آرشیف

2020-11-23

نقدی بر یک روایت بخاری در باره ی زندگی خصوصی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم

امام بخاری رحمة الله علیه در صحیح خود تحت شماره ی 268 روایت می کند که "کان النبیّ صلی الله علیه وسلم یدور علی نسائه فی الساعة الواحدة من اللیل و النّهار و هن إحدی عشرة قال: قلت لأنس: أو کان یطیقه؟ قال: کنّا نتحدث أنّه أعطِیَ قوة ثلاثین. و قال سعید عن قتاده إن أنسا حدثهم: تسعة نسوة.( أنس بن مالک /بخاری)"
ترجمه: از أنس بن مالک روایت شده است که: پیامبر صلی الله علیه وسلم در یک ساعت معین از شب و یا روز با همسران اش که تعداد آن ها یازده تن بود، همبستر می شد. (راوی می گوید) گفتم آیا آن حضرت توان این کار را داشت؟ انس در جواب می فرماید: ما با هم تبصره می کردیم (و می گفتیم) که به پیامبر صلی الله علیه وسلم نیروی سی مرد داده شده است و(همچنان) سعید از قتاده نقل می کند که أنس برای شان گفت: تعداد همسران پیامبر نُه تن بود. در برخی روایت ها آری،بجای یازده، نُه زن و بجای سی، چهل مرد ذکر شده است. شگفت آور از همه این که چهل را بر اساس باز روایتی دیگری ضرب صد کرده و به این نتیجه رسیده اند که به آن حضرت تاب و توان چهار هزار مرد داده شده است!
این حدیث را امام بخاری روایت کرده است. البته همه می دانیم که محمد ین اسماعیل بخاری از جایگاه خاصی در نگاه مسلمانان سنی برخور دار است. قاطبه ی اهل سنت اعتبار کتاب او را بعد از کتاب خداوند می دانند و هیچ گونه نقد و تقلیل شأنی را در رابطه به احادیث موجود در این کتاب نمی پذیرند. هرچند اهل سنت بر خلاف شیعیان باور به عصمت هیچ کسی جز پیامبران ندارند اما، از لحاظ عملی حق اعتراض بر کارنامه ی عِلمی حتی امامان سلف را نمی دهند و در این میان عرصه ی عمل امام بخاری و مسلم را کاملاً بی غبار و معصوم تلقی می کنند. به موجب این طرز دید، باید همه ی روایت های موجود در صحیح بخاری و مسلم را با چشم بسته بپذیریم و خطا پذیری کار انسان های غیر معصوم را، از ساحت آن ها کاملاً بعید بدانیم.
اما، در کتب حدیث گاهی به روایت های می رسیم که هضم آن ها مشکل است. هیچ عقل آزادی نمی تواند نسبت آن ها به پیامبر را خالی از دغدغه بداند. هرچند میدان برای شرح این روایت ها خالی نیست و بلکه شُراح حدیث با حسن نیت و صفای باطن تلاش های فراوان می نمایند تا باب هرگونه ملاحظه ای را پیرامون آن ها ببندند اما، در شرایطی که فضا ها باز اند و دشمنان فراوانی در کمین دیگر خاموشی، روپوش گذاری و توجیه گری در این رابطه استراتیژی محکم و حساب شده نیست. روایت های این چنینی باعث آن شده اند که شبانه روز به حریم اسلام و قرآن و پیامبر بی احترامی صورت بگیرد و شخصیت نبی مکرم خدا به گونه ی بی رحمانه ی تخدیش و در ذهنیت ها کوبیده شود. دفاع از این روایت ها و ابراز تعصب در قبال آن ها، منجر به آن می شود که نا خواسته به ساحت قدسی و معصوم پیامبر اهانت صورت بگیرد و بجای قبول خلل در تلاش و کار کاملاً بشری و غیر معصوم محدثان و راویان، رسول خدا آزار ببیند.
من به این عقیده هستیم که نباید نقد دلسوزانه ی برخی روایت ها را با تقلیل جایگاه سنت و میراث ارزشمند پیامبر یکی بدانیم. بی مهری با سنت، جفای بزرگ در حق اسلام و پیامبر اسلام است زیرا با رجوع به سنت ما می توانیم کتاب خدا را خوب تر بفهمیم، احکام تفصیلی دین را بدانیم و با چهره ی ارجمند محمد صلی الله علیه وسلم بیشتر و کامل تر آشنا شویم. اما، باید به این نکته نیز اشاره نماییم که نخستین و مهم ترین کتاب های حدیث دو قرن بعد از درگذشت پیامبر رونمایی شده اند. در عقب این بازه ی زمانی طولانی، صرف نظر از تحولات سیاسی فراوان، دگردیسی های بزرگ و حضور گسترده ی عناصر دخیل و بدخواه در قلمرو خلافت اسلامی، هیچ کسی از منابع نخستین و راویان صف اول در قید حیات نبود. در چنین وضعیتی-در ایدآل ترین حالت-احتمال خطا و حدوث تغییر در نقل روایت ها به هیچ وجه، دور از احتمال نیست.
یکی از روایت های که قبول آن علی الاقل برای من دشوار شده است، همین حدیث فوق است که می گوید پیامبر صلی الله علیه و سلم در یک ساعت معین با همه ی همسران اش که تعداد آن ها به یازده و یا نه تن می رسید همبستر می شد. بعد برای این که این روایت، توجیه منطقی و قابل قبول پیدا کند، اضافه می نمایند که به رسول خدا نیروی سی و یا چهل مرد را داده اند!
واقعاً هر منصفی از شنیدن این خبر تکان می خورد زیرا از پیامبری که تمامت عمر اش با رنج، سختی، محنت، دعوت و عبادت همدم بود، شخصیتی می تراشد که حرم سرا بنا می کند و چنان زیر فشار جاذبه های جنسی قرار دارد که در یک ساعت و حتی با یک غسل با یازده و یا نُه زن اش همبستر می شود. می گویند این روایت را باید بپذیریم چون شروط صحت در آن متوافر است و بلکه همین بس که در کتاب بخاری آمده است. اما، من نتوانستم نسبت این روایت به رسول خدا را صحیح بدانم، چون نَصّ و فَصّ آن را در تعارض کامل با زندگی و سیرت لبریز از شگفتی و خیر پیامبر می دانم. باید پیشاپیش این نکته را روشن نمایم که نیت نویسنده به هیچ وجه تقلیل شأن امامان بزرگ و محدثان نام آشنا نیست. بلکه می خواهم به عرض برسانم که به رغم جایگاه استثنایی این بزرگان، بایست کار بشری آن ها را بشری بدانیم و خطا و اشتباه از ساحت فعالیت های علمی آن ها را دور نپنداریم. خب، خواننده شاید بپرسند که با چه حجتی پا به این میدان خاردار می گذاری و مبتنی بر چه سندی باب شک و تردید در قبال صحت این حدیث را باز می کنی؟ این پرسش بجا و کاملاً منطقی است لذا اجازه بدهید با هم موارد زیر را مرور نماییم.
