آرشیف

2015-1-8

هارون هریرود

نقدی بـر لیلای استاد فضل و لیلای ساقـی

سایت ارزشمند و عزیز جام به خاطر نشر افکار و اندیشه ها واشعار ونوشته ها ی فرهنگیان ما و همین طور در عرصۀ اطلاع رسانی و هنری ، غنیمت بزرگی هست که باید همۀ ما،  قدر آن را بدانیم و در حد توان و توشۀ خویش در بالندگی و غنامندی آن تلاش نماییم. به نظرمن جام غور تا هنوز توانسته است  میان قلم به دستان غوری و حتا غیر غوری ما پُلی بزند ، کانال های قلمی وفرهنگی شایسته ای ایجاد نماید و نویسنده های ما را به همدیگر و با جامعه فرهنگی شان آشنا سازد. اما دراین وسط چیزی که جایش واقعا بسیار خالی است ، مسألۀ نقد و بررسی نوشته ها است که متأسفانه دراین رابطه تا کنون از جانب فرهنگیان ما کار چشمگیر وقابل توجهی صورت نگرفته است. اگر گاهی چیزی در حاشیه و یا دربخش نظرات خوانندگان در باب نوشتۀ کسی گفته شده یا تعریف و توصیف های تشویقی و دل خوشگرایانۀ احساسی بوده و یاهم احیاناً عُقده گشایی های شخصی و نامربوط که به هرحال در درک و فهم  وتفسیر و تبیین مطالب کوچکترین اثری نداشته است.
 
من می خواهم در مورد  دو شعر از دوشاعر غوری ( یکی باتجربه وصاحب آوازه ودیگری جوان وجویای نام) یعنی استاد فضل الحق فضل و نبی ساقی که با ردیف « لیلا» سروده شده  اند نقدی بنویسم. هدف من از نوشتن این نقد حمله بر این دومعلم یک قبا نیست ؛ زیرا هم اشعار و هم خود این عزیزان را مثل چشمانم دوست دارم و از سروده های شان لذت می برم و به  وجود شان افتخار می کنم. هدف من از نوشتن این مطالب و اصلا هدف هر نقدی این است که به مخاطب یا خواننده  کمک کند تا مفهوم ومعنای متن را بهتر درک کند و از نکات زیبا و هنری اثر ، لذت بیشتری ببرد. همین طور نقد کمک می کند که تفاوت های کار هنری خوب وکار معمولی ، برجسته تر شود تا از یک طرف مخاطب زود تر به مطلب برسد و از جانب دیگر آنهای که در آینده از راه می رسند ومی خواهند در جامعه فرهنگی ما ، هنر نمایی کنند چراغ های طریق ِ روشنی در اختیار داشته باشند تا در پرتو آنها سنجیده تر گام بردارند و برشانه های تجارب نسل قبلی ایستاده باشند. اهمیت نقد و بررسی این اشعار وقتی بیشتر می شود که می بینیم تعدادی از جوانان و نوجوانان ما،  واقعا در اشعار شان از این دوستان الگو برداری می کنند و می خواهند پا، جای پای های آنها بگذارند. یک نگاه اجمالی به برخی از اشعار سید علی مشفق شاعر توانا وجوان یا مثلاً سروده های حبیب سرود جوان خوش سخن دیگر،  اثر گذاری ساقی را در شعر آنها کاملا آشکار می سازد. بنا براین شایسته است که به خاطر پُختگی و زیبایی بیشتر نوشته های دوستان ، نقاط قوت وضعف آنها انگشت نما تر شوند تا مسیر حرکت نسل جوان ما،  در روشنایی بیشتری قرار داشته باشد وخوانندگان اشعار هم از آنها درک واضح تری  داشته باشند و لذت بیشتری ببرند.
 
اما بیاییم سراصل گپ:
لیلای استاد فضل و لیلای ساقی جان،  هردو در یک وزن سروده شده اند که عبارت است از همان بحر هزج مسدس محذوف(مفاعیلن ، مفاعیلن فعولن). کلمۀ لیلا در هردو غزل به عنوان ردیف انتخاب شده است و کلمات قافیه هم در چهار مورد یعنی کلمات « سو» ، « رو» ، «  ابرو»   و « پهلو» در هردو غزل یکی می باشند. لیلای ساقی یازده بیت دارد ، ولی  لیلای استاد فضل دارای چهارده بیت می باشد. بنا براین  وزن ، ردیف ، و برخی از کلمات قوافی آشکارا ترین  وجوه ِ  اشتراک این دو غزل را تشکیل می دهند در حالی که شاید بتوان گفت عمده ترین وجه افتراق شان تفاوت زبان  ولحن آنها است که به طور روشنی دوغزل را  ازهمدیگر جدا ساخته است.
 
