آرشیف

2020-12-13

احمد سعیدی

من هم دین میدانم و هم دنیا

الحمد الله به لطف خداوند بزرگ من کسی هستم که هم دین میدانم و هم دنیا من زیادتر  در نوشته های خود مسایل سیاسی را می نوشتم، اما بعضی از دوستان برای من انتقاد گویانه گفته اند آقای سعیدی شما اکثراً سیاسی می نویسید جملات و کلمات سیاسی استعمال میکنید چرا از دین و آیات قران  و احادیث راجع به صلح و برادری نمی نویسید آیا از دین اسلام چیزی نمیدانید یا تنها در سیاست بلد هستید.
بناً خواستم این مقاله را از نگاه دین اسلام بنویسم تا دوستان بدانند که هم دین میدانم و هم دنیا …
شرايط کنونی با پيچيده گی وضعيت جنگ طولانی کشور بادرنظرداشت ابعاد داخلی، منطقوی و فرامنطقوی آن، انبوهی از مشکلات امنيتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در پيش روی ما قرار داده است که عبور ازان، همچو عبور از هفت خوان رستم را در نظر مجسم می سازد.
– از يکطرف شدت خشونت و حملات مخالفان دولت در قراء و قصبات و شهرها و همچنان ديگر دفاع و بمباردمان های دولت از مواضعش بخاطر عقب نگه داشتن قوت های مخالفان؛ که باعث تلفات سربازان و افراد ملکی در هردو طرف جبهۀ جنگ ميشود، زنده گی را برای هموطنان ما تنگتر و حتی ناممکن ساخته است.
– از طرف ديگر استفادۀ ابزاری پاکستان از طالبان در جنگ افغانستان حهت به کرسی نشاندن آرزوهای ديرينه اش بعد از همه فراز و نشيب ها باگذشت اضافه از نوزده سال بعد از شکست طالبان و اخيراً تلاش ايالات متحدۀ امريکا بخاطر تطبيق موافقتنامۀ امريکا با طالبان به منظور برآمدن از جنگ ناتمام افغانستان و رها ساختن هم پيمانان نظامی اش در اين کشور که آنها را در سر دوراهی قرار داده و باعث فراهم سازی اعتبار سياسی و تشويق بيشتر تحرکات جنگی طالبان گرديده؛ قضيه جنگ افغانستان را بغرنج تر ميسازد.
– علاوه بران موضوعات مهمی ديگر همچون اختلافات داخلی و صرفنظر نکردن از خودخواهی و قدرت طلبی های شخصی و گروپی در نظام که ترکيده گی های در سطوح پائين بخوبی قابل درک و قابل مشاهده است و همچنان تلاش های مذبوحانۀ عده ئی قدرتمند بخاطر سوء استفادۀ زيادتر از دارائی های عامه و اجراآت غيرمنصافه و غيرعادلانۀ مسؤولان دولتی در برابر مردم اين سرزمين، از يکسو فاصله بين مردم و دولت را زيادتر ساخته و از سوی ديگر احساسات و حتی نفرت آنها را در مقابل نظام برانگيخته ساخته است.
هماکنون مردم افغانستان در شرايط حساس تاريخی در سه روند موازی (جنگ، صلح و آینده مبهم افغانستان) قرار دارند. يا بعبارۀ ديگر مردم ما همانقدر که از جنگ ميترسند، همان اندازه از صلح و ايندۀ مبهم کشور نيز هراس دارند. بدين معنی که جنگ همه روزه ازانها قربانی ميگيرد، اگر مذاکرات بين الافغانی و تلاش های امريکا، ناتو و جامعۀ جهانی به صلحی منجر شود که دران عدالت زير پا شود، حقوق زنان، اقليت های مذهبی و سیاسی ناديده گرفته شود و دستاوردهای سال های گذشته همچون آزادی بيان و دموکراسی لگدمال گردد و در نتيجه عرصه های زنده گی همچون زمان امارت طالبان بر مردم به زندان تبديل شود و انسان های اين سرزمين به مردگانی که خرج زنده ها را ميخورند مبدل گردند؛ درانصورت همه حق دارند که ازاين صلح بهراسند.
اما در صورتيکه با وجود برامدن نظاميان امريکائی و ناتو، فرصت مذاکرات صلح را بدون نتيجه از دست بدهيم، درانصورت واضح است که به يک آيندۀ مبهم روبرو خواهيم شد و دامنۀ اين جنگ خانمانسوز وسعت و گسترده گی زيادتر پيدا خواهد کرد.
پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله، آنچه را بعد از خويش برای مسلمانان رهنما گذاشت همانا کلام الله مجيد (قرآن کريم)  و شريعت غرای آنست که تا قيام قيامت برپا خواهد ماند.