1-نگاهی به زندگی پیامبر قبل از بعثت
حضرت محمد از محتشم ترین و نام آور خانواده های قریش بود. هرچند یتیم به دنیا آمد و و یتیم زیست اما، نهال وجود مبارک اش از دوحه ی سر برکشید که در میان قریش اعتبار و جایگاه فوق العاده و استثنایی داشت. تا قامت بر افراخت به صداقت معروف گشت و در میان ساکنان مکه به نام امین شهرت یافت. اعتبار بزرگ خانوادگی، اخلاق حمیده، امانت داری، مردانگی، عزت نفس، قامت رسا و حسن روز افزون همه زیور تن محمد صلی الله علیه و سلم بوده و آن حضرت را در مقام بلند و جایگاه دست نیافتنی قرار می دادند. محمد جوان با داشتن این ویژگی های استثنایی و کاملاً فرید می توانست هر دختر زیبا روی را از هر خانواده ی محترمی در مکه خاستگاری کند و جواب رد نگیرد. اما تا 25 سالگی چنین نکرد و در این زمان بر عکس زنی نسبتاً سالخورده ای با تفاوت سنی پانزده سال، قاصدی را به سراغ او فرستاد و به آن حضرت پیشنهاد ازدواج داد. حضرت محمد به رغم این که می دانست خدیجه دو بار قبلاً ازدواج کرده و پانزده سال بزرگ تر از وی است با توجه به شناختی که از شخصیت و سیرت خدیجه داشت با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت و با این زن ارجمند، در نهایت عقد زناشویی بست. حال اگر قصه ی این حدیث را بپذیریم و نیروی جنسی چهل و یا چهار هزار مرد را به آن حضرت ببخشیم باید از خود بپرسیم که: اولاً) چرا محمد صلی الله علیه وسلم با داشتن چنین نیروی خارق و فوق العاده ی در عنفوانی جوانی با زنی ازدواج کرد که پانزده سال بزرگ تر از آن حضرت بود. ام المؤمنین خدیجه سلام الله علیها در چهل سالگی دیگر در حالتی نبود که چون یک جوان 25 ساله گرایش های جنسی داشته باشد و نیاز های مردی را که نیروی 40 و یا 4000 نفر را به او بخشیده اند، براورده بسازد. ثانیاً) چرا پیامبر حتی قبل از بعثت در امتداد هر سال بارها از خانواده اش عزلت می گزید و برای هفته ها و ماه ها در غار حرا به عبادت می پرداخت. زندگی پیامبر صلی الله علیه وسلم در دوران جوانی و حتی قبل از بعثت نسبت به همه ی جوانان قریش متمایز بود. آن حضرت هر ازگاهی در طول سال به غار حرا می رفت و در خلوت تنهایی به عبادت و راز نیاز طولانی می پرداخت. امام مسلم در حدیثی به نقل از حضرت عایشه می آورد که:"كانَ يَخْلُو بغارِ حِراءٍ يَتَحَنَّثُ فِيهِ، وهو التَّعَبُّدُ، اللَّيالِيَ أُوْلاتِ العَدَدِ، قَبْلَ أنْ يَرْجِعَ إلى أهْلِهِ ويَتَزَوَّدُ لذلكَ، ثُمَّ يَرْجِعُ إلى خَدِيجَةَ فَيَتَزَوَّدُ لِمِثْلِها(حضرت عایشه/بخاری، مسلم)" قبل از بعثت پیامبر به غار حرا می رفت و در آن جا برای شب ها و روز های طولانی به عبادت می پرداخت(در این مدت اگر نیاز به چیزی پیدا می کرد) بار بار به نزد خدیجه می آمد و مواد مورد نیاز اش را با خود می برد( تا همچنان خدایش را عبادت کند). این تصویر زندگی محمد امین در دوران جوانی و قبل از بعثت است، درست زمانی که مسئولیتی ندارد و بار سنگین رسالت هنوز بر شانه اش نیفتاده است. آن حضرت حتی در این مرحله که در اوج نیروی جسمی خویش است و بدون هیچ نوع مسئولیتی اجتماعی، بجای خوش گذرانی و رفتن به دنبال دختران جوان و یا آرمیدن در کنار همسر محبوب اش، پیوسته از مکه بیرون می رود تا در سینه ی سوزان کوهپایه های مکه و دلی غاری به تنهایی به راز و نیاز و عبادت های طولانی بپردازد. اگر این حقیقت زندگی محمد در دوران جوانی و زمانی اقتدار جسمی اوست، چگونه می توان قبول کرد که بعد از بعثت و در آستان شصت سالگی و در بحبوحه ی رنج ها و گرفتاری های دولت نوپای اسلامی در مدینه و تهدید های واقعی و روز افزون، این همه دل بسته ی همبستری و کامرانی و داشتن طاقت چهل و یا چهار هزار مرد است. ثالثاً) چرا آن حضرت تا زمانی که ام المؤمنین خدیجه زنده بود، ازدواج دوم و سوم و چهارمی نکرد و 25 سال دوران زندگی و بلکه جوانی خویش را در کنار فقط یک زن، درست کسی که 15سال بزرگ تر از وی بود سپری نمود. شما تصویر کنیدکه خدیجه در 66 سالگی چشم از جهان چشم پوشید، آیا در چنین سن و سالی دیگر برای یک زن، اشتها و گرایش جنسی باقی می ماند و آیا مردی که توان 40 و یا 4000 مرد را به او داده اند، می تواند در کنار همچو زنی یائسه و سالخورده ای نیاز های طبیعی خود را مرفوع نماید؟
خب، شاید بگویند که پیامبر در سیزده سال مکه با توجه به فشار های سنگینی که بر آن حضرت وارد می شد فرصتی برای ازدواج های بیش تر نداشت. این استدلال را می پذیریم اما، در رابطه به 15 سال قبل از بعثت چه باید گفت؟ در این زمان رسول خدا با هیچ مشکل و تهدیدی مواجه نبود و با این وجود در کنار زنی که عمر مبارک او به 55 سالگی رسیده بود بدون هیچ دغدغه و در کمال آرامش و سعادت به سر می برد. قابل تذکر این که در میان اعراب و اهل مکه -به استثنای موارد اندک-چند همسری مسئله ی کاملاً طبیعی و قبول شده بود(الجامع لاحکام القرآن از قرطبی ذیل آیه 3 سوره ی نساء) و پیامبر با توجه به جایگاه خانوادگی خویش-اگر می خواست- مسلماً می توانست با هر دختر جوان و پری روی دیگری ازدواج کند اما، نکرد، چرا؟ شاید باز بگویند با توجه به احسان و لطفی که خدیجه به پیامبر داشت، نمی توانست خاطر او را بیازارد و بنا به همین دلیل تا ام المؤمنین خدیجه زنده بود، اقدام به ازدواجی دیگری نکرد. این ملاحظه هم بجاست اما، اجازه بدهید  این پرسش را طرح کنیم که اگر مسئله این باشد چرا اولین ازدواج پیامبر بعد از درگذشت حضرت خدیجه باز، با زنی صورت گرفت که 15 تا 16 سال بزرگ تر از وی بود. حضرت سوده بنت زمعة همسر دومی پیامبر صلی الله علیه وسلم زمانی که به عقد حضرت محمد درامد، بیوه ای هم سن و سال حضرت خدیجه، یعنی 66 ساله بود. توجه داشته باشیدکه ازدواج پیامبر با ام المؤمنین عایشه سه سال بعد و در مدینه به وقوع پیوست. اگر پیامبر در زمان حیات ام المؤمنین خدیجه در فکر حفظ خاطر او بود و نمی خواست اسباب ناراحتی همسر وفادار و ارجمند اش را فراهم کند، چرا در این مرحله که دیگر مانعی وجود ندارد، باز به سراغ زنی می رود که در آستان 70 سالگی است؟
