آرشیف

2015-6-17

عصمت الله راغب

من میراث دار اوج شگوفایی ام، اما عقلم چرا کار نمی دهد!

 

من میراث دار اوج شگوفایی ام، اما عقلم چرا کار نمی دهد؟!

عقل جوهر وجود آدمیست، که تنها برای نسل آدم یکجا با شهوت هدیه شده، آنچه که نه برای حیوانات ونه هم برای ملایک ها یکجا داده شده (ملایک عقل دارد شهوت نی، حیوانات شهوت دارند اما عقل نی) و انسان از روی قضاوت عقلش برآنچه که انجام می دهد، مواخذه خواهید شد. مسلماً آنانیکه عقل ندارند، مورد توجه قلم قضاوت ملایک های مؤظف به عنوان کرام الکاتبین هم قرار نخواهند گرفت. اما ما مسلمانان همیشه از روی برداشت های که نسبت به دین خویش داریم، از آن بحیث راهکار زنده گی الگو برداری نموده از اوامرش پیروی وازنواهی آن اجتناب می ورزیم ، خوشبختانه در دین مبین اسلام جایگاه عقل واحترام به آن نظر به آموزه های دینی مان خیلی بلند توصیف شده است. قرآن به عنوان بزرگترین کتاب رهنمای بشریت باربار رهروان خویش را به تدبر ،تفکر وتعقل دعوت کرده است، از طرف دیگر پیروان خویش را به پرسشگری از آنانیکه اهل علم اند تاکید می کند ، که این خود بیانگر پشتیبانی وحمایت از علم وخرد که مختص بشراست؛ می باشد. دقیقاً آنچه را که قرآن کتاب کامل مسلمانان پیروان خویش را به آن دعوت می کند ودر جستجوی آن(استفاده از عقل وکسب علم) فرا می خواند، آن ویژه گی است که جایگاه آن(عقل وعلم) در تورات واناجیل فعلی که بدست رهروان آنها تحریف شده است نه تنها اینکه کمتر محسوس است؛ بلکه تا آنجای که مخالفت های عینی ضدیت با علم وپیشرفتهای علمی به درستی در آن ملموس وقابل درک است. استاد فاضل ورسی درکتاب خود(مبانی تفکر اسلام ومسحیت) تحت عنوان"تفتیش عقاید" می آورد:«ازآنجایی که تورات واناجیل فعلی از مطالب علمی خالی بود و مردم از مطالب علمی بی بهره بودند وگاهی موضوعات علمی را برخلاف افکار خود می دانستند واز اینجا بود که ریشه اختلاف بین علم وکلیسا پی ریزی شد. ولی در این پی ریزی اختلاف ، کلیسا دست از عوام زده گی خود برنداشت واسیر افکار پوچ محیط گردید وسرانجام شکاف بین علم وکلیسا به وجود آمد وبلآخره  دانشمندان ارزشمند آن زمان تحت فشار کشیشان قرار گرفتند که از آن جمله گالیله دانشمند ومنجم بزرگ ایتالیایی است که به کشف دور بینی موفق شد وتوانست با این سلاح جدید به مطالعه صفحه آسمان به پردازد.گالیله مشاهدات ومطالعات نجومی وفلکی خویش را در رساله ای به نام(قاصد آسمان) منتشر کرد، ولی با این کار علمی خشم اربابان کلیسا را برخود برانگیخت، زیرا گالیله زمین را مرکز عالم نمی دانست وخورشید را مرکز منظومه ای شمسی می گفت، ولی این حرف وامثال آن خشم اربابان کلیسا را برانگیخت، زیرا ارباب کلیسا آنها را مخالف آیین مسیح ودستورات خدا می دانستند، لذا او را در محکمه ی تفتیش عقاید محکوم و زندانی کردند وبالاخره مجبورش کردند توبه کند».
ازاین مثال بالا چنین استنباط می شود که کلیسا واهل آن هم باعقل وهم با علم مخالفت عینی داشتند وهرگز جلو عقل را آزاد نمی گذاشتند وهمچنان علم را هم درقفسه های خویش محصور ساخته بودند، دقیقاً وقتی به کتاب های دیگر از مصنفین اسلامی که تلویحاتی در دوره تاریکی اروپا داشتند می خوانید، درعصر که عقل وارزشات علم در نزد کلیسایی ها که همه چیز در گیرو آنها بوده تعطیل است، اما برعکس درآن اعصار اوج شگوفایی تمدن مسلمانان بوده است، دقیقاً آن زمانی است که برای  اروپایان از تثلیث، عیشای ربانی، تعمید، خرید و فروش جنت وغیره سخن زده می شود که هیج یکی آنها در منطق انسانی نمی گنجد، در آن زمان مسلمانان ودانشمندان اسلامی با استنباط ازکتاب مقدس شان واحترام به عقل هایشان همچنان به دست آوردهای خوبی علمی دست یافتند وکتابهای علمی زیادی را به دسترس جهان بشریت قرار دادند، دریک نگاه جای شکی نیست که ترجمه همین کتاب های مسلمانان عامل بر فروپاشی اغلال کلیسایی شد وآنها را برسر رشته های اصلی شان برگرداند وسالهای زیادی دست آورد مسلمانان را ترجمه می کردند وبرای خود واخلاف خود درمکاتب ودانشگاه ها  تدریس می نمودند حتی تا امروز… و بوسیله مطالعات کتب ونظریه مسلمانان جایگاه خود را بحیث موجود برتر، آزاد اندیش در زمین خدا تثبیت کردند که همه این ابتکارات اهل اسلام در حوزه علم عامل ایجاد صفحه جدید به روی آنها شد تا از عقل های خویش درهر مورد که می خواهند استفاده ببرند وهمینطور بارها دانشمندان آنها مدیون بودن ومرهون بودن خویش را نسبت به مسلمانان اعلان کردند وسرانجام بوسیله مسلمانان از یک دوره تاریک به یک مدنیت والای دست یافتند.
اما سوال اصلی اینجاست که چرا آنهاییکه همیشه عقل های شان زندانی بود، دست آوردهایشان درتمام عرصه های زنده گی زیر صفر قرار داشت، باخود بحیث انسان وموجود برتر به شک نگاه می کردند، جنت ودوزخ دربین شان خرید وفروش می شد، هرگاه درمورد خود وپدیده های ماحول خود فکر می کردند تکفیر می شدند……… اما ما مسلمانهای که همواره از نزول قرآن به خاتم المرسلین منحیث مرشد ورهنما تا این دم صاحب مدنیت واستقلال فکر بودیم، آنها ترجمه های کتب ما مسلمانان را می خواندند تا به رموز هستی خود وعناصر جهانی پی ببرند  واین چطور شد؟ همینکه به یک باره گی خود و جوهری بنام عقل وارزش والای عقل را در تندیس خود یافتند، آنچنان پیشرفت کردند که ما مسلمانهای که همیشه جلوی عقلهایمان باز بود به فرسنگ ها از آنها به عقب مانده ایم.
من به عنوان یک انسان که خود را منسوب به انسانهای با مدنیت مسلمان  قرون اوسطی وقرن معاصر می دانم، آنچنان دچار ضعف عقل خویشم که هرگاه طیاره، تلیفون، انترنت، وصدها دست آوردی دیگر این آدمهای که ما مدعی ایم که از ما واز اسلاف ما آموختند، فکر می کنم،  اصلاً مفکوره ام، دانش ام، عقلم ،توانایی فکر کردن وباورکردن به دست آوردهای اینها را ندارد، چی جای که عقل من قادر به ساختن آنها باشد، هر قدر از همان عقل صیقل خورده خویش استفاده می کنم هرگز باورم نمیشه از چیزی بنام تلیفون به آن طرف دنیا گب زده شود، وقتی به طیاره سوار می شوم، درحالیکه سوارم، وهرگز خود را قناعت داده نمی توانم درمورد چنین عجایبی که من سوارم و باور نمی کنم که با این وزنه خویش بدون ستون به هوا پرواز کند، وقتی انترنت وفیسبوک را متوجه می شوم،  قطعاً باورم نمیشود که در کمترین زمان پیامم را به نفر مقابل در دور ترین فاصله برساند، حتی نوشته های دیگران را از روی آن می خوانم یاد نمی گیرم و به حافظه سپرده نمی توانم…اما برعکس فکر می کنم که اکنون ما درقرون اوسطی هستیم وآنها(اروپایان که عقلهایشان منجمد ومحصور کلیسا بود) دراوج علم ودانش وتمدن انسانی اند.
شاید دیگران هم چنین باشند، اما من وجود خودم را بهترین تجربه گاه قرار می دهم تا دچار درد سر نشوم. یا اینکه تنها من درقرون اوسطی اروپا باقیماندم، عقلم کار نمی دهد یا شما ها هم چنینید؟…براستی عقل من درخلق ابتکارات خیلی ضعیف است نمیدانم چرا؟ اگرچند که به من هیچ پاپی هم تلقین نکرده که از عقلم کار نگیرم، گاه وقتی آنچنان می شوم که حتی از بودنم می شرمم که قرآن برایم چی قدر به تدبر وتفکر تاکید کرده است تا جهان را به نفع خود تسخیر کنم اما من تاهنوز وجود خودم را تسخیر نتوانستم، می هراسم  که الله من اگر در روز قیامت از این جوهری بنام عقل از من به پرسد من این ملامتی عدم استفاده درست از آنرا درگردن کی ها پرتم.
خدایا به بزرگواری ات به حال من رحم کن وقدرت فکر کردن را برمن فزونی ده، وتمام عوامل دخیل در مداخلت به آنچه که من می خواهم سد واقع می شود، آنرا از جلوی من بردار!

عصمت الله راغب
1394/3/25