یکی از مهم ترین و جامع ترین نظام های حقوقی دنیا تعلیمات و آموزه های دین اسلام است، آیینی که  پیامبر عظیم الشأنِ آن یکی از اهداف بعثت خویش را برپایی عدالت و قسط معرفی کرد.
اسلام در ارتباط با صلح دیدگاه مشترکی با سایر ادیان دارد. از دیدگاه اسلام نیز صلح به معنای آشتی و آرامش بخشیدن به جامعه می باشد. از سوی دیگر صلح واژه ای قرآنی می باشد و درحدود 140 آیه پیرامون صلح دران وارد شده است. از دیدگاه قرآن، صلح و اسلام دو واژه مربوط به یکدیگر تلقی می شوند. اسلام و صلح دو واژه دارای مفهوم و ریشه مشترک می باشند که دارای ارتباط با یکدیگر بوده و در امتداد هم هستند. از دیدگاه اندیشمندان اسلامی دو واژه مرتبط با معنای صلح وجود دارد .
صلح در اسلام
اولین واژه "سلم" است. در عربی این واژه به معنای آرامش یا همان امنیت مصطلح امروزی است. سلم یا آرامش ریشه ای الهی دارد. خداوند در ذات خود، آرامش مطلق است و هر آرامشی انعکاس آرامش اوست. ذات خلقت در مسیر رشد طبیعی بوده و جریان زندگی بشر نیز گرایش به آرامش دارد. فلسفه دعوت انسان به سوی خدا در منابع وحیانی و قرآن نیز ناشی از همین طبیعت خلقت است. چنان که در قرآن آمده است: « ای کسانی که ایمان آورده اید همگان در آرامش زندگی کنید (بقره آيۀ 208
و یا در آیه 61 سوره انفال به پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: «اگر مخالفین طرفدار صلح و آرامش شدند و بال خود را برای آن پهن ساختند، تو نیز بال خود برای صلح بگشا و بر خدای توکل کن.»
کلمه اسلام نیز از کلمه سلم سرچشمه گرفته و در حقیقت تبعیت از خدا و آرامش یافتن است.
اما واژه دیگر، صلح است که همان آشتی و رابطه همزیستی مسالمت آمیز بین انسان هاست. اسلام در قالب واژه "صلح" خواستار مؤدت، احترام متقابل و پرهیز از تجاوز و تعدی به حقوق دیگران می باشد.
در اسلام برای دستیابی به صلح و عدالت، یک جریان و سیرتکاملی وجود دارد. این سیرتکاملی شامل سه مرحله می باشد:
اولین مرحله "صلح درونی" است. در این مرحله افراد جامعه می بایست به اصلاح نفس خود پرداخته و تقوا را در خویش تقویت نمایند. جهاد با نفس، نقطه آغازین همین حرکت است. در حقیقت فرد مؤمن باید نبرد بین امیال و خواسته های میان نیروهای جسمانی و روحانی و تمایلات نفسانی و معنوی خویش را پایان دهد و به صلح درون برسد تا این نیروها در پیوند با یکدیگر قرار گرفته ومسیر تکامل و ارتقاء شخصیت انسانی او را شکل دهند. در این حال فرد آماده حرکت جمعی آرمانی می شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 103 آل عمران می فرماید: «و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!» . بنابراین صلح درون زیر بنای تکامل اخلاقی و ایمانی انسان برای تاثیر گذاری سازنده اجتماعی می باشد .
تقوا و صلح درون
اما مرحله دوم صلح در اسلام، "صلح اجتماعی در جامعه و سرزمین اسلامی" است. با آماده شدن فرد در مسیر صلح درونی، زمینه پیوند اجتماعی و وحدت با دیگران برای او فراهم می گردد. فرمان الهی به مسلمین، ایجاد اخوت و صلح بین مؤمنین است. چنانچه در آیه 1 سوره انفال می فرماید: « …در میان خود صلح و صفا به راه اندازید،..». بدین ترتیب، مسلمان از بند خودخواهی، تبعیض ظلم و صفات ناپسند رهایی یافته و تبدیل به یک فرد مصلح می گردد. او اینک در جامعه خویش باید به برادری و اخوت دینی اندیشه کند و باایجاد فضای صلح و مودت، در رفع فتنه ها و اختلافات کوشش نماید .
ضرورت حفظ صلح در جامعه