2-پیامبر انسانی مانند همه ی انسان ها بود
این حقیقت را البته همه می دانیم و می پذیریم که پیامبر بشری مانند سایر افراد جامعه ی دوران خویش بود، می خورد، می نوشید،  کار می کرد و برای رفع نیازمندی های خود و خانواده اش به بازار می رفت و به داد و ستد می پرداخت. زندگی پیامبر از این حیث آنقدر طبیعی و بشری و همرنگ جماعت بود که مشرکان قریش این صحنه های کاملاً طبیعی و بشری را با اصل رسالت آن حضرت در تناقض و تعارض تلقی می کردند و  به پیامبر طعنه می زدند و با هم می گفتند این چگونه پیامبری است که هیچ گونه تفاوتی با ما و سایر انسان ها ندارد، قرآن در این باره می فرماید:"و قالوا ما لهذا الّرسول یأکل الطعام و یمشی فی الأسواق..(الفرقان-7)" و گفتند این چه پیامبری است که غذا می خورد و در بازار ها راه می رود. خداوند در رَد این پندار غلط و این تصور باطل می فرماید: "قُلْ لَوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَسُولًا(إسراء/95)" (برای معاندان و مشرکان) بگو، اگر در روی زمین فرشتگانی بودند که به آرامی راه می رفتند، قطعاً ما از آسمان فرشته ی را به عنوان پیامبر، برای آن ها فرو می فرستادیم. یعنی چون شما بشر اید، بار امانت دعوت به سوی اسلام را بر دوش بشری، از میان شما و آشنا با درد های جامعه ی انسانی، افکندیم. در موضع دیگری خداوند به پیامبر دستور می دهد که خود با زبان خویش با صراحت اعلان نماید که بشری بیش نیست: "قل إنّما أنا بشرٌ مّثلکم یوحی إِلیّ أنّما إلهکم إله واحد"(ای پیامبر) بگو من بشری هستم چون شما(امتیازم فقط این است که) برایم وحی می شود که معبود شما تنها  و یکی است.  
محمد صلی الله علیه و سلم آری، آدمی همانند سایر آدمی زادگان و افراد بشر بود. تفاوت آن حضرت با دیگران در این نکته نهفته است که تاج رسالت را بر سر داشت و از جانب خداوند برایش وحی می شد. پس باید گفت که فقط اصطفای الهی، نبوت و خاتمیت وجه تمایز پیامبر با عموم خانواده بشری است نه نیروی خارق و مهار ناپذیر جنسی و قدرت همخوابگی با نه و یا یازده زنی که همه به استثنای حضرت عایشه بیوه و حتی برخی خیلی سالخورده و پیر اند. آخر کی می تواند ادعا کند قوت جنسی حتی برای یک رهبر اجتماعی چه رسد به مقام شامخ نبوت و پیامبری امتیاز است.
3- نگاهی به زندگی پیامبر در مدینه
بعد از هجرت حجم فشار ها بر محمد صلی الله علیه وسلم مضاعف شد. آن حضرت در برابر تهدید های فراوان قرار داشت. مشرکین در مکه و یهود و منافقان در مدینه، همواره در پی توطئه و براندازی حکومت نوپای اسلامی در مدینه بودند. راه اندازی دسیسه های بزرگ برای ترور پیامبر و جنگ های سنگین بدر و احد و خندق همه مبین آن اند که اوضاع در مدینه در چه حالتی قرار داشت. در کنار فشارهای ناشی از تحرکات قریش و یهود و منافقان لشکری کشی احتمالی رومیان و غساسینة -علی الاقل در سال های اخیر حیات رسول خدا- جانب دیگر از سختی ها و فشارهای بود که حضرت محمد با آن ها مواجه بود. در همچو شرایطی دشواری چگونه می توان قبول کرد که آن حضرت که دیگر محاسن اش سفید اند و کوله بار غم هایش سنگین، حرمسرا بنا کند و با خاطر آرام با نُه و یا یازده زن و در یک ساعت معین، همبستر شود.
گذشته از آنچه بیان شد، پیامبر زندگی شاهانه نداشت بلکه به رغم جایگاه شامخ و اعتبار بلند، فقیرانه زیست. امام بخاری و امام مسلم حدیثی جالبی را از عروة بن زبیر خواهر زاده­ی حضرت عایشه­ روایت می­کنند که به وی می گوید:"ای خواهرزاده به خداوند قسم (گاهی) سه بار بدون این که در خانه های پیامبر آتشی روشن شود طلوع هلال را می دیدیم." یعنی تا دو ماه متوالی در کلبه های پیامیر رهبر و حاکم و پیشوای مسلمانان هیچ گونه فعالیتی برای پخت و پز وجود نداشت و آتشی به این منظور روشن نمی شد. عروة می گوید که( تعجب کردم) و پرسیدم: خاله جان پس چه می خوردید؟ حضرت عایشه می گوید:" آب و خرما." در موضع دیگری امام مسلم حدیثی درد آور دیگری را از زبان همسر پیامبر ام المؤمنین عایشه ی صدیقه این چنین نقل می کند: "تا رسول خدا از جهان چشم پوشید، هرگز اهل بیت محمد صلی الله علیه وسلم (حتی) از نان جو برای دو روز متوالی سیر نخوردند." امام مسلم باز در جای دیگر حدیثی دیگری را از زبان عمر فاروق در رابطه به این که پیامبر چگونه زندگی می کرد این گونه روایت می کند. حضرت عمر وقتی وضعیت زندگی مردم در زمان خلافت خویش را دید( تأسف خورد و) گفت:"رسول خدا را می دیدم که از شدت گرسنگی در خود می پیچید و حتی خرمای خشک و خراب شده را نمی یافت که شکمش را با آن سیر کند."