با خواندن این دو غزل به آسانی  متوجه می شویم که تعبیرات و تصویرهای لیلای ساقی تا حدودی تازه وجدید و امروزی هستند و  رگه های مشخصی  از فورمِ  غزل مدرن فارسی،  هرچند به شکل ناپُخته وخام در آن به مشاهده می رسد؛ اما زبان و بیان استاد فضل همان زبان سنتی وقدیمی است که چندان چیزی تازه ای برای گفتن ندارد و هیچ کدام از عبارت ها سخنان دل آقای فضل نیستند ؛ بلکه یک تعداد کلی گویی های قدیمی وتکراری هستند که موجودیت آنها بر شانه های غزل امروز فارسی مانند جامۀ چرمینی است که گران باشد وتن گرم ندارد. عبارت های : « نور روی» ، «سواد زلف» ، «گیسوی شب»، «کوی لیلا»، «ابنای آدم»، «خلق وخصلت نیکو»، «جوی شیر»، «عمر خضر»، «گل خوشبو»، «محراب خم ابرو»، «سروقدان زمانه» ، «جلوۀ دلجو»، «سواد وسرمه ومشاطه»، «سحرنرگس جادو»، «مشام جان معطر»، «طرۀ خوشبو»،  «درد لاعلاج عشق»، «داروی لیلا»، «به محشر سروران هردوعالم»، «اسیرحلقۀ گیسو»، «منزل تاریک قبر»، «چشم انتظار» وغیره که در لیلای فضل آمده اند هیچ کدام حرف دل شخص شاعر نیستند؛  بلکه سخنان تکراری هستند که از سنایی وعطار گرفته تا سعدی وحافظ ومولانا و هزار و یک شاعر گمنام ومشهور دیگر بارها آنها  را به کاربرده  اند و امروزه،  از مُد افتاده وقدیمی شده  اند وبه تقویم پاری می مانند ،در حالی که شعر باید مطابق یکی از تعریف هایش از دل برخیزد وبر دل بنشیند، یعنی احساسات وعواطف خصوصی وفردی هنرمند را طوری بیان کند که درعین حال سخن دل و درد مشترک تمام دردمندان راهم در برداشته باشد. وقتی اما؛  از این منظر به لیلای ساقی نگاه می کنیم به ترکیبات جدیدی مانند : « نگاه ِ جاریِ آمو» یا « چشم محشر»یا « قدِسبز» وغیره برمی خوریم که تا حدود ی نو و تازه هستند و روح زمان  ونشان قرن را در خود نهفته دارند. همین طور کلمات سایر عبارات هرچند همان واژه های قدیمی وتکراری هستند ؛  اما با یک نگاه ویک لحن تازه از آنها استفاده به عمل آمده و شعر را تاحدودی امروزی ومدرن ساخته است.
 
تصاویر جدید:
لیلای استاد فضل از لحاظ خلق تصاویر جدید بازهم چندان موفق به نظر نمی رسد، بدین معنا که تصاویری مانند: «روشنی جهان به کمک نور روی لیلا» یا «سواد وسیاهی شب از برکت گیسو»  یا «جوی شیر»  یا « تماشای گل خوشبو»  یا «محراب خم ابرو»  یا « مجمع سروران هردوعالم»  هیچ کدام تصویر تازه ای نیستند؛ اما بالمقابل در لیلای ساقی تصاویر تازه و زاویۀ دید امروزی تری (هرچند کم رنگ) به چشم می خورد، مانند:  تشبیه پلک به موج بحر اطلس که به سوی ساحل ابرو روان است ، یا  رابطه بین چشمان آهوی لیلا وحیات وحش ، یا ارتباط قدسبز با محیط زیست یا تذکر لبخند مونولیزای ونسان ونگوگ وتشبیه لب به لالۀ خود رو ، یا حملات نا تو و جنگهای هلمند یا تعبیر ایستاده شدن به پهلوی لیلا ، که شاید کنایه از مراسم نامزادی باشد،  تصاویر امروزین ونسبتا زیبای هستند.
 
