آرشیف

2014-11-22

عصمت الله راغب

نقد مقاله آزادی فکر و بیان!

دوستان عزیز دریک نوشته که از آدرس یک دوستم تحت عنوان«آزادی فکروبیان» اقبال نشر یافت بود،چند جمله پیرامون آزادی بیان خواندم که خیلی برایم تکان دهنده بود.خواستم بجواب نوشته دوستم چند نکته ی را به دست بوس شما قرار دهم که درزمینه قضاوت تان سازنده خواهدبود.دریک قسمت از متن آن آمده است:«انسان فطرتاً می خواهد که آزاد باشد وهرکاری که می خواهد انجام دهد» که به نظر می رسد نویسنده سخت وفادار به آن جمله است.من چند قسمت از نوشته آنرا به زبان خودش پاسخ می گویم:دوستان پرواضح است که این ادعا خودش اوج اعتقاد به آزادی ودموکراسی غرب است که درعقب این دموکراسی واین گونه ایده ها امریکا،انگلیس وغیره می باشند.اولاً اینکه آنچه امریکا تحت نام دموکراسی میخواهد برجهان اسلام تطبیق کند به رای متکفرین اسلام ودموکراسی شناسان حوزه اسلام شیخ فضل الله نوری،طباطبایی، سید قطب ومودودی،کاملاٌ متضاد با رویه دینی ماست.گذشته از آن،نظر افلاطون را درارتباط به ادعای دوستم که آنرا به زبان خودش رد می کند شاهد می آورم که میگوید:«دموکراسی انسانهای خوب نمی آفریند،وآن انسانهای را که دموکراسی می آفریند،همیشه برای لحظه حال زنده گی میکنند،آزادی دموکراتیک یعنی آزادی انجام آنچه به صورت آنی به فکر فرد خطور کند.انسان برای خوشی های لحظه ای زنده گی می کند،یک روز شراب ،زن،ساز وآواز وروز دیگر آب ونان ویک روز هم تمرینات بدنی وروز دیگر بی کاری وتنبلی و…،سرانجام به قول افلاطون جامعه دموکراتیک از فقدان انضباط شخصی رنج می برد هرچه به فکرش رسد می گوید وانجام میدهد.» آنچه ذکرشد نظرمتفکریونانی افلاطون که به قول اکثر،خاستگاه دموکراسی هم زادگاه همین شخص یعنی آتن بوده است که بعد از کلیستن وده تن دیگر که پیشگامان دموکراسی بونان بودند وبعداز آن به عنوان کسیکه خوبتر ازدیگران دموکراسی را شناخت همین افلاطون واستادش سقراط وشاگردش ارسطوبود.
گذشته ازینکه دانشمندان یونانی که پدران دموکراسی خودشان اند،نظرچندان نیک ازدموکراسی زمان خود نداشتند.بلکه درپهلوی آن، نظریه دوست مان از لابلای گفته های آنها که «انسان فطرتاً آزاد است وهرآنچه که می خواهد انجام دهد» نیز مطرود ومحدود قرار میگیرد.دراینجا خوب است که ما مسلمان هستیم واز آدرس اسلام هم نگاه یی به آنچه که برما تحمل می شود، بی اندازیم وآنرا تحت ذره بین اسلامی مورد مطالعه وغور همه جانبه قرار دهیم، تا حقانیت خواسته های غرب را بدانیم که تا چی حد با این دین جهان شمول اسلام سرسازگاری دارد، یا خیر!.اسلام به عنوان دین که منابع ومآخذ آن خودی الله بی نیاز است،آنچه را که درچارچوب دین برای ما کسانیکه هدایت دراسلام شده ایم،وضع کرده است،درآن هرگز اجازه آنرا نداده است که انسان هرآنچه که میخواهد انجام دهد.بازهم به رای افلاطون که انسان برای لحظه های حال زنده گی میکند دلش هرچیز را درهرلحظه میل می کند،آیا اسلام به رهروان خود اجازه میدهد که وقتی دلش هوای شراب کند،شراب بنوشد یا اینکه دلش میل زن همسایه را کرد شوهرش را به قتل برساند یا اینکه درپی آن شود که رضایت دختراجنبی را از راه تذویر حاصل کند واگراین عمل به سلامت جامعه کدام ضرر نداشته باشد مباحش بخواند و….جان سخن اینکه ما درزنده گی فردی واجتماعی خود به آن حد آزاد نیستیم که هر آنچه نفس اماره ما میخواهد، انجام دهیم.بلکه اسلام برای پیروان خود یک چهارچوکات وضع کرده است،که درهمین چارچوکات ما می توانیم زنده گی خودرا عیار ساخته ومطابق آن خواستهای مشروع خودرا درهرعرصه که باشد جستجو کنیم.برما مسلمانهاست تاما مطابق به دستورات دین عمل نماییم،تا تفکیک بین خیر وشرشود واعمال حسنه وغیرحسنه ما از روی آنچه انجام میدهیم محاسبه گردد،وآنچه را که جناب ایشان میفرماید که«انسان هرآنچه خواست انجام دهد»این ادعا درمتون دینی ما کاملاٌ مردود است.هرکس که درقلمرو اسلام زنده گی می کند وصفت مسلمان برآن گذاشته شده است، خلاف آنچه اسلام برایش اجازه داده است؛ انجام دهد،بدون شک مرتکب گناه شده است ودرصورتیکه درانجام آن استمرار بخشد به آن حد که حلال را حرام وحرام را حلال بگوید از دایرۀ اسلام خارج می شود.