سومین مرحله صلح در رابطه با "صلح با غیر مسلمانان" است. یکی از اصول حاکم برجامعه اسلامی همزیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانان است. اسلام درست برخلاف آنچه برخی متفکران غیر مسلمان و برخی تبلیغات دروغین مدعی شده اند، دین صلح و مسالمت جویی می باشد.
اسلام دین صلح و آشتی
مباهات پیامبر به پیمان جوانمردان (منعقد شده در قبل از اسلام)، صلح حدیبیه، شیوه پیامبر در مواجهه با سران حکومت ها و پادشاهان ایران و روم و سایر سرزمین ها و بهره گیری از مکاتبات، نمونه های شیوه تعامل صلح جویانه اسلام به شمار می آید. چنان که پیامبر در دستور العمل به عمرو بن حزم درهنگام فرستادن به یمن نوشت: هر یهودی یا نصرانی (مسیحی) که مسلمان شود و اسلام پاک وخالصی را اظهار نماید از جمله گروه مومنان است. هر آنچه مسلمانان دارند، شامل او نیز می شود و در نفع و ضرر با آنها شریک است و هر که در یهودیت و نصرانیت خود باقی ماند، هرگز مجبور به ترک دین خود نمی شود. زیرا پیام دین و رسالت همه انبیاء الهی در جایگاه واقعی خود تحقق صلح، عدالت و بسط معنویت، تکامل بشر و رسیدن به سعادت می باشد .
بنابراین از نظر اسلام صلح و همزیستی مسالمت آمیز انسانها با عقاید گوناگون یک ارزش و هدف است و هدف از صلح، مصلحت گرایی نیست بلکه خودِ صلح، مصلحت است و با فطرت انسانی سازگار می باشد. در شرایط صلح رشد و تعالی همه انسان ها و گرایش به حق و رستگاری ممکن می گردد. از اینرو برقراری صلح و  دعوت به صلح جهانی و همزیستی مسالمت آمیز بر اساس توحید و عدالت و پارسایی هدف نهایی اسلام و پیروان این دین است و به نظر می رسد تأسی به این آموزه ها می تواند راهگشای خروج جهان امروز از جنگ و درگیری های فراوان کنونی آن باشد.
بدون شک برگزاری نشست های دوطرف مخالف (دولت و طالبان) زير نام مذاکرات بين الافغانی يک فرصت خوب و مناسب برای رسيدن به يک توافق سياسی، قبل  از برآمدن قطعات نظامی امريکا و ناتو به منظور ختم خشونت و ختم جنگ و پايان دادن به بدبختی ها و رنج ها و درد های مردم اين سرزمين خواهد بود. اما به شرط اينکه رهبری هر دو طرف که خود را مسلمانان نخبه و رهبران بالاستحقاق اين کشور ميدانند، مطابق  رهنمودهای اسلام بخاطر ختم جنگ و مصايب مردم کشور، از خودخواهی ها و انحصار قدرت بگذرند و کشور را از پرتگاه نابودی نجات دهند. البته بسيار مهم است که هردوطرف در مورد نوع دولت آيندۀ را که روی آن به توافق ميرسند و تصميم ميگيرند، بايد منصفانه و عادلانه و در مطابقت با خواسته های مردم اين کشور باشد.