اگر اوضاع زندگی پیامبر و اهل بیت اش این گونه بود که حتی تا ماه ها آتش و دودی از کلبه های همسران آن حضرت بلند نمی شد و شخص رسول خدا خود از فرط گرسنگی در خود می پیچید، چگونه آن همه قوت و نیرو برایش باقی می ماند که در یک ساعت معین از شب و روز با نُه و یازده همسراش همبستر شود. اگر می گویند که خداوند از در غیب به پیامبر اش این همه نیرو و قوت استثنایی بخشیده بود، در باره ی همسران اش چه گفتنی دارند که شکم های شان حتی از نان جو سیر نبود و تا دو ماه دودی از خانه های آن ها بلند نمی شد.
 3-1)پیامبر دغدغه های شخصی نداشت: این نکته را باید همه بدانیم که محمد صلی الله علیه و سلم غم اش خود خالی کردن نبود او درد نجات بشریت را بر تن داشت و بار سنگین سعادت جنس انسانی را بر دوش می کشید و چون می دید که مشرکان و معاندان توجهی به رسالت او نشان نمی دهند و از گرویدن به حق و آرمیدن در آغوش اسلام و سایه ی قرآن ابا می ورزند، در آتش اندوه عمیق و غم های همه ی دنیا  فرو می رفت و می سوخت. نا آرامی و بی تابی آن حضرت در این باره تا آن جا رسیده بود که خداوند برایش هشدار داد که نباید خود را از شدت غم و اندوه به هلاکت برساند، قرآن در این باره می فرماید:" فلعلک باخع نفسک علی آثارهم إن لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفا(کهف-6)" گوی در پی  آنان اگر به این سخن ایمان نیاورند، می خواهی خود را از غم و اندوه به هلاکت برسانی. باز می فرماید: "لعلک باخع نفسک ألّا یکونوا مؤمنین(الشعراء-3)" گوی خود را به خاطر این که ایمان نمی آورند هلاک می کنی.
حقیقت زندگی پیامبر این است و قرآن این گونه از سیرت مطهر آن حضرت پرده بر می دارد که خوابی ندارد و بلکه شبانه روز در اندیشه ی هدایت گمراهان و مشرکان خطاکار است و از فرط بی تابی و نا راحتی، حتی جان عزیز اش را به خطر انداخته است. این تصویر صادق قرآن از زندگی آکنده با اندوه پیامبر است اما، روایت ها و قناعت های ما متاسفانه چیزی دیگر اند. ما به این باور هستیم که پیامبر چنان خاطر آرام داشت و زندگی بی دغدغه که در یک ساعت معین-در خلال شب و یا روز- با یازده زن و حتی با یک غسل همبستر می شد. هیچ اهانتی را من سنگین تر از این نمی بینم که چهره ی ملکوتی و ارجمند رسول خدا را این همه مخدوش به تصویر بکشیم و برای حفظ اعتبار فلان عالم و یا مُحدِّث، بی محابا به مقام شامخ و ارجمند نبوت اهانت روا بداریم.
3-2)پیامبر روز های آرام و شب های رومانتیک نداشت: آن حضرت از بام تا شام کوله بار دعوت را بر شانه حمل می کرد و شب ها تا به سحر بر سر سجاده و محراب عبادت بود. شب زنده داری و نماز تهجد را فرو نمی گذاشت چون خداوند به وی دستور چنین کار سترگی را داده بود. این بخش را اندکی با تفصیل در روشنی آیات الهی و احادیثی نبوی دنبال می کنیم تا از صورت حقیقی زندگی پیامبر بیش تر آگاه شویم.
الف: روایت قرآن از زندگی پیامبر
 قرآن می فرماید: " يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ (1) قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا (2) نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا (3) أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا (4) إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا (5)… إن ربک یعلم أنک تقوم أدنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه" ای جامه بر خود پیچیده، شب را جز کمی به پا خیز، نیمی از شب را یا کمی از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا و قرآن را با دقت و تأمل بخوان، چرا که ما به زودی سخنی سنگینی بر تو القا خواهیم کرد… پرودگارت می داند که تو و گروهی از کسانی که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا می خیزید. قرآن کریم باز می فرماید:"فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ( الشرح-7)" چون (از کار دعوت تبلیغ و جهاد)فارغ شدی به عبادت و دعا بپرداز. قرآن باز می فرماید: "وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ" پروردگارت را در دل خود از تضرع و خوف و وآهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلان مباش.
چنانچه می بینید عبادت و راز و نیاز و جهاد و تبلیغ و خدا خواهی چنان بر زندگی پیامبر مستولی است که روز هایش با روشنگری و شب هایش با تهجد و قیام های طولانی و صبح و شام اش با ذکر و تضر ع سپری می شوند. در یک چنین حالتی چگونه آن حضرت فرصت می یافت که در یک ساعت معین با تمامی همسران اش همبستر شود. جالب این که گفته اند این کار را یا در میان عصر و شام و یا شام عشاء انجام می داد، درست زمانی که خداوند از آن حضرت خواسته است که در آن به ذکر و دعا و تضرع بپردازد.
