آرشیف

2015-1-29

عاطفه شریفی

منطقۀ الله یار و سرگرمی های دخترها در روز هــــــــای عید

 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
عیددرمنطقۀ الله یارازهلهله وذوق وشادی دخترها آغاز می یابد وآن طوری است که دخترها یکروزپیش کالاهای عیدی خودرامی پوشندوبه یکجاجمع میشوندوبازی میکنند بعداز بازی  به خانه هامیروند،کوچه(گندم،نخودوموشینگ) جمع میکنندوبعدآنهارامیشویندوبه دیک های کلان می اندازندوبه یک اتاق خاص میگذارند.بعد ازصرف طعام شب درآنجا دوباره جمع میشوند ودیک هارا بالای حلقه ها گذاشته در زیرآنهاآتش میکنندتاپخته شود.درعین وقت به دوردیک های خودبازی (رقص وخواندن) میکنندوتایک بجۀ شب دخترهامصروف رقص وخواندن به بیرون وداخل میباشند بعددروازه اتاق راقفل نموده به خانه  های خودمیروند.ازفرداصبح که عیدمیباشد، مردم به خانه های یکدیگررفته وعید مبارکی میگویند.امادخترها باردیگر به کوچه خانه رفته وکوچه های خودرابه خانه هاتقسیم میکنند .بعدازتقسیم کردن، بازی های زیادی راانجام میدهند مثلا: بازی سنگ تک تکک، گوساله گک، اشترچی خاروخاشه وغیره،که اینها هرکدام بازیهای جالبی هستندوازین بازیها دیگر زن ها و پیرزن ها لذت میبرند. یک بازی جالب این میباشد که ازدخترها دونفرسرگروپ انتخاب شده ودخترهای دیگر راتقسیم میکنند مثلا هفت نفربه یک سرگروپ وهفت نفردیگربه دیگر سرگروپ داده میشود،درشب یک سنگ راداغ میکنند،همگی چشم های خودرابسته کرده ویک نفرسنگ رابادست های خودپرتاب میکند سپس همه چشم هارا بازکرده درجستجوی یافتن آن سنگ به پالش می افتند تااوراپیداکنند هریک ازافراد هردو گروه درپالش سنگ می افتند وهمینکه آنرا یافتند، خپ وچوپ به محل معینه آورده بعد صدا میکدند که ما نفرهای فلان گروپ سنگ را یافته و به اینجا آورده ایم.در این بازی اولا یک نمرۀ معین تعیین میشود مثلا شرط می بندند که بلندترین نمره 10 میباشد. هرگروپی که زودتر ده بار سنگ را یافته وبه محل معینه بیاورد، همان گروپ برنده می شود.این بازی واقعأ برایدختران خیلی جالب میباشد البته درشب بازی میشود نه درروز. نام این بازی " سنگ سرخک " است.
خلاصه تاسه روزدخترهاعید دارند وبعدازسه روزبچه ها به بازی بازی می پردازند.        بچه هاسه نوع بازی میکنند : دُره چلی، کلاه بردارک ودُرۀ زیرجلی. دخترها بازیهای زیادیرایاددارند که متأسفانه بعضی هایش ازیادم رفته است. روزهای عیددرقریه هاخیلی خوش آینداست درحالیکه  درشهر خوردنک است ونوشیدنک.
درشهرخانم هاودخترهای بیچاره سه روزاول عیدرادرخانه حبس هستنددرصورتیکه عیدهم سه روزاست واین سه روزرا هم مردها سپری میکنندوباعیش ونوش ولباس های عیدی خودرا میپوشانند و به خانه ها میروند امازن های بیچاره منتظرهستندکه خانه گشتن مردهاکی خلاص میشودیعنی شرط شده که خانم هاتاسه روزازخانه بیرون نروند. خانم هاودخترهاهم غمگین به خانه نشسته ودسترخوان هاراصافی میکنند . منتظرهستندکه نوبت ایشان بیاید تاکالاهای عیدی خودرابه پوشند باوجودیکه عید سه روزاست وآنراهم آقایان میگذرانندوبه خانم هامیگویندکه دیگه عیدازشماباشد،خانم هاهم خوشحال میشوندوقبول میکنند،لباس های عیدی خودرا میپوشند تابیست روزدیگرکه نوبت خانم هامیباشدخانه گشتک میکنند. سه روزعید که گذشت دیگه کالاپوشیدن هم معنا ندارد، درحالیکه درقریه ها زنها سه روزاول عیدرا آزادهستند، میله هاوشادی های خودرامیکنند. درقریه سه روزپیش دخترهاازعیداستقبال میکنندیعنی عرفه که دادندبعدازنان خوردن شام همه زن هابه یک اتاق جمع میشوند یک تیپ راهم روشن میکنند ویک محفل خوبی میگیرند. بعضی شب ها هم دخترهای جوان کورک بازی میکنند وبعدازختم محفل هرکس به خانه های خودمیرود،امابچه هادرهمان شب به دشت آتش میکنندوزیادبازی ها راانجام میدهندازجمله چپ کُنک بازی هم میکنند. به همین ترتیب تارسیدن عید دخترها زیادخوشی ورقص وخواندن میکنند.
امادرعیدقربان که قربانی خودراکردند، ازیکطرف مردهای خانه قربانی را پوست میکنندوازدیگه طرف زن های خانه پخته میکنند وگوشت که پخته شد،مردم قریه رامی طلبند واز گوشت قربانی سیرمیسازند.بعد از طعام دادن مردم قریه، خانم هاودخترها به یک دشت سرسبزمیروند، رقص کردن ودیگه قسم رقص ها وبازی هاراانجام میدهند که واقعأبسیارلذت بخش است. درعیدهااگر کسی تیپ نداشت ازدایره (دف) استفاده میکنند،یکنفردف میزند ودخترهارابلندمیکنند تاآنهارقص کنندودیگران نشسته چکه میزنند،بعدازآنکه دخترها مانده شدند، پنچ دختریااضافه ترازآن بالامیشوندورقص کُردی اجرا میکنند.
اگرمیخوانند طوری میخوانند که اول یک بیت راشروع میکنند. بیت که خلاص شد یک بیت دیگر رامیخوانند این بیت هم که خلاص شد بازهمان بیت اول خودراتکرارمیکنند.خلاصه بعد ازخواندن هربیت باز همان بیت اول خودرا تکرار مینمایند که آنرا سربیتی میگویند. دونوع خواندن میکننداول اینکه دخترها همرای دف میخوانند ودوم اینکه پیرزن ها بدون دایره میخوانند که بنام صدایی یاد میشود.
واقعأدرقریه هاروزهای عیدخیلی خوش گذراست، من سال اول که به اینجا آمدم ،عیدرمضان که شد، دیدم که هیچ کس سروصداندارد خیلی دلتنگ شدم وبه یادروزهای قریه افتادم که همسن هایم چقدربازی هایی زیباراانجام میدادند که ماتماشا میکردیم امااینجافکرمیکنی که هیچکس نیست. زیادگریانم گرفت که کاش من هم آنجامیبودم. خلاصه روزاول عیدراباگریه وخیال همرای دخترهای که همرایشان دوست بودم تیرکردم امادرروزدوم دیدم که مردم به خانه مامیآیند وزودبیرون میشوند. پرسان کردم که چرامردم می آیندوپس بیرون میشونددرحالیکه هیچ خانم هامعلوم نمیشوند. خانواده ام گفتند که این مردم رسم شان است که تاسه روزباید زن هابیرون نروند. اما ما تاسه روزبه خانه نشستن عادت نداشتیم ودرروزسوم ماخانواده یکجابه چکرزدن رفتیم. درچغچران تاسه روزیک زن هارابه بیرون نمی بینی چون خانم هاتاوقتیکه به یک جای هم نروند کالای عیدی خودرا نمی پوشند اما سه روزعیدهم که گذشت پرسش هم خلاص میشود. ازقدیم میگویند که هرچیزی جدید که داری درروزهای عیدبه جان وسرت کن. فقط درسه روزعید نه بیشترازآن چراکه تاسه روزلباس ودیگرچیزهاییکه داری ازآنهادرروزقیامت سوال نمیشود.
ختم.
عاطفه "شریفی"
چغچران ، ثور 1391.