاه هندو داشت که تحت فرماندهی یک سردار هندو بنام « تیلک» بود . سلطان محمود سپاه هندو را با خود به غزنین برد و از آنها برای درهم کوبیدن شورش های مسلمانان استفاده میکرد. بدین قرار می بینی که برای محمود موضوع مهم و هدف اصلی فتح « پیروزی» بود نه هدفهای مذهبی . در هند او به اصطلاح « بت پرستان » را با کمک سربازان مسلمان خود میکشت و در آسیای مرکزی نیز مسلمانان همکیش خودرا بدست سربازان هندوی خود از میان برمیداشت و میکشت . به هر حال اسلام هند را تکان داد و به جامعه یی که ساکن و غیر مترقی بود جان و زندګی تازه یی برای پیشرفت و حرکت بخشید .(۲)

زیر نویسها :

۱ ـ عبد الحی حبیبی ٬ تاریخ مختصر افغانستان٬ جلد اول ٬ نشر کرده مؤسسه چاپ کتاب ٬ سال ۱۳۴۶ ٬ کابل صفحه ۱۵۲ ٬ ۱۵۴ .

۲ ـ داکتر محمود افشار٬ افغان نامه ٬ جلد اول ٬تهران ٬ ۱۹۸۰ ٬ ص ۴۸۰

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.