ب: روایت سنت از زندگی پیامبر
1-) تصویری از نماز های شب آن حضرت: امام بخاری به نقل از ام المؤمنین عایشه ی صدیقه در حدیثی شب های رویایی پیامبر را این گونه روایت می کند."أنَّ نَبِيَّ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ كانَ يَقُومُ مِنَ اللَّيْلِ حتَّى تَتَفَطَّرَ قَدَمَاهُ" پیامبر چنان شب زنده داری می نمود که قدم هایش می تَرَکید. یعنی قیام های رسول الله در نماز تهجد چنان طولانی بودندکه از شدت فشار، پاهای آن حضرت می ترکید. عبدالله بن شخیر می گوید: أتَيتُ النَّبيَّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ وهو يُصلِّي، ولِصَدرِه أزيزٌ كأزيزِ المِرجَلِ مِنَ البُكاءِ. (ابن رجب/فتح الباری)" به نزد پیامبر آمدم که نماز می خواند و سینه اش(از شدت گریه) گرفته بود. امام مسلم به نقل از حضرت حذیفه می گوید: "یکی از شب ها با پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز می خواندم که سوره ی بقره را آغاز کرد، با خود گفتم اگر صد آیه ای آن را بخواند سجده خواهد کرد، وَلی چنین نشد، گفتم شاید اگر دوصد آیه ای آن را بخواند سجده خواهد کرد، چنین نشد، گفتم همه ای آن را در یک رکعت خواهد خواند، چنین نشد، سپس سوره ای نساء را آغاز کرد و آن را تمام کرد و بعد آل عمران را آغاز کرد، آن را تمام کرد، آن حضرت به آرامی قرائت می کرد و اگر بر آیتی می رسید که در آن تسبیح بود، تسبیح می گفت و اگر طلبی، از خداوند طلب می کرد و اگر تعوذ پناه خواستنی، از خداوند پناه می خواست، بعد از آن رکوع کرد و در آن سبحان ربی العظیم می گفت، رکوع اش چون قیام اش طولانی بود و.." راوی در این حدیث می گوید که قیام و رکوع و سجود پیامبر صلی الله علیه وسلم همه، همانند هم بسیار طولانی بودند. امام مسلم باز به نقل از عبدالله بن مسعود نقل می کند که: "صلیت مع رسول الله صلی الله علیه وسلم فأطال حتی هممتُ بأمر سَوءِ قیل و ما هممتَ به؟ قال: هممتُ أن اجلس و أَدَعه" با پیامبر نماز می خواندم، نماز را چنان طولانی ساخت که نزدیک بود مرتکب کاری بدی بشوم. گفتند: آن کار چه بود، گفت: آن حضرت را در قیام رها کنم و (از شدت خستگی) بر زمین بنشینم.
رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ گاهی قیام اللیل را ترک نمی کرد و حتی هنگام که بی حال و بیمار بود، نشسته آن را ادا می نمود. عبدا الله فرزند ابو موسی می گوید، حضرت عایشه برایم گفت که: "علیک بقیام اللیل فإن رسول الله صلی الله علیه و سلم کان یقوم إلا أن یمرض فیقرأ قاعدا" قیام لیل را رها مکن زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم همواره این کار را می کرد مگر اینکه بیمار می بود، در چنین حالتی(حتی) نشسته آن را دا می کرد.
2-) تصویری از روزه های آن حضرت: امام بخاری به نقل از عبدالله بن مسعود روایت می کند که: "پیامبر صلی الله علیه و سلم در هیچ ماهی غیر از رمضان به صورت کامل روزه نداشت (اما گاهی در غیر رمضان) چنان به صورت مستمر روزه می گرفت که مردم می گفتند والله تمام ماه را روزه می گیرد. باری رسول خدا اکثرا روزه دار بود و در بعضی موارد به نقل از ابوهریره و به روایت امام مسلم حتی روزه های دوامدار و متواصل داشت یعنی چند روز را پی هم روزه می گرفت اما، یاران اش را از این کار منع می نمود و می گفت شما مثلی من نیستید. یعنی جایگاه و مسئولیت ها و توانمندی های من نسبت به شما متفاوت اند، شما کارهای را بکنید که توان انجام  آن ها را برای تان بخشیده اند.
خب، حالا شما خود قضاوت کنید که اگر روزهای پیامبر صلی الله علیه و سلم با روزه و در بعضی موارد حتی روزه های متواصل و پی هم و شب های آن حضرت با شب زنده داری و قیام های طولانی و خسته کن و صبح  شام ایشان با ذکر و دعا و تضرع سپری می شد، دیگر آن همه وقت و نیرو و قوت را از کجا پیدا می کرد که در یک ساعت معین با نُه و یا یازده زن اش همبستر شود؟ اما، اگر این معضل را رفع شده تلقی نماییم، آیا هیچ از خود پرسیده ایم که حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم با عادت ماهوار همسران اش چه می کرد. معلوم است که تکلیف ماهوار در یک زمان معین به سراغ همه ی زن ها نمی آید بلکه یکی پیش و دیگری بعدتر گرفتار این بیماری و قاعدگی می گردند. اگر این موضوع را می پذیریم، پس چگونه می توان قبول کرد که تمامی یازده همسر آن حضرت همواره در یک زمان معین طاهر و خواستار همبسترشدن با پیامبر بوده اند، قرآن می فرماید: "فاعتزلوا النساء فی المحیض" در هنگام حیض از زنان( یعنی همسران تان) دوری کنید. آخر بیایید اندکی به عقل های مان احترام بگذاریم.
جانب دیگر معضل در این داستان اهانت بار، تفاوت سنی همسران پیامبر است. همه می دانیم که میان همسران پیامبر تفاوت های سنی زیاد بود برخی چون سوده، ام حبیبه و زینب بنت جحش نسبت به دیگران سال خورده تر بودند و مسلماً دغدغه ها و کشش های ویژه ی دوران جوانی را نداشتند. بنا برآن چگونه همه اعم از پیر و جوان، آن هم در یک ساعت معین خواستار همبستر شدن با پیامبر بودند. اگر این روایت صحیح است آیا مگر رسول خدا به رغم خواسته ی همسران سالخورده اش به زیر لحاف آن ها می رفته است، در باره ی ام المؤمنین سوده چه باید گفت که در این زمان بیش از هفتاد سال عمر داشت؟  
داستان در این جا به پایان نمی رسد، امام بخاری به نقل از حضرت عایشه روایت می کند که : "..و کان یقسم لکل إمرأة منهن یومها و لیلتها غیر ان سوده بنت زمعه وهبت یومها ولیلتها لعائشه زوج النبی صلی الله علیه وسلم، تبغی بذالک رضا رسول الله صلی الله علیه وسلم" و(پیامبر صلی الله علیه وسلم) برای هرکدام از همسران خویش شب و روزی را تخصیص می داد اما، سوده بنت زمعه روز و شب مخصوص به خود را بخاطر کسب خاطر آن حضرت، به عایشه بخشید. توجه داشته باشید که سوده در این زمان بیش از هفتاد سال عمر دارد. در این حدیث به دو نکته ی جالب و مهم می رسیم.1) پیامبر به جای این که در یک ساعت معین با تمامی همسران اش همبستر شود، شب و روز  معینی را برای هر کدام آن ها تخصیص می داده یعنی سهم هر یکی آن ها در خصوص همنشینی و یا همبستری با رسول خدا پیشاپیش معین بوده است.2) حضرت سوده، سهم همنشینی خود با پیامبر را به حضرت عایشه بخشیده است. در روشنی این دو نکته باز به دو نکته ی مهم دیگر می رسیم.1) پیامبر صلی الله علیه وسلم بر خلاف آن چه آمده است در یک ساعت معین با همه ی همسران اش همبستر نمی شد بلکه  روز ها و شب های زندگی اش را میان آن ها تقسیم می نمود.2) برخلاف روایت فوق، علی الاقل در میان همسران پیامبر یک استثنا وجود داشته و آن این که حضرت سوده در ردیف سایر زنان آن حضرت در داستان مربوط به مقاربت پیامبر با همه ی همسران اش در یک ساعت معین قرار ندارد، چون سهم اش را به حضرت عایشه بخشیده است. لطفاً توجه نمایید که این دو حدیث هر دو توسط امام بخاری نقل شده اند اما، از لحاظ محتوایی با هم در تعارض افتاده اند با این تفاوت که پیام حدیث اولی با سیاق کلام خدا بیگانه و نا آشنا ولی بر عکس حدیث دومی با روح عدالت پرور اسلام و سیرت مطهر نبی مکرم خدا کاملا همنشین و متجانس است.
