آرشیف

2017-5-10

محمد سرور انوری غوری

نان پیش و ناتوان ها در عقبش:

طفل ُبودم خوب بیاد دارم زمانیکه طفل خانواده راه رفتن را یاد میگرفت، نان تابه گی را مادرش می پُخت نانپختخ شده بشکل گرد بود و هر دورویش با هم تفاوت نداشت، اعضای خانواده جمع می شدند، طفل را بپاه ایستاده میکردند ،کلان ترین عضو خانواده از طبقه اناث  نان را لُول میداد،، طفل را پشت نان رها میکردند، طفلک با یک شوق پشت نان میدوید ولی نان را گرفته نمی توانست وبعد مانده می شد ومی نشست و بگریه شروع میکرد، اعضای خانواده خوشحالی میکردند، ونان را گرفته به افتخار راه رفتن طفل شان  بین یکدیگر تقسیم می نمودند. بنآ معلوم می شود که افراد نا توان همیش نان پیش وآنها پشت سرش میدوند، اما به نان رسیده نمی توانند، مالک نان، نان را گرفته بین شان تقسیم نموده وآنها را خوشحال می سازند.