وزن وقافیه:
از نظر وزن طوری که گفته شد هردو لیلا مشابه هستند ؛ اما در هردوی آنها کم وبیش مشکلات وزنی آشکاری به چشم می خورد. در بیت پنجم لیلای ساقی در ترکیب محیط زیست « یای » واژۀ «زیست  » اضافه وزن دارد. هرچند شاعر باخط کشیدن به زیر ترکیب «محیط زیست» شاید می خواسته به خواننده بگوید که از ورود این ایراد ،  اطلاع دارد. همین طور در بیت آخرِ غزل،  واژۀ  « ایستاده» به علت ضروریات وزنی حرف «یای» خویش را شهید کرده است که نباید چنین می بود و به جای آن باید کلمۀ دیگری آورده می شد.
 در لیلای استاد فضل اما ، در بیت هشتم و در کلمۀ «دیدند» دال آخر از لحاظ وزن ، اضافی است وهمچنان مصارع اول ابیات : دوم، سوم ، پنجم ، ششم ، هفتم، نهم ، دوازدهم و چهاردهم ، همه با هجای کشیده یعنی با حرف ساکن اضافی در آخر خاتمه می یابند که بهتر بود چنین نمی شد. به هرصورت اگر وجود آن دو ایراد کوچک که در بالا ذکر شد در شعرشاعر جوان و تازه کاری مانند ساقی – که بدون شک حالا حالا ها فُرصت دارد تا خود را تکان وتغییر بدهد – قابل چشم پوشی باشد ، از استاد فضل که در دهۀ ششم زندگی خود به سر می برد شایستۀ اغماض نیست.
از نگاه قافیه،  همانگونه که یاد شد کلمات: «رو» ، «پهلو»، « ابرو»و  «سو» در هردو غزل تکرار شده اند. سایر قوافی را در شعر ساقی کلمات : رودر رو، زانو ، آمو، ناجو، آهو، خودرو، ناتو و همسو تشکیل می دهند و درلیلای استاد فضل واژه های : گیسو، کوی، نیکو، خوشبو، دلجو، جادو، دارو، حق جو.  قوافی استاد فضل درعین حالی که همگی کهنه و قدیمی هستند ، کلمات « رو» و « خوشبو» در یک غزل دو/ دو  بار تکرار شده اند که از جملۀ معایب شعر به حساب می آید. همین طور کلمات « دلجو» و « حقجو» با پسوند « جو» آمده اند که  بنا بر اصول قافیه پسوند های ازین قبیل به حیث قافیه آورده نمی شوند و اگر آنها را  از ماقبل شان جدا کنیم کلمات « دل » و « حق» می ماند که با همدیگر وهمین طور باسایر ابیات قافیه نمی شوند و نباید آورده می شدند. در لیلای ساقی اما،  از نگاه قافیه اوضاع بهتر است. یعنی به علاوۀ آنکه واژه های قدیمی هم با طرز وشیوه جدید استفاده شده اند ، قافیه های : «آمو» ، «خودرو  » ومخصوصا «ناتو» کاملا تازه وبدیع می نمایند. لیلای ساقی اما ضعفی دیگری هم دارد وآن ضعف  عبارت است از مصرع دوم بیت اول که بسیار ساده وبرهنه وغیر شاعرانه به کار رفته است.( به فکر بوسه ای از روی لیلا) این مصرع شعر نیست ، نثر خیلی معمولی است که از هرگونه جنبۀ هنری خالی می باشد. کلام شاعرانه باید تخیل آمیز ،  چند پهلو ،  غیر واقعی وهنرمندانه باشد، در حالی که این مصرع سخت بی پرده و بی حجاب وساده است. در واقع سادگی بیش از حد و  زبان روزنامه ای و غیر شاعرانه  وبدون تصویر ، از نقاط ضعف عمده ای شعر ساقی به حساب می آید که باید در این باره توجه محکم داشته باشد. در شرایط کنونی ساقی بیش از اینکه شاعر باشد در هیأت یک شعر ساز جلوه می کند وگمان می رود که او با زحمت و زور فراوان کلماتی را سرِ هم می تند و با آوردن چند تا لغتی که برای جوانان مجرد جاذبه داشته باشد  برای خود مخاطبانی پیدا می کند. در حالی که شاعری به یک فَوَران وجوشش احساسی/عاطفی خاص ضرورت دارد که متأسفانه شعر ساقی تاحال فاقد آن بوده است.
لیلای استاد فضل هرچند تا حدود بسیاری تکراری ، تقلیدی و قدیمی است ؛ اما این واقعیت را نمی توان  انکار کرد که آقای فضل فعلا بزرگترین شاعر غوری است که در چغچران زندگی می کند و اشعار زیبای بسیاری  همۀ ما هر روز از او در جاهای مختلف و به مناسبت های گوناگون از جمله در همین سایت جام غور می خوانیم ولذت می بریم. اگر شعر گفتن برای ساقی به تعبیر خودش از امتحان هم دشوار تر باشد ، ظاهراً  برای استاد فضل از آب خوردن هم آسان تر می نماید وخدا کند که جناب فضل بعد ازاین ، این آب را اندکی پُف کرده و با احتیاط  نوش جان نمایند!