در این این جا اشاره به یک نکته ی دیگر را نیز ضروری می دانم و آن این که شب های قسمت شده پیامبر حتی در کنار جوان ترین و محبوب ترین همسراش با راحت و همنشینی قرین نبود. آن حضرت هرچند به حقوق همسران اش می رسید اما، قرة عین و نور دیدگان اش در نماز و عبادت نهفته بود. حضرت عایشه می گوید: "شبی از شب ها پیامبر برایم گفت: یا عائشة ذرنی اتعبد اللیلة ربّی، قلت: و الله إنّی لأحبّ قربک و أحبّ ما سرّک" ای عایشه بگذار که امشب پروردگارم را عبادت کنم. گفتم: به خداوند قسم من جوار شما را دوست دارم(ولی) چیزی را که باعث مسرت شما گردد نیز دوست دارم. سپس از جایش بلند شد و وضو گرفت و به نماز ایستاده شد و چنان گریه نمود که ریش و سینه اش و حتی زمین(ی که بر آن سجده می نمود) تر شد(در طول شب حالت اش این گونه بود) تا این که بلال آمد و برای نماز صبح اذان گفت. چون چشم اش به چهره ی پیامبر افتاد گفت: ای رسول خدا چرا گریه می کنی، آیا خداوند گناهان اولی و آخری شما را نبخشیده است؟ پیامبر فرمود: آیا بنده ی سپاسگزار نباشم." این واقعیت زندگی پیامبر اسلام است، واقعیت زندگی شخصیتی که متأسفانه می گویند در یک شب و یا یک ساعت معین و حتی با یک غسل با نه و یا یازده زن اش، همبستر می شد. واقعاً برخی روایت ها حتی در صحیح ترین کتب حدیث، دل بر انداز و اهانت بار اند.
4-روح دعوت پیامبر عدالت است
حدیث فوق تأکید بر آن دارد که رسول خدا در یک ساعت معین با تمامی یازده و یا نه همسراش مقاربت می کرد. در این جا باز به معضلی دیگری بر می خوریم که صحت این روایت را در مخمصه قرار می دهد. قرآن کریم می فرماید:"و لهنّ مثل الّذی علیهنّ بالمعروف(بقره-228)" و زنان را بر شوهران حقی(مشروعی) است چنانچه شوهران را بر زنان. یعنی زنان و شوهران حقوق کاملاً مساوی و متقابل دارند، نباید این حقوق نادیده گرفته شوند و یا پایمال گردند. به عبارت دیگر اگر مردی می خواهد با همسراش همبستر شود باید حالت طرف را نیز در نظر بگیرد و فقط در اندیشه ی اشباع غریزه ی جنسی خود نباشد. قرآن کریم در سیاق سخن از روابط خصوصی زن و شوهر چنین می فرماید: "و قدّموا لأنفسکم(بقره-223)" و برای نفس های تان(چیزهای را) تقدیم کنید، یعنی پیش زمینه های را در نظر بگیرید. خب حالا بیایید از خود بپرسیم که اگر این توصیه نامه های قرآنی شامل همه و پیامبر نیز می گردند، چگونه آن حضرت بدون رعایت احوال همسران اش و در نظر گرفتن مقدماتی، در یک ساعت معین با تمامی آن ها همبستر می شد؟
علاوه بر قرآن رسول خدا صلی الله علیه و سلم خود در موارد متعددی پیروانش را توصیه می کند که قبل از همبستر شدن با همسران شان، باید دیباچه ی را باز کنند و مقدماتی را در نظر بگیرند تا هر دو طرف بدون هیچ نقصی نیاز های مشروع، طبیعی و جنسی خویش را مرفوع نمایند. به عنوان مثال در روایتی چنین آمده است. ثلاثة من الجفاء… و أن یکون بین الرّجل و أهله وقاع من غیر أن یرسل رسوله المزاح و القبل، لا یقع أحدکم علی أهله مثل البهیمة علی البهیمة" سه چیز نشانه ی جفا پیشگی است… و اینکه مردی بدون هیچ گونه مقدماتی با همسرش مقاربت نماید(سپس می فرماید:) شما مانند حیوانی که بر حیوانی می افتد، با همسران تان مقاربت نکنید. در روایت دیگری می فرماید: " لایقعنّ أحدکم علی إمرأته کما تقع البهیمة و لیَکن بینهما رسول، قیل و ما الرّسول قال: القبلة و الکلام" هیچ فردی از شما مانند بهایم بر همسراش نیفتد بلکه در میان آن دو، باید قاصدی باشد. گفتند هدف تان از قاصد چیست؟ فرمود: بوسه و گفتار (خوش). در روایت دیگری آمده است: "إذا جامع أحدکم أهله فلیصدقها" وقتی فردی از شما بخواهد با همسرش همبستر شود باید چیزی، برایش بپردازد. یعنی بایست مقدماتی و پیش زمینه های همبستر شدن را، فراهم کند. امام بخاری رحمة الله علیه در حدیثی دیگر ی سخن عبد الله بن عباس را در زمینه ی مسایل مخصوص زنا شوهری، چنین روایت می کند. "إنی لأحب أن أتزین للمرأة کما أحبّ أن تتزین لی المرأة، لأن الله یقول: و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف"من دوست دارم برای همسرم آرایش کنم چنانچه همسرم برای من آریش می کند، چه خداوند می فرماید: و زنان را بر شوهران حقی( مشروعی) است چنانچه شوهران را بر زنان.