دربخش دوم مقاله دوستم خواندم که درمورد آزادی بیان نوشته است که:«آزادی فکر وبیان مجموعه فعالیت های فکری ومعنوی اشخاص است که تحت قاعده ومقررات مشخص به اشکال مختلف متبارز می گردد.هیج شخص یا مرجع حق ندارد محدودیت اضافی،غیرقانونی ومخالف حقوق بشری را بر آزادی فکر وبیان وضع وتطبیق نماید».
درجواب دوستم باید بگویم. اولاً اینکه یا من سوادی کافی برای هضم متن شما ندارم یا اینکه شما بخطا رفته اید.باید یک نکته را متوجه شد که دین ما که همانا اسلام باشد به اساس نصوص قرآنی وارشادات پیامبر اسلام به ما رسیده است نه اینکه به اساس فکر وعقل خودمان که هرآن چی می خواهیم برانجام آن کم وزیاد کنیم.اگر چنین می بود بدون شک مانند ادیان گذشته تحریف می شد،وتا امروزجایگاه خودرا ازدست می داد.مطلقاً باید بگویم که، دین اسلام براساس عقل نیست یعنی اسلام عقل را ملاک ومعیار همه چیز قرار نمی دهد،بلکه استوار بر نصوص است.ببنید اگر ما فکر وعقل را درهمه چیز آزاد بگذاریم، شاید اول ما را درتفکر به چیزهای وا دارد که اسلام اصلاً اجازه فکر کردن به آن را نداده است که از آن جمله تفکر درمورد….و قضا وقدر وغیره چیزهای که درذهن ما عارض میگردد که به اندکترین مورد مارا منحرف از عقیده وباور مان میسازد. وده ها موارد دیگر که عقل برآن حکم می کند اما دین اجازه فکر وانجام آنرا نمی دهد. به ادامه همان ادعاکه«هیچ شخص یا مرجع حق ندارد محدودیت اضافی،غیرقانونی ومخالف حقوق بشری را برآزادی فکر وبیان وضع وتطبیق نماید». اینجا برای خواننده سوال خلق می شود که هدف از این "مرجع" آیا اسلام است؟ یا کدام نهاد بشری؟ اگرهدف اسلام باشد،بدون شک اسلام برپیروان خویش حق تعین حدود وثغور درکار وفعالیت های فزیکی فکری شان را دارد که قرآن واسلام چهارده صد سال پیش بهترین قانون زنده گی را درآن پیش بینی کرده است که هرقدر دنیا به پیش برود ما می توانیم از آن درساختار زنده گی خود الهام بیگریم.تا الی ختم زنده گی،که تاجای این وضع محدودیت ها دردموکراسی هم وجود دارد اما این وضع محدودیت ها دراسلام ودموکراسی تنها در مصداق متفاوت است،(اما کلمات«اضافی وغیرقانونی» همچنان در پاراگراف فوق مجهول به نظر می رسد،باید وضاحت داده می شد که کدام محدودیت ها اضافی است وهمچنان غیر قانونی گفتن درتعریف آزادی بیان مقصود کدام قانون است).درنکته دوم خطاب به نویسنده، حقوق بشری را که شما نامبرده اید،هدف کدام حقوق بشر،آنچه را که امریکا زیرنام آن، مرد وزن،طفل وجوان پیر مسلمان را با هزارها نیرنگ وترفند ازبین میبرد؟ یا همان حقوق بشری که تنها برای سرزمین خودشان باعث سلامتی جامعه شان است به استثنای مسلمانان. یا همان حقوق بشر که مسلمانان اقلیت برای پوشیدن حجاب درکشور خودشان پول پرداخت می کنند؟ ویا هم همان حقوق بشر که درپی خانه جنگی وترویج فساد درکشورهای اسلامی اند.شاید هم هدف شان همین حقوق بشری باشد که دیگران میخواهند به نحوی آنرا مطابق به فرهنگ خودی شان به ما معرفی کنند. درحالیکه اسلام وقرآن بهترین قانون بشری را به پیروان خود به ارمغان گذاشته است که هیج نیازی به آنچه امریکا ودیگران میخواهد برما تحمل کنند؛نیست.
درآخیر آنچه از صاحب مقاله منقود، برای من جالب بود این است که افرین به این جرئت که چگونه بدون شناخت واقعی از دین،چنین ادعای را می کند، آنهم درکشوریکه همه به دموکراسی غرب به دیده شک می نگرند واین آقا بدون پیشینی عکس العمل های جامعه درپیوند به این مقاله «آزادی فکروبیان».آنرا بدست نشر سپرده است.شایان ذکر میدانم،آنچه را که دوست مان تحت عنوان«آزادی فکر وبیان» ذکر کرده است،دقیقاً که تعریف دموکراسی از انسان چنین است، ودربیان عقاید،نظر وآرای پیروان خود،همان قدر حق قایل است، که دوست مان درمقاله خود بیان داشتند.اما خواهش ما براین است که کور کورانه نباید تقلید کرد. سخن دموکراسی دردین مبین اسلام سخت نیازمند تحلیل واستفسار است،وظیفه ماست تا به آن کلمات که مغایر با ارزشات دینی قرار دارد،باید با جدیت برخوردکنیم.

باعرض حرمت
عصمت الله "راغب"