آرشیف

2015-1-8

عبد العزیز صمیم

نــقــد یـعـنـی چــــه ؟

کلمه نقد، به تنهايي، يعني «تشخيص خوب از بد»
نقد، انتقاد، منُقد، مُنتقد، ناقد،…هم خانواده هستند. از همه اين کلمات مشهورتر، نزد شما، کلمه انتقاد است که شايد روزي چندين بار هم آن را به کار ببريد. 
انتقاد هم در حقيقت يعني «آشکار کردن خوبي ها و بدي ها»؛ اما در بين ما، معني «ايرادگيري» و «عيب جويي» تنها را پيدا کرده است؛ همان طور که بعضي ها گمان مي کنند نقد هم يعني همين. 
در حالي که اين طور نيست. 
نقد قصه، شعر، نمايش نامه،…را نقد ادبي مي گويند.
نقد ادبي يعني نشان دادن قوت ها و ضعف هاي يک اثر ادبي (قصه، شعر، نمايش نامه،…). همچنين، اگر «اثر»، نکات ظريف و پنهاني داشته باشد، نقد وظيفه دارد به خواننده کمک کند تا آن نکات پنهان را هم دريابد.

نمي دانم تا به حال گذارتان به مغازه طلافروشي افتاده است يا نه؟ وقتي به آن جا قدم مي گذاريد، همه گوشواره ها، النگوها، دست بندها، انگشتري ها و… را مثل هم مي بينيد. به نظرتان مي آيد که از نظر جنس، با هم فرقي ندارد و اگر تفاوتي هم هست، در شکل ظاهري آنهاست؛ اما وقتي درباره قيمت آنها مي پرسيد، مي بينيد کلي با هم تفاوت دارند. مثلاً دوتا گوشواره، اندازه و وزن شان يکي است، اما گاه قيمت يکي، چند برابر ديگري است.
از شنيدن اين موضوع، تعجب مي کنيد، اما طلافروش براي شما توضيح مي دهد که مثلاً گوشواره اوّلي، جنس طلايش خيلي بهتر از دومي است؛ عيارش هجده است؛ در حالي که عيار دومي چهارده است.
البته، اين که نتوانسته ايد بفهميد کدام يک از گوشواره ها طلاي بهتري دارد، تقصير شما نيست. به راستي، تشخيص اين موضوع براي من و شما مشکل است؛ امّا خود طلافروش ها، با تجربه اي که دارند و روش هاي علمي اي که بلدند، به راحتي مي توانند بفهمند که هر طلايي، عيارش چقدر است (چقدرش طلاي خالص است و چقدر از فلزات ديگر در آن وجود دارد).
اين کارِ طلافروش ها، در حقيقت، نوعي نقد، است، منتها نَه نقد ادبي.

مي گويند در قديم، طلافروش ها، سنگ مخصوصي داشتند که به آن سنگ مَحک مي گفتند. با ماليدن اين سنگ به طلا، مي فهميدند که خالصي و ناخالصي آن چقدراست. بر همين اساس، امروزه، گاهي به جاي کلمه نقد، اصطلاح محک زدن را هم به کار مي برند.
به بياني ديگر، نقد ادبي، همان محک زدن آثار ادبي است. کار نقد ادبي، در حقيقت همان تعيين خالصي ها و ناخالصي هاي اثر ادبي است. چرا؟ براي آن که قدر و ارزش آن اثر ادبي را تعيين کند.

خب، چه طور مي شود قدر و ارزش يک اثر ادبي را معين کرد؟ اين کار، مرحله هايي دارد. يعني قدم به قدم بايد جلو رفت.

مرحله هاي مختلف نقد
فرض کنيد مي خواهيم قصه اي را نقد کنيم. اگر قصه، ساده و راحت باشد، که در آغاز، کار ما هم راحت است؛ اما اگر پيچيدگي هايي داشته باشد، بايد قبل از هر چيز، چه کار کنيم…؟
بله…آن را خوب بخوانيم و خوب بفهميم؛ آن قدر خوب، که تقريباً هنچ نکته آن از نظرمان پنهان نماند.2 بايد بفهميم که نويسنده با نوشتن آن قصه، چه مي خواسته بگويد؟ اگر در نوشته، راز و رمزي وجود دارد، آن را بشکافيم و آشکار کنيم.
اين شايد اولين و تقريباً مهم ترين کار در نقد يک قصه باشد. اگر کسي اين قدم را درست برداشت، مي توان اميدوار بود که قدم هاي بعدي را هم درست بردارد. در غير اين صورت، نه! زيرا کسي که منظور و هدف قصه را درست نفهميده است، چطور مي تواند آن را ارزش گذاري کند؟ (البته همان طور که اشاره شد، همه قصه ها، از اين نظر، داراي پيچيدگي نيستند).

يکي ديگر از قدم هاي مهّم در نقد اين =D