باری، یکی از محور ترین موضوعات در قرآن کریم، طرح بحث عدالت است. عدالت در قرآن چنان درشت و بزرگ انعکاس یافته است که خدای  تبارک و تعالی هدف از ارسال همه ی پیامبران و انزال کتاب های آسمانی را تحقق این امر می خواند و می فرماید:"لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لقیوم الناس بالقسط(الحدید/25)" ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم وبا آن ها کتاب(آسمانی) و میزان(شناسایی حق و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. در روشنی این آیه ی مبارکه بعید و غیر ممکن به نظر می رسد که پیامبر که خود مبلغ عدالت خواهی و مظهر تمام و کمال انصاف پروری است در زمینه های خصوصی و زندگی شخصی خود این اصل را لحاظ نفرماید و با همسران اش بدون رعایت خاطر آن ها و هیچ گونه مقدماتی، همبستر شود. پس با جزم و یقین می توان گفت که نسبت این روایت به پیامبر صلی الله علیه و سلم علمی، منصفانه و در خور شأن آن حضرت نیست.کسانی که به صحت آن می چسبند، در واقع نا خواسته اتهام بزرگی را به آن حضرت وارد می کنند و بهانه ی کلانی را به دست دشمنان قرآن و پیامبر می دهند تا هر تهمتی را در حق رسول خاتم روا بدارند.
5-مراد از ساعت در حدیث فوق شصت دقیقه نیست
 در این روایت آمده است که  حضرت پیامبر در ساعت معینی از روز و یا شب با همسران اش همبستر می شد. توجه داشته باشید که در پانزده صد سال قبل، زمان با کیفیت امروزی تقسیم بندی نشده و ذکر کلمه ی ساعت در قرآن و یا أحادیث پیامبر به هیچ وجه به معنای 60 دقیقه امروزی نیست. ذکر ساعت در این دو منبع به مراتب جزء کوچکی از ساعتی است که ما آن را می شناسیم. قرآن کریم می فرماید:"و یوم تقوم الساعة یُقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة" و روزی که قیامت بر پا می شود گناهکاران سوگند یاد می کنند که( در دنیا) جز لحظاتی کوتاهی درنگ نکرده اند. امام بخاری حدیثی را از زبان حضرت ابوهریرة در این رابطه چنین نقل می کند. "أنّ رسول الله صلی الله علیه وسلم ذکر یوم الجمعة فقال: فیه ساعة، لا یوافقها عبد مسلم و هو قائم یصلی، یسئل الله تعالی شیئاَ إلّا أعطاه إیّاه" ابوهریرة می گوید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم روز جمعه را بر زبان آورد و فرمود: در این روز ساعتی هست که اگر یک بنده ی مسلمان به آن برسد و در حالت ادای نماز و دعا باشد و از خداوند چیزی را بخواهد(پروردگار عالم) آن را از وی دریغ نمی کند. توجه نمایید که ساعت در سیاق این حدیث اشاره به محدوده ی زمانی کوتاه است. چون همه می دانیم که نماز های ما در ایده آل ترین حالت، حد اکثر بیش از ده الی بیست دقیقه طول نمی کشند. در روشنی این موضوع بیایید باز از خود بپرسیم که چگونه  پیامبر صلی الله علیه وسلم در یک محدوده ی زمانی کوتاه شاید بیست دقیقه و یا چیزی کمتر از آن، با نُه و یا یازده همسر خود همبستر می شد؟
6-به حضرت أنس اهانت نکنید
این روایت به شکل ضمنی اهانتی است در حق حضرت أنس خادم رسول خدا صلی الله علیه وسلم. أنس از ده سالگی در خدمت پیامبر قرار گرفت و با اخلاق عظیم و سیرت معطر آن حضرت آشنایی کامل داشت. وی اسلام و ارزش های دینی را بلا واسطه و بلکه به گونه ی مستقیم از زلال وجود شخص پیامبر فرا می گرفت و در ادبگاه نبوت تربیت  می دید. اگر حقیقت این است، بسیار بعید است که أنس پا از مقام ادب فرا بگذارد و هر لحظه در عقب دروازه ای و یا گوشه ای دیواری بنشیند و زندگی خصوصی پیامبر  با همسران اش را دنبال کند. به راستی آیا اگر یکی از فرزندان شما چنین کند و به دنبال این باشد که پدر اش چه زمانی با مادر و یا مادران اش مقاربت می کند، خود را در تربیت او مقصر نمی دانید و بلکه سلوک پسر تان را شاذ و کاملاً ناپذیرفتنی تلقی نمی کنید و او را از خانه طرد نمی نمایید؟ اگر این کار برای شما و فرزندان تان ناپذیرفتنی و نکوهیده است، چگونه نسبت آن را به خادم رسول خدا و شخص پیامبر، سهل و پذیرفتنی می دانید؟
شاید اعتراض کنید و بگویید ما از طریق روایت ها به دین و آموزه های دینی خویش می رسیم و احکام دین مان را می گیریم. بسیار خب، من هم این استدلال را می پذیرم اما، اولاً بیایید از شما بپرسم که از همبستر شدن پیامبر در یک ساعت معین با یازده و یا نه همسر اش، چه حکمی معتبری شرعی و دینی را استخراج می کنید و بر عکس اگر این روایت درج کتب حدیث نمی گردید و امام بخاری و یا امام مسلم و دیگران از نقل آن لب فرو می بستند، ما چه چیزی مهمی را از دیوان عقیده و ایمان مان از دست می دادیم؟ ثانیاً چگونه حضرت أنس به این نتیجه ی قطعی رسیده بود که وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم در این ساعت معین، وارد خانه های همسران اش می شد، با آن ها مقاربت می نمود. آیا وی-خاکم به دهان-کامره های مراقبت نصب کرده بود و یا از سوراخ دروازه و درز دیوار و شگاف روزنی احوال کاملاً شخصی پیامبر را زیر نظر می گرفت؟ اگر چنین می کرد، آیا واقعاً سلوک این صحابی جلیل القدر و نام آشنا، معقول وکار اش صواب بود؟ اگر چنین نمی کرد، از کجا به این یقین و جزم رسیده بوده که  وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم در این ساعت معین، وارد حریم خانه ای یکی از همسران اش می شد، لزوماً با وی همبستر می گشت؟
اهانت به پیامبر در این نکته فرجام نمی یابد. در مسند ابونعیم آمده است که به آن حضرت نیروی 40 مرد از مردان بهشت داده شده است. حال شاید خواننده بپرسند که نیروی مردان بهشتی چقدر است. در روایتی دیگری که آن را صحیح دانسته اند باز آمده است که: إن الرجل من أهل الجنة لیُعطی قوة مائة فی الأکل و الشرب و الجماع و الشهوة" به یک مرد بهشتی نیروی صد مرد در خورد و نوش مقاربت و شهوت داده می شود. بعد از دستیابی به این سند محکم، چهل را ضرب صد نموده و این نتیجه ی باز بسیار اهانت آمیز را به دست آورده اند که به پیامبر صلی الله علیه وسلم نیروی 4000 مرد را در خورد و نوش و گرایش های جنسی بخشیده اند! حال شما خود قضاوت کنید که آیا واقعاً چنین توصیفی درخور مقام نبوت و شایسته ی شخصیت ارجمند و محبوب پیامبر است؟
7-چرا منافقان و یهود و مشرکان مکه در این رابطه خاموش مانده اند؟
همه می دانیم که پیامبر صلی الله علیه وسلم در مکه و مدینه دشمنانی فراوانی داشت. آنها همه بیدار بودند ودر کمین. دشمنان پیامبر اعم از یهود و مشرکین و منافقین شبانه روز تلاش می کردند که با توسل به توصیف های نا مناسب، آن جناب را بیازاراند. بدین شکل گاهی پیامبر را دیوانه و شاعر  وکاهن و زمانی هم ساحر و کذاب و أُذُن می خواندند. اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم تمایلی بیش از حد به همبستر شدن با همسران اش داشت و این کار را در یک ساعت معین-در شب و یا روز- انجام می داد و مردم از آن اطلاع داشتند، چگونه این موضوع از نظر بدخواهان مشرک و منافق و یهود دور ماند و چرا هیچ کسی در میان آن ها چیزی در این باره نگفت و طعنه ای مبنی برآن بر رسول خدا وارد نکرد؟ این در حالیست که منافقان در مدینه حتی به احترام و توقیر و صبری که آن حضرت در برابر آن ها و جامعه ی مخاطبان خویش نشان می داد، طعنه می زدند و می گفتند: "هو أذن..(توبه-61)" یعنی محمد کسی است که فقط می شنود و هرچه را به او بگوی می پذیرد.
8-در غربال این روایت آب توجیه  و تاویل گیر نمی کند
توجه نمایید که اکثراً ازدواج های پیامبر صلی الله علیه وسلم در سال های پنجم تا هفتم هجرت صورت گرفته اند. آن هایی که این روایت را صحیح می دانند اولاً در باره سال های اولیه ی زندگی آن حضرت در مدینه با توجه به نیروی خارقی که به ایشان نسبت می دهند چه می گویند؟ ثانیاً اگر واقعاً به آن حضرت نیروی 40 نفر از مردهای بهشتی یعنی 4000 مرد دنیا را داده بودند، چگونه با نُه و یا یازده همسر می توانست زندگی خصوصی خویش را سامان ببخشد؟
9-اگر زندگی پیامبر در میان همسران اش با کامرانی می گذشت، چرا نام خدیجه ی سالخورده و پیر را همواره بر لب داشت؟
بیایید بار دیگر به دوران زندگی پیامبر با ام المؤمنین خدیجه برگردیم و و حدیثی را در این باره از زبان أم المؤمنین عایشه روایت کنیم و بعد این بحث را به پایان ببریم. حضرت عایشه می گوید:" ذکر رسول الله صلی الله علیه وسلم یوماً خدیجة فأطنب فی الثّناء علیها، فأدرکنی ما یدرک النساءَ من الغیرة فقلت: لقد أعقبک الله یا رسول الله من عجوز من عجائز قریش حمراءِ الشِّدقین قالت: فتغیر وجه رسول الله صلی الله علیه وسلم تغیُّراً لم أره تغیّرَ عند الشیئ قط إلا عند نزول الوحی…" روزی رسول خدا صلی الله علیه و سلم یادی از خدیجه کرد و بسیار طولانی او را توصیف نمود، این کار مثل هر زنی برای من سنگین تمام شد و گفتم: ای رسول خدا، الله متعال در پی درگذشت پیره زنی از پیره زنان قریش که در دهان اش دندانی نبود، همسر بهتری را به شما نصیب کرده است. حضرت عایشه می گوید در پی سخنان من، چهره ی رسول خدا چنان تغییر کرد که هیچ وقت جز زمانی که وحی بر آن حضرت نازل می شد، چنین تغییری را ندیده بودم. در مقام دیگری حضرت عایشه باز می گوید: "ما غِرتُ علی إمرأة للنبی صلی الله علیه وسلم ما غِرتُ علی خدیجة، هلکت قبل أن یتزوجنی، لِما کنتُ أسمعه یذکرها" در مقابل هیچ یکی از همسران پیامبر چون خدیجه آن همه حساس نبودم زیرا در حالی که قبل از ازدواج من با آن حضرت، درگذشته بود اما، همواره نام اش بر سر زبان پیامبر بود. امام بخاری همچنان از حضرت عایشه نقل می کند که: چنان پیامبر صلی الله علیه وسلم به خدیجه تعلق خاطر نشان می داد و از وی یاد می کرد که فکر می کردم در همه ی دنیا جز خدیجه زنی وجود ندارد"کأنّه لم یکن فی الدنیا إمرأةٌ غیر خدیجة".
این نمونه های بسیار روشن به خوبی نشان می دهند که سینه ی پیامبر لبریز از محبت پیره زنی بود که 25 سال عمر  پر فیض خود را در کنار او سپری کرده بود. خدیجه آری، پیره زنی بیش نبود که دندانی بر دهان نداشت اما، رسول خاتم با تمام وجود او را دوست می داشت و حتی بعد از سال ها خاموشی چراغ وجود مبارک خدیجه ی طاهره، حضرت محمد صلی الله علیه و سلم کما کان با اصرار و استمرار نام او را بر لب داشت و هرگز جایگاه این زن ارجمند را با هیچ کسی در حریم خانواده اش یکی نمی گرفت.
حالا بیایید از خود بپرسیم که آیا واقعاً کسی که به دنبال کام روایی و خوشگذرانی است چنین می کند و حتی در کنار چندین همسر خویش و عایشه ی جوان، محبت خدیجه ی سالخورده و پیر را که موی سیاهی بر سر و دندانی بر دهان اش نمانده و چراغ وجود اش سال ها قبل خاموش شده است، هنوز در سینه می پروراند؟ آیا این مسئله خود دلیل آن نیست که بخشیدن نیروی 40 و یا 4000 هزار مرد به آن حضرت و روایت همخوابگی رسول خدا با نه و یا یازده همسر اش در یک ساعت معین از شب و یا روز ، همه از ریشه و اساس بی بنیاد و اهانت بار اند؟ قصه را به پایان می بریم و قضاوت را به اهل انصاف می سپاریم..