آرشیف
نــم نـــم بــــــاران
مشتاق غوری
لبهایم خشک شد وچشمم می بارید.
گذرزمان تاریک شد ومیدیدم.
چشمم ازیادباران می نالید.
ازباد ها وغرغرابرها.
جانم به لرزه می افتاد.
تنها میدیدم میشنوی؟ تنها .
نه ازشادابی نه ازپریشانی.
بربرگ های وجودم ترانه ها یکی نبود.
نه ازسیرابی نه ازلالائی.
زمین به بوی تو چنان مشتاق بود.
که شب پری به دنبال نور.
بوی باران اری بوی باران .
گوش به صدا هوش به ندا.
هرگزنمی گذشت زدل یاد یاران.
بادی برمشامم خورد و برد.
گوی دعاقبول ونیایش اثرکرد.
ابری زه سوی کوه نظربرسرم کرد.
دیوانه گشته بودم لیکن نبود جائی.
برفرق سربدیدم من قطره وجودم.
آری نم است نم نم.
گوی فتاده ابی درسرنه کم است نه کم کم.
فریاد شوق برمن.
چون تیغ برکشید سر.
فصل امید ، بارنوید، بسترابی فراموشی خشکی هااست.
میان ما واوهزاران شب امید بجاست.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور