آرشیف

2017-7-2

حسام الدین یعقوبیان فیروزکوهی

مولانا جلیل احمد در مهمان سرای حاج حیات الله خان خادم

شبی را با جناب مولانا صاحب جلیل احمد به میزبانی جناب حاجی صاحب حیات الله خان خادم در منزل ایشان حیف که شب سحر شد و ملا مسجد مجلس مان را با نعره ی الله اکبر در هم کوبید ، مولانا جلیل احمد اهل لولاش و بندر که در حلقه هم فکرانش او را سایه مولانا نیز گویند ، اشعار را که به خوانش گرفت به خاطر ندارم تنها همین دو بیت ازو به ما به یادگار مانده است،

خرسوار صحنه میدان تویی
بز به دست دیگران حیران تویی

البته این شعر را به کسی سروده که کیسی مردمی نداشته و خود را به مقام شورای ملی کاندید کرده بوده است، مولانا روزی در شهر میمنه به گردش بوده و میدان رقابت کاندیدان در میمنه داغی داغ بوده و عکس های کاندیدان در دو کنار جاده به دیوار ها به جلوه گری در آمده اند ناگاه چشم مولانا به عکسی خورده است که او از مولانا مشوره رفتن به شورای ملی را قبلا در یک نشت کوتاه به مشوره گرفته بود و مولانا او را از کاندیدا در این پوست منع کرده بوده و فرموده بودن که روزگارت خوب است و نشود که روزی بدتر ازین به سراغت ایید او همه دار و ندارش را درین مقام سرمایه گذاری نموده بوده است که هیچ چیز جز رخت تنش به او باقی نمانده بود و هنوز اغاز کار است
مولانا این دو بیت را در زیر عکس به خوانش گرفت
خرسوار صحنه میدان تویی
بز به دست دیگران حیران تویی
 
آری محصلین لولاش و بندر در جریان کوتاه مشوره مولانا و کاندیدای محترم قرار داشتن و از این شعر مولانا اگاه بودن
این شعر مولانا در ان روز ها در نشست ها در محفل خورد و کوچک غوغا گر بوده است و این اغا را بیچاره ساخته بود
ما به مولانا صاحب سلامتی اندیشه که انشاالله دارند و موفقیت های زیاد از بارگاه خداوندگار ارزو میبرم مولانا صاحب اشعاری فراوانی در قالب های غزل،مثنوی ، رباعی و طنز های سروپا خنده دارند مثل اینکه به پینک او من پروردگار قلمش را به پول داری نکشیده است.
 
 یعقوبیان فیروزکوهی