آرشیف
نــازنـیـــــن
یونس عثمانی
آمدن ات به یادام می آید٬نازنین
آن شب که آسمان ستاره هارا
درخورجین ابرپنهان کرده بود
آن شب که خدا ماه را
درریسمان باران بسته بود
آن شب که تاریکی بد مست
چراغ خانه ام را کشته بود
آن شب که من در سیه چاه سرد تنهایی
درانتظار لمحهٔ روشنی وگرمی
دعای امیدوارمیکردم
که تو با چراغ آمدی
با چراغ دردست٬ باچراغ درپیش
باچراغ برسر آمدی
تو چون آفتاب خدا چراغان آمدی
از هزار طرف برمن دمیدی
چراغان،چراغان ام کردی
من چراغی در دل برافروختم
چراغی در هر حجرهٔ وجود خود روشن کردم
تا برافروزم و کهکشان شوم
با تو همگام شوم
که نور،شوق و امید را
در خویشتن جاودانه کنم
واز عشق تو ابدیتی بسازم
مگر،افسوس که تو رفتی
رفتن ات به یادام می آید،نازنین
در آن روز تیغ قضا
شاهرگ انصاف را بریده بود
در آن روز شور زنده گی
در رگهای زمان خشکیده بود
در آن روز کاسهٔ بخت من واژگون شده بود
که تو ناگهان رخت سفر بر بستی و رفتی
چراغ خودرا از من گرفتی
و آفتاب خودرا با خود بردی
این چه آمدن و رفتن بودـ
زنده کردن و دوباره کشتن
که تو کردی،نازنین؟
شعرـ از یونس عثمانی
ارسالی ـ یونس عثمانی
وانکوور٬ کانادا
با عرض سلام و احترام مجدد
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور