آرشیف

2020-5-11

شیرین نظیری

نابرابری های مذهبی و سنتی دیگر برای یک زندگی مدرن جاء ندارد

گفت و شنید شیرین نظیری با راحله شاهین انجنیر در وزارت معادن و صنایع وقت.

بانو راحله شاهین ضمن تشکر از شما و آرزوی موفقيت براي شما خوشحال می شويم نظرتان را پيرامون پرسش های زير پس از معرفی فشرده با خوانندگان «آوای زنان افغانستان» درميان بگذاريد.
شیرین نازنین!
از آشنایی با شما و اینکه در این گفت وگو با من، گرد های نشسته از روزگار پر خاطره ام را می تکانید، خوشحال و سپاس گذارم.
من درشهر کهنه کابل در یک خانوادهٔ روشنفکر و بومی این پارینه شهر به دنیا آمده ام. تحصیلاتم را در رشتهٔ تکنالوژی کیمیا در سطح فوق لیسانس به پایان رسانیده ام. انجنیر یا به قولی مهندس این رشته ام 
همهٔ وظایفم در وزارت معادن و صنایع وقت به عنوان انجنیر بوده و آخرین پستم، یعنی تا پایان ریاست جمهوری شهید دکتور نجیب الله تصدی مدیریت عمومی روابط خارجی وزارت یاد شده بود.
آری، ازدواج نموده ام، شوهرم همسطح رشته تحصیلی ام است، ازدواجم خارج از سنت های دست و پا گیر با پیش زمینهٔ آشنایی در کانون تحصیلی مان به توافق هم برای سفر پر مخاطرهٔ زندگی صورت گرفت و تا کنون در همان ریل مشترک نشسته ایم.
حاصل این پیوند یک پسر و سه دختر اند که همه تحصیلات عالی در سطح ماستری را به پایان رسانیده اند. 
در سال های نخستین تحصیلات عالی با توجه به باورم به جنبش دموکراتیک و به ویژه تأثیر صدای رسای دوکتور اناهیتا در ناخودآگاه و خودآگاه هم به حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیوستم و تا کنون با باور استوار برای ایجاد یک جامعه و دولت عدالت محور در تلاش وپویش استم. بنیاد نظری مبارزه ام پارادایم مدرن از دموکراسی و عدالت  می سازد. 
به دلیل اینکه درگیر کارهای دولتی وحزبی در سطح منشی سازمان اولیه و عضویت در ناحیهٔ حزبی آن حزب گرامی بودم، برغم همراهی  با سازمان دموکراتیک زنان و فعالین آن، وظیفهٔ خاصی در آن نهاد پویا نداشتم.
قابل یاد آوری می دانم که در زمان سیطرهٔ اختلافات درون حزبی وبه ویژه نقش اشتباه آلود حفیظ اله امین به سازمان زیر زمینی پیوستم و همراه با سایر رفقای جانباز به پیکارم ادامه دادم.
 
پرسش؛ به نظر شما زنان افغانستان پس از گذشت 163سال از نخستين تظاهرات در ٨ مارچ و پس از گذشت 45سال از اعلام اين روز به عنوان روز جهانى زن تا چه حد توانسته اند به اهداف اوليه آن دست يابند؟
 پاسخ: با احترام به جنبش زنان در عرصه جهانی که واقعن قهرمانان کشور های زیادی دراین مهم دخیل اند. نمی خواهم روی تاریخچه ۸ مارچ که به کرات در این مورد صحبت های صورت گرفته است، بحث نمایم اما کاری بزرگی را که این جنبش انجام داده درخور ستایش است که از جمله عرصه روشنگری زنان و ایجاد قوانین رهایی بخش برای زنان از ستم های مروج قرن ها را میتوان بر شمرد. اما اگر زنان تمام کره زمین را در نظر بگیریم در صدی زنانی که شماری از حقوق خود را بدست آورده اند اندک استند. اما این مبارزات جریان دارد، جای تاسف در این است که زنان کشور های پیشرفته با بدست آوری شماری از حقوق خویش از پویش لازمی افتاده اند و حتا کلمه جندر را آشنا نیستند. اما در شرق این پویش نوپاست و از آنجاییکه خصلت های زنانگی که قرن ها با آن عادت شده است و بعضن مبارزات را به سخره میگیرند و خاصتن زنان کشور های مسلمان که فمینیسم را یک پدیده غربی می پندارند و به دلایل مختلف به نا باوری ها خو گرفته اند و چندان تاثیر پذیر از این جنبش جهانی نیستند.
لذا گفته می توانیم که فمینیسم به عنوان جنبش جهانی که جهان را تکان دهد ثمرش تا کنون به ما اندک است.
پرسش؛ آيا تفاوت هاى فرهنگى و روشى جنبش زنان درکشورهاى مختلف در حدى است که بتوان از اختلاف در اهداف اصلى اين جنبش ها صحبت کرد؟
 بلی، اختلاف در شماری از اهداف وجود دارد و برای اینکه بستر های جغرافیایی، تاریخی، وسنتی هر کشور اولویت های خود را دارد که بی تردید مطالبات از آن تاثیر می پذیرد که خود شماری از تفاوت ها را به نمایش میگذارند و باز تعریف می کند. ولی چارچوب کلی، اهداف یکسانی دارد (َحقوق زنان در تساوی با مردان در حوزه های اقتصادی، سیاسی، مدیریتی وغیره) 
 
پرسش؛ جنبش چیست؛ آیا زنان افغانستان گاهی جنبش زنان را تجربه کرده اند؟
 سازمان دموکراتیک زنان افغانستان همپا با حزب دموکراتیک خلق افغانستان با پارادایم مبارزه برای جامعه عاری از بهره کشی پویش داشت که اساس آنرا ایدیولوژی چپ ( ایدیو لوژی طبقه کارگر) آن سازمان تشکیل میداد بدین معنا که  س.د.ز.ا وقت تکمیل کننده حزب در ورژن زنان سازمان یافته بود.
. گفتمان سازمان به میان می آید دیگر خطوط تفاوت آن با جنبش بدیهی میشود، چی جنبش یک برخاست بزرگ است که آغازینش خود جوش بوده ودارای سلسله مراتبی نیست، و چارچوب مطالبات آن رنگ و بوی یک استراتیژی مدون را ندارد، با استراتیژی س.د.ز.ا از ریشه وابعاد متفاوت است. از سوی جنبش از بطن جامعه و به ویژه خود جوش، نه با کنفرانس وکنگره ها و همایش ها سازمان یافته بوجود می آید.
 
پرسش؛سازمان دموکراتیک زنان افغانستان در تحت تاثیرچه انگیزه ،درچه شرایط وچه مرام تاسیس شد.آیا اعضای آن را می توان فیمینست نامید؛ اگر پاسخ مثبت است چه نوع فیمینست بودند؟
 از آنجاییکه فمینیسم با مفاهیم بیشتر باز تعریف می شود و سرسختانه در راستای زنان از چنگال خشونت ها مبارزه میکند ما به عنوان زنان یک جغرافیایی مشخص، تاریخ مشخص و مشکلات ناشی از سنت ها و سایر عوامل مذهبی، نیاز داریم تا به ریشه یابی تفاوت های جنسیتی حاکم در کشور، مطالبات مشخص را ارایه بداریم.ما با گرفت از نسخه های بیرون داریم به بیراهه میرویم. آزاد زیستن وخوش زیستن حق هر انسان است اما انسان ها درمسیر های مختلف، زندگی را تجربه کرده اند که به عادات، سنت و ژن ها تبدیل شده است. نیاز است راه غلبه بدین عادات، سنت و ژن ها را از طریق مطالعات که بتواند الگوی های موثر را بوجود آورد و شیوه های غلبه بر نابرابری ها را به اساس نسخه خودمان دریافت نماییم.
متاسفانه در مورد نابرابری های مذهبی وسنتی که دیگر برای یک زندگی مدرن جاء ندارد هیچ کاری ملموس صورت نگرفته است و ما اکنون در قوانین ۱۴۰۰ سال پیش که قوانین موثر در عصر و زمان خود بوده در جا مانده ایم. اما راه های بیرون رفت داریم ما شاهد فتوا های زیادی در موارد بی شمار استیم، اما جامعه قبیله ای ما را سر کوبتر از ابزار های مذهبی نموده است ما نیاز به زنان آگاه داریم که قادر به دفاع حقوق زنان بوده و جامعه افغانستان را از نظر جامعه شناختی و زیست شناسی مورد مطالعه ویژه قرار دهند
 
پرسش؛سازمان دموکراتیک زنان افغانستان در دوره ی کاری خود چه فعالیت هایی را انجام داد.آیا سازمان دموکراتیک زنان افغانستان دارای نشریه چاپی بوده؛ اگر جهات مثبت و منفی کارشان را برشماریدممنون می شویم.
 سازمان دموکراتیک زنان افغانستان با اندک تفاوت زمانی، در جنب حزب دموکراتیک افغانستان اساس گذاشته شد که در نخست هدف از ایجاد سازمان زنان بصورت کل خواست های مدنی بوده که میتوان آنرا درمقایسه با کنون اندک شمرد اما ایجاد سازمان نه به عنوان یک جنبش زنان بل به عنوان یک گرایش در مساله جنسیتی که از آن تعریف مشخص صورت گرفته نبود ایجاد و با اهداف مدنی برای زنان شروع به کار کرد و نقش خود را در روشنگری زنان به شایستگی ایفا نمود اما کار عمده زنان در آن زمان همرایی مبارزات سیاسی واجتماعی با حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای بر اندازی رژیم استبدادی بود که البته خیلی هم موفق بدر آمد. موسس سازمان زنان افغانستان بانو دکتور اناهیتا راتب زاد وثریا پرلیکا و دیگران بودند  که تاریخ مبارزات زنان افغانستان همیشه با ستایش از آنها یاد خواهند کرد و نقش انکارناپذیر آنها جز از تاریخ مبارزات زنان کشورماست. 
 
پرسش؛ چرا سازمان با این همه دستاورد هایش به یک مکتب ایدیولوژیک برای زنان مبدل نشد. انگیزه از هم پاشی آن چه بود.چرا  شماری از کادر های باسابقه ی آن دست از مبارزه کشیدند.
 
  بایسته میدانم که مکتب ایدیولوژیک با سازمان واقعیت های عینی و ذهنی متفاوت اند. سازمان ها  می توانند بر مبنای ایدیولوژی به وجود آیند، چون سازمان دموکراتیک زنان افغانستان که مطالبات زنان را در چارچوب طبقه کارگر جمع بندی شده مطرح نمود و حس نا برابری زنان را با مردان تعریف نمود. ولی مکتب با بنیاد جمعبندی شده ایدیولوژیک، که می تواند مبنای نظری برای سازمانها باشد  
 همروند با فروپاشی ساختاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن)، سازمان زنان با دریغ نیز از هم پاشید که سرآغاز فاجعه نه تنها برای زنان کنشگر کشور بل به تمام جامعه افغانی بود
با گذر تسامح گونه از علل فروپاشی، بایسته می دانم که از بستر و آوارهای آن حزب احزاب نوپای دموکرات با برنامه های این زمانی بر خاستند که به گونهٔ راجستر شده و تشکیلاتی در پویش اند. فعالین سازمان زنان نیز در سازمانهای یاد شده فعال اند. 
حاصل تلاشهای نفس گیر این سازمان ها ایجاد ائتلاف احزاب وسازمان های سیاسی ملی- دموکرات و ترقیخواه افغانستان است که به سوی حزب واحد سراسری راستا دارد.
سازمان ها به ویژه رسانه های در کنترل، تمدن و به دلایل مشهود این حرکت وپویش بزرگ را بازتاب نمی دهد. به گونه ء مثال سال یاد شهادت دکتور نجیب رییس جمهور ورییس پیشین حزب وطن، که در این اواخر از سوی ائتلاف یاد شده با شکوهمندی برگزار شد بازتاب لازمی رسانه ای نداشت و برغم دعوت از رسانه های تصویری، شنیداری ونوشتاری، این نهاد های اطلاع رسانی، درمحل حاضر نشدند واکنون بزرگراه ایجاد حزب واحد در هم کوبیده میشود اما حزب واحد دموکراتیک به زودی اعلام موجودیت خواهد کرد که بی تردیداست. 
همچنان قابل یاد آوری میدانم که مطالبهٔ اصلی همهٔ لایه های اجتماعی و ساختارهای سیاسی در قدرت وخارج از هرم قدرت صلح است. ولی راهکار های نیل به آن و پارادایم های هر یک از هم متفاوت اند. تلاش برای رسیدن به یک نقطهٔ مماس از سوی همهٔ مدارهای یاد شده یک الزامیت تاریخی است که آرام آرام به درک مشترک هم تبدیل می شود.